هدف این مقاله مطالعه مشکلات زنان مطلقهایست که بعد از طلاق گرفتن دچار بعضی دغدغهها و گرفتاریهایی که اصلا انتظار نمیرفت، با آن مواجه میشوند.
در جامعه ما یا این طور بگویم در ایران ما ،واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از باورهای غلط و مشکل را نادیده گرفته میشود، در صد زیادی از زنان مطلقه، قضاوتهای تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان مطلقه را باور داشته و احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی را در خود به وجود میآورد.
زنان و کودکان طلاق در معرض آسیبهای اجتماعی بیشتری نسبت به مردان قرار دارند افسردگی و به دنبال آن مشکلات روحی از جمله کوچکترین آسیبهای اجتماعی بعد از طلاق است.
به دلیل وجود مشکلات و آسیبهای قابل پیش بینی همیشه به موکلین توصیه میشود از کمک یک وکیل طلاق در این پروسه بهرهمند شوند.
حتی این امکان در بنیاد وکلا برای شما فراهم است که قبل از هر اقدامی بتوانید یک مکالمه با وکیل تلفنی به صورت کلی داشته باشید و سپس برای مراحل بعدی تصمیم بگیرید.
طلاق در قانون مدنی
طبق قانون مدنی و با استناد به ماده ۱۱۳۳ مرد هر زمان که بخواهد و اراده کند میتواند همسرش را طلاق دهد، و این در حالی است که زن زمانی که میخواهد طلاق بگیرد باید مواردی را که در قانون به آنها عسر و حرج گفته میشود را برای قاضی ثابت کند تا بتواند او را راضی سازد که حکم طلاق را به نفع زن صادر سازد.
همچنین بتواند تمام حق و حقوق مشخص خود را دریافت دارد و این در حالی است که اگر زن خود درخواست طلاق بدهد از تمام حق و حقوق مالی بی بهره خواهد شد.
مشکلات زنان بعد از طلاق
مشکلات مالی طلاق
یکی از مهمترین مشکلات زن پس از طلاق مشکلات مالی است، در بسیاری از موارد زن در مقابل طلاق از سوی شوهر از تمام حق و حقوق قانونی خود چشم پوشی میکند و یکی از آنها مهریه میباشد.
نتایج یک تحقیق نشان میدهد ۷۸ درصد زنان طلاق گرفته شهر تهران، مهریه خود را در هنگام طلاق دریافت نکرده و ۴۱ درصد برای طلاق گرفتن مجبور به گذشتن از مهریه خود شدهاند.
این در حالی است که بیش از ۸۹ درصد از زنان طلاق گرفته هیچ نفقهای دریافت نکردهاند و به دلیل اینکه بیشتر زنان در خارج از خانه به شغلی مشغول نیستند و حتی در صورت داشتن مدرک تحصیلی عالی، بسیاری از آنها پس از ازدواج بنا به هر دلیلی دست از کار کشیده اند، اما پس از طلاق، برای یافتن شغلی مناسب و تامین خود دچار مشکلات بسیاری میشوند و طبق همان تحقیق تنها ۱۶ درصد از زنان مطلقه شاغل هستند.
متاسفانه دیدگاه ناپسند جامعه نسبت به زنان طلاق گرفته به خودی خود برای آنها مشکلات بسیاری را پدید آورده است، زن پس از طلاق در صورتی که فرزندی نداشته باشد، نفقه ای دریافت نمیکند مگر زنانی که دوران عده را میگذرانند، که شوهر در همان دوران عده باید نفقه زن را بپردازد اما اگر حضانت بچهها به زن سپرده شده باشد مرد موظف است با تعیین دادگاه براساس سن و نیازهای فرزندان، مقرری به آنها پرداخت نماید.
لازم به ذکر است که به هنگام طلاق شروط مربوط به تقسیم دارایی دوران زندگی مشترک به ندرت به اجرا در میآید و با توجه به پروندههای طلاق و آمارهای ارایه شده کمتر زن و شوهری پس از طلاق برای تقسیم اموال و دارایی شان اقدامی کرده اند.
با توجه به اینکه یکی از شرایط برای تقسیم اموال، ارائه دادخواست از سوی مرد است، امار درصد طلاقهایی [دعوی] که از سوی شوهر آغاز شده است بسیار پایین میباشد.
به همین دلیل کمتر زنی توانسته است، نیمی از اموال زندگی مشترک خود را پس از طلاق دریافت دارد و در ازدواجهایی که شرط تقسیم دارایی مرد قید شده زحمت اثبات دارایی مرد با زن است و بارها گزارش شده که اثبات و تعیین دارایی شوهر پس از ازدواج کار دشواری است، در عین حال در زمان ازدواج دو طرف اجباری به دادن گزارش دارایی خود ندارند.
حضانت فرزند
یکی دیگر از مشکلات زنان مسئله حضانت فرزندان است، بسیاری از زنان در قبال مهریه و دیگر حق و حقوق مالی خود، خواهان حق نگهداری فرزندان خود هستند.
ولی باز هم این امر حالتی نسبی دارد زیرا طبق بیان صریح قانون اگر زن دوباره ازدواج کند حضانت از وی سلب خواهد شد، و دیگر آن که مرد میتواند از نظر خود بازگردد و حضانت فرزندان را خود به عهده بگیرد، اما زن نمیتواند مهریه و حق و حقوق خود را پس از تغییر رای مرد باز پس بگیرد.
در واقع بعد از وقوع طلاق و وجود اختلاف در میان زن و شوهر، اولین مسئله ای که ذهنیت زن و شوهر متوجه آن میشود، حضانت کودک یا کودکان است که نتیجه زندگی مشترک بوده است.
در بسیاری موارد، مرد از سرپرستی کودک به عنوان وسیله ای جهت کسب امتیازات علیه طرف مقابل استفاده میکند و همین امر باعث میشود که زن بیشتر تحت فشار روحی قرار بگیرد، متاسفانه این فکر غلط در ذهن یکی از والدین که سرپرستی به او واگذار شده، نقش میبندد که تمامی وجود کودک متعلق به او بوده و حتی از ملاقات پدر یا مادر با کودک و بالعکس ممانعت میکند.
چون رابطه کودک با مادر، قوی، عاطفی و احساسی است، این موضوع زمینه را برای سوءاستفاده عده ای از مردان فراهم میکند و مواردی مشاهده شده که مرد به منظور انتقام جویی و کینه خواهی درصدد ممانعت از اعمال حق قانونی مادر، که ملاقات با کودک هر هفته ۲۴ ساعت است، بر میآید.
از طرفی تغییر حضانت و واگذاری آن به مرد موجبات سلب آسایش فکری و عدم امنیت روانی در زنهای طلاق گرفته را فراهم میکند، مگر آنکه مرد بنا برعلل قانونی، مانند اعتیاد یا اشتغال به فساد و بیماری، اختیار قانونی حضانت فرزند را از دست بدهد.
در دورانی که حضانت کودک به عهده مادر است، هزینه و مخارج کودک به عهده پدر میباشد که از طریق مراجع قانونی به آن رسیدگی میشود.
مزاحمت شوهر سابق
گذشته از تمام مسائل فوق یکی از مشکلات زنان طلاق گرفته آزارها و مزاحمتهایی است که همسر سابق نسبت به او روا میدارد و سعی میکند به طرق مختلف از دیدگاه خود انتقام طلاق را از او بگیرد و با توجه به همان تحقیق ۴۵ درصد زنان طلاق گرفته از مزاحمتها و مداخلات همسر قبلی خود ابراز ناراحتی کرده و از این بابت احساس سلب حقوق فردی و اجتماعی شان را میکنند.
از سوی دیگر ۴۰ درصد دیگر نیز محدودیتها و مزاحمتهای اعضای خانواده خود را مخل امنیت و آزادی خود قلمداد میکنند.
زن طلاق گرفته برای زندگی در میان یک جامعه مرد سالار با مشکلات عدیده ای رو به روست، اگر بخواهد با خانواده اش زندگی کند از سوی آنها مورد آزارهای روحی قرار میگیرد، رفت و آمدهای او کنترل میشود و خانوادهها برای حفظ آبروی خود سعی میکنند از معاشرتهای او به دلیل حساسیت های جامعه جلوگیری کند.
اگر بخواهد به طور مستقل زندگی کند پیدا کردن یک محل مسکونی و صاحب خانهای که مایل به ارائه یک خانه به یک زن مطلقه باشد کاری بس دشوار است و حتی اگر چنین خانه ای را هم بیابد باز هم باید با همسایگانی بر خورد کند که او را تنها به چشم عمل نابود کننده زندگی خود میبینند.
شاید بتوان گفت: یکی از بزرگترین علل این تفکرات، رواج روز افزون ازدواج موقت توسط مردان متاهل باشد که در بیشتر موارد زنان مورد نظر از میان زنان طلاق گرفته ای هستند که تنها به علت مشکلات بسیاری که پس از طلاق به آنها فشار آورده است تن به اینگونه زندگی مشترک میدهند.
مشکلات اکثر زنان بعد از طلاق نه تنها کم نمیشود بلکه زیاد هم میشود.
اغلب زنانی که طلاق را تجربه کرده اند حاضرند تا با بازگشت به شرایط گذشته آرامشی هرچند مخدوش و دچار مشکلات عدیده را بر زندگی بعنوان یک زن مطلقه ترجیح دهند.
طلاق یک بدعت اجتماعی است و به عنوان ابزاری اجتماعی در مواجه با شکست در ازدواج به کار گرفته میشود. غالبا در فرآیند طلاق یکی از طرفین، درگیریهای عاطفی و رنج بیش تری را متحمل میشود و به مدت طولانی تری در بحران به سر میبرد.
طلاق نه تنها اثرات اقتصادی منفی بسیاری برای خانواده دارد بلکه این اثرات در تک تک سلولهای اجتماعی رخنه میکند و حتی خانوادههای سالم، ناخودآگاه در اجتماع تحت تاثیر عوارض طلاق قرار میگیرند.
درجامعه ما، واقعیت زندگی زنان مطلقه در زیر انبوهی از باورهای غلط و مشکل زا نادیده گرفته میشود، درصد زیادی از زنان مطلقه، قضاوتهای تنگ نظرانه افراد جامعه نسبت به طلاق و زنان مطلقه را باور داشته و احساس بیگانگی، ناامنی و ناراحتی را در خود به وجود میآورد.
نیازهای اقتصادی چنین میطلبد که زنان مطلقه با تشکیل خانواده جدید به ترمیم روحی و رفع نیازمندیهای خود بپردازند. اما چنین شرایطی در جامعه ما امکان پذیر نیست، به علت چنین محدودیتی احتمال ورود زنان مطلقه به فعالیتهای بزهکارانه به سبب نیازهای مالی و جنسی افزایش میدهد.
موضوع دیگر آن است که با توجه به اینکه بسیاری از طلاقها در اوایل زندگی اتفاق میافتد میتوان انتخابهای غلط و نادرست را مهمترین دلیل طلاقها عنوان کرد. گاهی توجه به ظواهر زندگی آنچنان زیاد میشود که اصل برقراری ازدواج و زندگی مشترک را از بین میبرد.
البته این نکته قابل توجه است که برخی از افراد بر اثر احساساتی شدن تصمیم به انتخاب همسر میکنند که این امر کاری بسیار اشتباه است؛ زوجین باید قبل از ازدواج به روحیات و خلقیات همدیگر کاملا آگاه باشند.
در زیر به بیوه شدن نیز اشاره کنم که چیزی کمتر از زنان مطلقه ندارد و آن هم کمی مشابه با این مشکلات است:
مشکلی به نام بیوه شدن
عمر یک مرد تمام میشود، از او زن با چند فرزند باقی میماند. اگر اوضاع اقتصادی مرد خوب باشد، زن و فرزند به جای غم آب و نان فقط درد دوری را تحمل میکنند، اما همیشه اینطور نیست و یک مرد با رفتنش جای خالی پدر و همسر را با بیپولی عمیقتر میکند.
اگر رابطه زناشویی زن و مرد پیش از مرگ خوب باشد، تب تند فامیل مرد نیز زود فروکش میکند اما وقتی آن دو زندگی مشترک آرامی با هم نداشتهاند، ساکت نگه داشتن خانواده همسر نیز مشکلی افزون بر دیگر مشکلات میشود.
کم نیستند خانوادههایی که وقتی پسرشان را از دست میدهند با یادآوری این موضوع که عروسشان گاهی بنای ناسازگاری داشته است، کینه او را به دل میگیرند و تا انتقام نگیرند و به او نفهمانند که او در مرگ همسرش مقصر بوده آرام نمیگیرند.
در این میان برخی خانوادهها نیز آتش کینهشان را شعلهورتر میکنند تا فرزندان به جا مانده نیز پا به پای مادرشان طرد شوند.
در چنین شرایطی اگر شوهر از دنیا رفته، مال و منالی نداشته باشد و زن و فرزند مجبور شوند دستشان را در سفره خانواده همسر دراز کنند، معلوم است که چه شرایط سختی پیش میآید.
شاید برای همین است که خیلی از زنان ترجیح میدهند سختی برگشتن به خانه پدری را به جان بخرند و تا پیدا کردن کاری مناسب آنجا بمانند.
البته برگشتن به خانهای که سالها پیش دخترش بودهای و امروز مهمانی هستی که چند فرزند بیپدر را به دنبال میکشد نیز به مذاق خیلیها خوش نمیآید، اما وقتی چارهای جز این نمیماند باید با سختیهایش کنار آمد.
در خانه پدر دلسوز برای زن بیوه زیاد است اما به هر حال اگر قرار باشد پدر و مادری که خودشان اوضاع اقتصادی مناسب و خانهای جادار ندارند از چند نفر دیگر هم مراقبت کنند به احتمال زیاد بعد از مدتی خسته میشوند و حرفهایی میزنند که گرچه میتواند از سر دلسوزی باشد، ولی عرصه را بر زن تنگ میکند.
پس باید برای خارج شدن از این وضعیت راهی پیدا کرد و اولین راه پیدا کردن شغلی مناسب است. این میتواند سختترین مرحله کار باشد بویژه وقتی زن بیشوهر تحصیلات و تخصص کافی نیز نداشته باشد .
اما با فرض اینکه چنین زنی توان کاری خوبی هم داشته باشد، باز کار دادن به زنی که بیهمسر زندگی میکند و ممکن است بیش از زنان دیگر درگیر مشکلات باشد، چیزی است که خیلیها را منصرف میکند.
در این میان اوضاع زنان تحصیلکرده و توانمند بهتر از کسانی است که مجبورند در ردههای پایین شغلی کار کنند، چون محیطهای کارگری و کارگاهی جاهایی هستند که نقطهضعف آدمها را بیشتر از جاهای دیگر بزرگ میکنند و از آن غولی ترسناک میسازند.
گام دوم استقلال، پیدا کردن سرپناهی مستقل است که سختیهایش دست کمی از به دست آوردن شغل ندارد. کمتر کسی حاضر میشود خانهاش را به زنی بیوه اجاره بدهد. این واقعیتی انکارنشدنی است بویژه اگر اوضاع مالی او نیز تعریفی نداشته باشد و خیال صاحبخانه از پرداخت بموقع اجارهخانه مطمئن نباشد .
البته حتی اگر وضعیت اقتصادی چنین زنی روبهراه هم باشد، باز خیلی از صاحبخانهها دلچرکینند که مبادا حضور چنین مستاجری در خانه حرف و حدیث بسازد و به آبرویش خدشه بزند.
یک زن بیوه حتی اگر در ابتدای راه این چیزها را نداند به مرور زمان همه چیز دستگیرش میشود. او حتی بعد از پیدا کردن شغل و سرپناه مشکلاتی دارد که تا کسی مثل او نشود درکشان نمیکند.
یعنی اگر مشکلات اقتصادی، مشکل سرپناه و خیلی از نیازهای مادی این زنان حل شود باز آن چیزی که نمیشود با پول درستش کرد، نگاههای معنیدار و سوءظنهای غیرمنصفانهای است که مردم هیچگاه دست از آنها برنمیدارند.
مشکل مهم یک زن طلاق گرفته یا بیشوهر، نگاههای آزاردهنده زنان و مردانی است که فکر میکنند اگر زنی شوهرش را از دست داد باید مثل مرده رفتار کند و همه خواستههایش را درست مثل همسر از دست رفتهاش دفن کند.
فرزندان و مشکلاتی از جنس دیگر
وقتی بحث نگهداری از بچههای بیتاب از نداشتن پدر پیش میآید همه این مشکلات کنار میرود. نگهداری از بچهها حتی زمانی که در کنار همسر هستی، کاری طاقتفرساست اما وقتی قرار است خودت این کار را به تنهایی انجام دهی، مشخص است که سختی کار تا چه اندازه.
تامین مخارج فرزندان، ارضای روانی آنها و آن چیزی که به آن پر کردن جای خالی پدر گفته میشود، تنها بخشی از وظایفی است که مادر بیهمسر باید آن را بهعهده بگیرد.
معمولا کنار آمدن باناسازگاریهای بچهها و بهانهگیریهایشان کار آسانی نیست همانطور که شنیدن آرزوهای آنان که با رفتن پدر بر باد رفته، سخت است.
وقتی بچهها بزرگ میشوند، اگرچه این احساس تعلق به پدر در آنها تا حد زیادی کمرنگ میشود اما باز هم برای یک مادر سخت است که به تنهایی تمام وظایف مربوط به تحصیل و ازدواج فرزندانش را انجام بدهد. اما انگار چارهای نیست چون زنی که تنها ماندن پس از همسر را انتخاب میکند، باید سختیهای زیادی را بر خود هموار کند.
مشکلات طلاق از بعد فردی
ترس از آینده
تصمیم به پایان دادن به یک رابطه نزدیک، کار ساده و بی اهمیتی نیست ، این تصمیم با احساس تاسف و سرزنش خود همراه است.
ترس از تنهایی پس از طلاق، احساسی است که زنان بیش از مردان ابراز میکنند. این ترس بیشتر ناشی از این نگرانی است که آیا شریک زندگی دیگری خواهند داشت؟
ترس و یاس از اینکه نتوانند بدون یک مرد زندگی کنند و فرزندان خویش را به تنهایی اداره کنند و شغلی بیابند و از نظر مالی خود و فرزندانشان را اداره کنند، این ترسهای واقعی ناشی از تردیدهای واقع بینانه درباره مسائل مالی، بازار کار، مشکلات بزرگ کردن فرزندان به تنهایی و تغییر در زندگی فردی و اجتماعی است.
جدایی از همسر به طور ناگهانی یا پیش بینی شده برای همه اعضای خانواده ، علی الخصوص فرد، یک شوک محسوب میشود. در این هنگام بحران عاطفی رخ میدهد.
احساس انسان با عقل منطبق نیست و واکنشهای فرد غیر ارادی است و در اکثر موارد دچار درماندگی میشود. در اولین مرحله انسان هنوز نمیداند باید واقعیت جدایی را بپذیرد یا نه ؟ آیا تنها خواهد ماند؟ آیا در آینده همسری مناسب پیدا خواهد کرد؟
احساس گناه
گاهی زنان مطلقه با احساس گناه زیادی در مورد متلاشی شدن خانواده دست به گریبان هستند. به اعتقاد برخی از صاحبنظران مهمترین احساسی که پس از طلاق در پدر و مادر متارکه کننده پدید میآید، احساس گناه و خیانت نسبت به خوشبختی فرزندان است، به علاوه بیم از آینده مبهم برای خود و فرزندان، واکنشهای گوناگونی را در آنان پدید میآورد و این وضعیت، احساس گناه را شدت میبخشد.
احساس تنهایی
بعد از مدتی که از طلاق میگذرد، فرد احساس تنهایی میکند، زیرا از محیط امن خانواده که دیگران علیرغم تمام مسائلشان در آن زندگی میکنند، جدا شده و باید با تمام مسائل تنها زیستن و طلاق رو در رو شود. تحقیقات نشان میدهد زنان بیش از مردان، پس از طلاق احساس تنهایی میکنند.
مشکلات روحی و جسمی
فقدان همسر و تنهایی پس از طلاق موجب میشود که اکثر زنان پس از جدایی به ناراحتیهای روحی و جسمی دچار شوند و همچنان نیازهای عاطفی خود را در شوهر قبلی خود جستجو نمایند. کمبود معاشرت و تفریح به علت مسائل شهرنشینی در کلانشهر، مشکلات عاطفی زن را میافزاید.
البته مشکلات روحی پس از طلاق به مراتب بیش از صدمات جسمانی آن میباشد. بعد عاطفی طلاق علی القاعده برای زن و مرد مساوی است، مگر شرایط دیگری آن را تغییر دهد. لذا احساس خسارت بیشتر توسط زن در مسئله طلاق، به دو گانگی موقعیت اجتماعی و اقتصادی زن و مرد در جامعه باز میگردد.
زن مطلقه به علت عدم استقلال اجتماعی فاقد پایگاه اجتماعی معینی بوده و به خانواده پدر یا برادر وابسته است. تفاوت زن و مرد در ازدواج مجدد پس از طلاق نیز به موقعیت اجتماعی ـ اقتصادی متفاوت آنها باز میگردد.
در واقع طلاق یک تهدید اجتماعی ـ اقتصادی برای زن محسوب میشود. لذا مشکلات زنان در ابعاد مختلف پس از طلاق، بیش از مردان میباشد.
مشکل دوگانگی نقش
زنان در ارتباط با فرزندان خود علاوه بر مشکل اقتصادی با دوگانگی نقش مواجه میشوند و نبود نقش پدر، فرزندان را دچار مشکل میکند. زن مطلقه برای فرزندانش هم باید پدر باشد هم مادر و مرد نیز متعاقبا چنانچه کودک با او زندگی کند، باید هم نقش مادر و هم نقش پدر را بر عهده بگیرد.
مشکلات اقتصادی
مهمترین مشکل زن پس از طلاق مسئله اقتصادی است. این موضوع برای زنان کم سواد و فاقد مهارت به صورت حادتری جلوه میکند. واکنش اعضای خانواده نسبت به طلاق و جدایی مختلف است. در برخی موارد آنان نگرانند که فرد متارکه کننده از نظر اقتصادی و مالی به آنها وابسته شود
طلاق میتواند موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی فرد مانند شغل او را تحت تاثیر قرار دهد . بسیاری از افراد مطلقه (اعم از زن یا مرد) پس از طلاق شغل خود را از دست میدهند.
از دیگر مسائل و مشکلات زنان مطلقه، تهیه مسکن و مکانی برای زندگی است. کمتر کسی حاضر است به یک زن مطلقه اتاقی اجاره دهد.
انزوای اجتماعی و اختلال در هویت اجتماعی
وضعیت زن و شوهر پس از طلاق روندی از محرومیتهای گوناگون، طرد اجتماعی، اختلال در مناسبات اجتماعی دوران زندگی مشترک در یک دوره کوتاه و یا یک دوره طولانی عدم ارتباط با محیط بیرونی، فقدان همدل و همراز و نبودن محل زندگی مستقل برای طرفین است.
طلاق شرایطی را ایجاد میکند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده از فرد مطلقه، کاهش نفوذ اجتماعی وی و حتی گاه تضعیف موقعیتها و فرصتهای اجتماعی فرد میشود. در برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه ای است که احساس میکنند دیگر جایی در جامعه ندارند.
فرد مطلقه نه در مقام یک مجرد است و نه در مقام یک متاهل. جامعه تعریف و جایگاه مناسبی را برای وی در نظر نمیگیرد و نگرش منفی نسبت به فرد مطلقه وجود دارد، گویی آنان افرادی بوده اند که از تمایلات و خواهشهای خود پیروی کرده و از برخورد با واقعیات زندگی خودداری کرده اند و منافع خود را بر مصالح خانواده ترجیح دادهاند.
در واقع ارزیابی بسیار منفی جامعه از طلاق به ارزیابی منفی از شخصیت زن و شوهری که جدا شدهاند، تعمیم داده میشود.
زنان مطلقه از گزند طعنهها و نگاههای کنجکاوانه دوستان، اطرافیان و آشنایان در امان نیستند، به طور مثال بعضی معتقدند که وجود زن مطلقه در اتاق عقد خوش یمن نمیباشد.
مذموم بودن طلاق در جامعه و مقصر شمردن زن در طلاق ، منجر به تنگی روابط اجتماعی زن مطلقه میشود و بدین ترتیب ارزشهای حاکم بر جامعه بیش از مشخصات فردی بر مشکلات زنان مطلقه میافزاید.
از سوی دیگر روحیه جامعه ایرانی به گونه ای است که شخصیت زن را درچارچوب خانواده میبیند، لذا با شکستن این کانون شخصیت و هویت خانوادگی زن دستخوش اختلال میشود.
کاهش فرصتهای ازدواج
زنان مطلقه معمولا نسبت به مردانی که متارکه نمودهاند، کمتر ازدواج مجدد میکنند. از جمله علل اجتماعی این وضعیت، وجود فرزندان، سن زن و عدم پذیرش مردان جهت ازدواج با زن مطلقه میباشد.
البته این امر به علل عاطفی مانند شکست در ازدواج قبلی و عدم تمایل برای ازدواج و نیز عدم اعتماد مردان به موفقیت زنان مطلقه در زندگی زناشویی و عدم روحیه مناسب جهت آغاز زندگی جدید باز میگردد.
در فرهنگ ایرانی زنان مطلقه برای ازدواج ، از اعتبار کمتری برخوردارند و مردی که ازدواج نکرده کمتر به سراغ آنها میرود و در اغلب موارد مردانی که زنان خود را از دست دادهاند یا همسر خود را طلاق دادهاند، به خواستگاری آنها میآیند ، در این شرایط زن مطلقه دیگر نمیتواند آزادانه حق انتخاب داشته باشد و سطح توقعات او از طرف متقابل، بسیار تنزل میکند و بسیاری از شرایط ناگوار را به اجبار پذیرا میشود، زیرا در غیر اینصورت برای همیشه تنها خواهد ماند.
ارتکاب به جرم و بزهکاری
از آن جا که یکی از کارکردهای خانواده ، ارضاء تمایلات جنسی بوده است، با فروپاشی خانواده، فرد با فقدان ارضاء جنسی مواجه میشود.
چنانچه فرصت ازدواج و تمتع جنسی از طریق مشروع میسر نشود و فرد چنین نیازی را به دلیل تجربه جنسی قبلی شدیدتر از گذشته احساس نماید، به سوی انحرافات جنسی و فساد اخلاقی کشیده میشود.
احتمال وقوع این شرایط علی الخصوص زمانی که فرد با مشکلات اقتصادی و تامین معاش دست به گریبان باشد، شدت مییابد و فرد مطلقه را به سوی مفاسد مالی و اخلاقی سوق میدهد.
کاهش رضایت از زندگی
کمبل و همکاران وی اثر متغیرهایی چون وضع ازدواج و سن را بر رضایت از زندگی مطالعه کردهاند. یکی از قوی ترین همبستگیهای آماری، میان رضایت از زندگی و وضع ازدواج بوده است. افراد مطلقه، کمترین میزان رضایت را ابراز کردهاند. کمبل اظهار میکند که سه نوع رضایت قابل تفکیک است:
- رضایت ناشی از برخورداری و درآمد مناسب (Having)
- رضایت ناشی از بودن و این که ما چه کسی هستیم (Being)
- رضایت ناشی از ارتباط (Relating) که به رابطه اجتماع از حیث شدت و درگیری عاطفی برمیگردد.
به اعتقاد وی رضایت ناشی از بودن با احساس کنترل بر زندگی خود در مقابل این احساس که زندگی توسط نیروهای بیرون از ما کنترل میشود، مرتبط است.
رضایت از رابطه نیز از دو جهت بر رضایت از زندگی اثر دارد. از یک سو با تامین نیازهای عاطفی ـ شناختی و حتی مالی و از سوی دیگر از طریق مهار تمایلات افراد، از آرزوهای بی پایان و ارضاء نشدنی آنان جلوگیری میکند.
زوجین چه زن و چه مرد میتوانند برای دریافت مشاوره حقوقی طلاق و داشتن دید کلی از آینده خود با متخصصین خانواده بنیاد وکلا در ارتباط باشند.
امکان مکالمه برخط و ارسال پیام به وکیل آنلاین به همراه ضمیمه مدارک نیز برای شما برقرار میباشد.
دستتون درد نکنه راهنمایی خوبی کردید
چه خبره انقدر تیره و تارش کردین . جوری نوشتین انگار یک زن بدون مرد دیگه توان نفس کشیدن هم نداره . انگار یادتون رفته که دیگه مرد های امروزی از صد تا زن فلان فلان شده هم کمتر هستن …مرد کجا بود .انقدر پست و بی غیرت شدن که وجودشون فقط باعث زجر کشیدنه