قراردادها

خیار مجلس

انحلال عقد لازم به دو صورت اتفاق می افتد:

صورت اول از طریق اقاله و صورت دوم از طریق فسخ.

نوشته های مشابه

این فسخ را در اصطلاح فقهی و حقوقی بهش خیار گفته اند.

در تعریف خیار می توان این طور گفت: توانائی طرف معامله بر فسخ عقد.

برخی از فقها خیار را این طور تعریف کردند که خیار عبارت است از ملک فسخ العقد. براساس این تعبیر، مالکیت فسخ قرارداد یعنی توانائی برهم زدن قرارداد بهش خیار اطلاق می شود.

ماهیت خیارات

خیاراسم مصدریا حاصل مصدر است.

ما یک مصدر داریم یک اسم مصدر.

ملاحظه بفرمایید مثلا وضوء اسم مصدر یا حاصل مصدر است، اما مصدرش چیه؟ مصدرش را باید از باب تفعل پیدا کنید. توضا، یتوضا، توضا. حاصل این عملیات وضو گرفت را می گویند وضوء که اسم مصدر نامیده می شود.

حالا در رابطه ی با خیار هم به همین منوال است. اختار، یختار، اختیار. اختیار مصدر است، آن وقت اسم مصدر یا حاصل مصدرش می شود خیار. به هرحال قانون مدنی در ماده ی ۳۹۶ از ده خیار نام برده است.

در فقه امامیه، خیارات بیشتر از ده تا هستند. برخی از خیاراتی که در قانون مدنی آمده در واقع در هم تداخل کرده است؛ مثل: خیار رؤیت و خیار تخلف وصف. اما در فقه اینها مثلا به صورت جداگانه آمده است.

مرحوم شهید ثانی در کتاب شرح لمعه چهارده تا خیار را ذکر می کند. آن وقت می فرماید: در همان ابتدای کتاب این که چهارده خیار را دارم ذکر می کنم من خواص هذا الکتاب. این از خصوصیات ویژه ی این کتاب است یعنی در کتب فقهی دیگر اگر شما جستجو بکنید شاید چهارده تا خیار پیدا نکنید.

به هر حال در فقه مثلا خیار شرکت را به عنوان یک خیار مستقل ازش نام بردند یا خیار تفلیس را به عنوان خیار مستقلی ذکر کردند یا خیار رویت و خیار تخلف وصف را به صورت جدا ذکر کردند و یا یک سری دیگر از خیارات مثل: خیار ما یفسده المبیت.

خیار در مورد کالاهایی که اگر یک شبانه روز بماند فاسد می شود یا اصطلاح دیگرش خیار ما یفسده لیومه. در همان روز فاسد می شود. به هرحال علت اینکه مثلا کفته می شود در فقه چهارده خیار می توانید شما استقساع کنید اما در قانون مدنی براساس ماده ی سیصد و نود و شش ده خیار. به این ترتیبی است که گفتم.

خیار مختص مشتری

به هرحال، یک سری از این خیارات خیاراتی هستند که اختصاص به عقد بیع دارند دیگر در سایر عقود این خیارات راه ندارد، اما یک سری خیارات عمومی هستند بهش می گویند خیارات مشترک بین سایر عقود.

آن وقت خیارات مختص عقد بیع سه تا هستند:

  1. خیار مجلس
  2. خیار حیوان
  3. خیار تاخیر ثمن

قانون مدنی در مبحث پنجم این خیارات را ذکر کرده است. مبحث پنجم در خیارات و احکام راجعه به آن.

انواع خیارات

آن وقت فقره ی اول در خیارات، ماده ی ۳۹۶ را قانون گذار در ذ یل مبحث پنجم قانون مدنی و در ذ یل فقره ی اول در خیارات ذکر کرده است. ماده ی ۳۹۶ مقرر داشته است:

(خیارات از قرار ذیل اند : یک، خیار مجلس. دو، خیار حیوان. سه، خیار شرط. چهار، خیار تاخیرثمن. پنج، خیار رؤیت و تخلف وصف. شش، خیارغبن. هفت، خیارعیب. هشت، خیار تدلیس. نه، خیار تبعض صفقه. ده، خیار تخلف شرط).

خیارات مختص به عقد بیع

 ابتدا می خواهیم از خیاراتی که اختصاص به عقد بیع دارد صحبت کنیم.

ماده ی ۴۵۶ قانون مدنی را ملاحظه بفرمایید.

(تمام انواع خیار در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد، مگر خیار مجلس و حیوان و تاخیر ثمن که مخصوص بیع است).

پس ملاحظه فرمودید که قانونگذار در این ماده سه تا خیار را مختص عقد بیع دانسته است.

اولین خیار، خیار مجلس است.

در فقه، مبنای این خیار روایتی است که وارد شده تحت این عنوان البیعان بالخیار ما لم یفترقا.

متبایعین، طرفین قرارداد بیع دارای خیار هستند تا زمانی که متفرق نشدند، تا زمانی که از هم جدا نشدند. دو نفر قرارداد بیعی منعقد کردند، تا زمانی که از هم جدا نشدند می توانند این معامله را فسخ کنند.

قانون مدنی در ماده ی ۳۹۷ به صراحت به ا ین خیار ا شاره کرده است.

(هر یک از متبایعین بعد از عقد فی المجلس و مادام که متفرق نشده اند اختیار فسخ معامله را دارند).

خوب، این جا لازم است که تذکربدهم وجه تسمیه ی خیار مجلس چیه؟

چرا بهش می گویند خیار مجلس؟ ببینید از آنجایی که غالبا و معمولا دو نفر که می خوا ستند قرارداد منعقد کنند می نشستند و در حالت نشسته با هم عقد می بستند؛ بنابراین به این خیار گفتند خیار مجلس.

پس مجلس یعنی محل نشست؛ چون در حال نشسته غالبا عقد منعقد می کردند اما این به این معنی نیست که اگر دو نفر قرارداد بیعی را به صورت ایستاده منعقد کردند بفرمایید خیار مجلس ندارند، به این ترتیب نیست؛ لذا یک عده گفتند که نام اصلی این خیار بهتر است که خیار عدم تفرق باشد.

چون دیدید هم در فقه که به روایت استناد کرد واژه ی ما لم یفترقا آمده تا زمانی که تفرق حاصل نشده است و هم قانون مدنی در ماده ی ۳۹۷ مقرر داشت:

مادام که متفرق نشده اند، پس بنابراین برخی گفته اند: نام این خیار در اصل خیار عدم تفرق است، پس ملاحظه می کنید که در ماده ی ۳۹۷ این قید فی المجلس دیگر زائد است، نیازی به ذکرش در قانون نیست.

شرط زوال خیار مجلس

نکته ی بعدی را توجه کنید شرط زوال خیار مجلس چیه؟ ببین ید شرط زوال خیار مجلس این است که طرفین یا طرف قرارداد بیع با اختیار از یک دیگر جدا بشوند؛ یعنی تفرقشان اختیاری باشد، به صورت اکراهی و اجباری نباشد.

البته اگر به صورت اکراهی باشد بعد از اینکه اکراه برطرف شد در صورتی که فرد رضایت بدهد بله در این صورت هم خیار زائل است، اما ملاک اصلی این است که با اختیار از هم جدا بشوند.

خوب، اگر یک نفر در مجلس عقد حضور داشت طرف دیگر از مجلس عقد خارج شد در این جا باید بفرمایید تفرق حاصل شده است، پس خیار مجلس زائل می شود.

اگر یکی از طرفین قرارداد درمجلس عقد فوت کرد، در ا ین جا هم با ید بفرمای ید خیار مجلس زائل می شود، چون با فوت، افتراق حاصل شده است.

خیار مجلس و انعقاد قرارداد به وسیله وکیل

  • اگر دو طرف قرارداد، قرارداد بیعی را منعقد کنند آن وقت یکی از اینها وکالت بدهد به فرد دیگری که به جای او در مجلس معامله حاضر بشود و قرارداد را منعقد کند، عنوان بحث این است انعقاد عقد بیع به وسیله ی وکیل؛ مثلا بایع وکالت بدهد به فردی که او در مقابل مشتری قرار بگیرد و عقد بیع را منعقد کند.
  • در صورتی که پیش از خروج وکیل، موکل وارد مجلس عقد بشود و وکیل بعدا خارج بشود. خیار مجلس باقی خواهد بود. به چه خاطر؟ به خاطر اینکه موکل که طرف اصیل معامله هست وارد مجلس عقد شده است، پس خیار مجلس کماکان به قوت خودش باقی است.

حالت دوم، وکیل قبل از اینکه موکل وارد مجلس عقد بشود، از مجلس خارج می شود، آ یا در این جا خیاری می توانید متصور بشوید؟ جواب منفی است. به خاطر اینکه وکیل خارج شد موکل هم که هنوز وارد مجلس عقد نشده است، پس بنابراین افتراق حاصل شده است و خیار مجلس زائل می شود.

مساله ی بعدی، اصلا آیا می شود یک نفر وکیل دو طرف معامله باشد؟ هم بایع و هم مشتری به یک شخص ثالثی وکالت بدهند که از طرف آ نها خرید و فروشی را انجام بدهد.

اشکالی ندارد که یک نفر وکیل دو طرف بشود اما سوال اینجاست که آیا در این حالت هم خیار مجلس به وجود خواهد آمد یا خیر؟ در این رابطه در بین فقها و حقوقدانان سه تا نظر وجود دارد.

  1. نظر اول، می گویند: تا زمانی که وکالت وکیل از هر دو طرف باقی است، خیار مجلس هم کماکان به قوت خودش باقی است. دلیلتون چیه؟ دلیل این است که می گویند اصلا هیچ گاه، تفرق و جدائی نسبت به طرفین یا نسبت به متعاملین ایجاد نمی شود.
  2. نظر دوم، قائل به تفصیل شدند. می گویند: تا زمانی که وکیل در مجلس عقد باقی است خیار مجلس هم باقی است، اما اگر وکیل از مجلس عقد خارج بشود، خیار مجلس هم به تبع خروج او از بین خواهد رفت.
  3. نظر سوم، قائلان به نظریه ی سوم معتقدند که در این حالت اصلا خیار مجلس به وجود نمی آید؛ چون خیار مجلس زمانی قابل تصور است که امکان تفرق و امکان جدائی دو طرف معامله فراهم باشد. خوب در این مساله که یک نفر وکیل طرفین معامله هست اصلا جدائی و تفرق را نسبت به او نمی توانیم تصور کنیم.

ملاک زوال خیار مجلس افتراق است، در حالی که در فرض مساله، افتراق اصلا قابل تصور نیست. افتراق نسبت به دو نفر قابل تصور است.

این نظر سوم با اصول و قواعد حقوقی سازگارتر است، به چه دلیل؟ به خاطر اینکه، خیار یک حکم خلاف قاعده است وقتی که خلاف قاعده شد، در موارد استثنائی و خلاف قا عده بودن و در مواقع تردید باید به قدر متیقن و قدر مسلم اکتفا بشود.

قدر متیقن این است که، اصل عدم وجود خیار در مساله ی مورد فرض است. نکته ی آخر را دقت کنید در رابطه با خیار مجلس. خیار مجلس مثل سایر خیارات به دو صورت از بین می رود:

  1. با شرط سقوط آن هنگام عقد. دارند قرارداد را منعقد می کنند، خیار خودشان را ساقط می کنند.
  2. اسقاط پس از عقد بیع منعقد شده است، بعد از عقد بایع یا مشتری یا هر دو خیار خودشان را اسقاط می کنند.

در این موارد خیار مجلس منتفی خواهد بود.

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا