قراردادها

مفهوم تعهد در قانون مدنی

تعهد در لغت به معنی بر عهده گرفتن و خود را مدیون کردن است.

در اصلاح حقوقی، تهعد بدین معنی است که شخصی انجام یا عدم انجام کاری را بر عهده می گیرد.

نوشته های مشابه

این رابطه حقوقی ممکن است به موجب یک قرارداد به وجود آید و یا منشا قانونی داشته باشد.

این رابطه حقوقی یک وقت هست که منشا آن قرارداد هست و یک وقت هست منشا آن قانون است بدون اینکه طرفین اراده ای در این امر داشته باشند، قانون به طور مستقیم تعهدی را برای فرد دیگری ایجاد می کند، پس تعهد ممکن است منشا آن قرارداد باشد ممکن است منشا آن قانون باشد.

مثال: در قرار داد بیع طرفین قرارداد با هم توافق می کنند که ثمن معامله بعد از گذشت مدت زمان معینی پرداخت بشود در اینصورت اینجا قرارداد هست که سبب می شود مشتری برایش این تعهد بوجود بیاید که ثمن را در مدت معین مثلا بعد از سه ماه به بایع تسلیم نماید اما صورتی را در نظر بگیرید که شخصی عمدا یا بصورت غیر عمدی و در اثر بی احتیاطی یک خسارتی را به دیگری وارد نماید؛ مثل فرد در پیاده رو راه می رود دستش بطور غیر ارادی به عینک فرد دیگری برخورد می کند، عینک می شکند این چنین فردی اراده این را نداشته که بخواهد در حقیقت صدمه ای به آن شخص بزند یا اینکه خسارتی به اموال او وارد بکند اما چون ایجاد ضرر کرده و این ضرر مستند به فعل اوست، قانون گذار می گوید من قانون گذار، تو را موظف می کنم خسارت فرد را جبران کنی اینجا قانون هست که فرد را ملزم به جبران خسارت می کند با پذیرش این امر که تعهد می تواند منشا قانونی داشته باشد، تعهد شامل الزامات خارج از قرارداد نیز خواهد بود.

الزامات خارج از قرارداد یعنی الزاماتی که مبنای گرفتن خسارت قرار داد نیست که تحت عنوان زمان قهری یا مسئولیت مدنی از آن یاد می شود.

کلمه تعهد در فصل سقوط تعهدات قانون مدنی یعنی مواد ۲۶۴ ق . مدنی به بعد به معنای گسترده به کار رفته است؛ یعنی هم شامل تعهدات قراردادی می شود و هم شامل تعهدات غیر قراردادی می شود، تعهد مختص امور مالی نیست اما بیشتر جنبه مالی دارد.

بخاطر آنکه ما می توانیم برخی از تعهدات را تصور نماییم که اینها غیر مالی هستند و از نظر حقوقی اثراتی هستند و قانون گذار هم آنها را به رسمیت شناخته است.

از جمله تعهدات غیر مالی بین زن و شوهر، به عنوان مثال، ماده ۱۱۱۴ ق.م به تعهد زوجه بر اقامت در اقامتگاه مورد انتخاب شوهر اشاره کرده است که یک تعهد غیر مالی است.

یا ماده ۱۱۱۹ ق.م که به زوجین اجازه داده است هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد ازدواج نباشد، ضمن این عقد یا عقد لازم دیگری، از شرایط عقد ازدواج قرار دهند.

در این ماده در رابطه با اقامتگاه یک مطلبی را بیان نموده است زن بایستی در منزلی که شوهر تعیین می نماید سکنی نماید، مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شود و در اینجا می شود شرط کرد، شوهر بدون موافقت زن اقامتگاه مشترک را تغییر ندهد این یک تعهد غیر مالی است یا اینکه شرط کنند که شوهر بیش از مدت معینی غیبت ننماید.

ماده ۱۱۱۹ ق. مدنی به این امر تصریح نموده است طرفین عقد ازدواج می توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگری بنماید مثل اینکه شرط شود، هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینی غایب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه میان زن سوء قصد کند یا سوء رفتاری نماید که زندگی آنها با یکدیگر غیرقابل تحمل شود زن وکیل بر توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه سازد.

ملاحظه می شود پس ذیل عقد ازدواج می توان شرط کرد که شوهر تا یک حد معینی غیبت نکند، در غیر اینصورت زن وکالت در طلاق داشته باشد.

ارکان تعهد

تعهد دارای ارکانی است سه تا رکن را می توانیم برای تعهد در نظر بگیریم.

  • رکن اول: موضوع یا مورد تعهد
  • رکن دوم: طرف تعهد
  • رکن سوم: رابطه حقوقی

موضوع تعهد یا مورد تعهد

هر تعهدی باید موضوع داشته باشد، این موضوع ممکن است انتقال مال، انجام کار یا ترک فعل باشد؛ یعنی خودداری از انجام کار باشد.

فرد الف تعهد می کند که مالی را بدیگری منتقل نماید الف قولنامه ای را امضا می نماید و به موجب آن متعهد می شود؛ مثلا سه ماه آینده در مقابل مبلغ دویست میلیون تومان خانه خودش را به فرد ب تقدیم کند، این چنین قراردادی توافق برای فروش یا تعهد بر بیع نامیده می شود.

تعهدی که انجام شده موضوع آن انتقال مال است الف تعهد کرده که خانه خودش را به فرد ب منتقل نماید، ممکن است مورد تعهد انجام کار باشد، الف تعهد می کند کاری را برای دیگری انجام بدهد؛ مثلا نقاش زبردستی است تعهد می کند یک تابلوی نقاشی زیبا را برای شخص ب ترسیم نماید، گاهی موضوع تعهد خودداری از انجام کار است؛ بعنوان مثال فردی مغازه دارد در مجاورت هم قرار دارند مغازه اول را که اجاره می دهد.

در واقع ضمن عقد مستاجر شرط می کند که از آن مغازه کناری یا مغازه دوم برای خودش مثلا لباس استفاده نشود، بخاطر اینکه در مغازه اول خودش شاید لباس فروشی دارد پس ملاحظه می شود، در این نوع تعهد موضوع یا مورد تعهد خودداری از انجام کار است یا مثلا فردی خانه اش را بدیگری می فروشد ضمن عقد شرط می کنند که فرد خریدار دیوارهای این خانه را دیگر بالا نبرد

رکن دوم از ارکان تعهد، طرف تعهد است.

طرف تعهد

هر تعهد دارای دو طرف دارد:

  • الف – متعهد یا مدیون یا بدهکار که انتقال مال، انجام کار یا عدم انجام کاری را بر عهده گرفته است.
  • ب- متعهد له یا داین یا طلبکار که از انجام تعهد سود می برد.

طرف اول را متعهد یا مدیون یا بدهکار می گویند. طرف دوم متعهد له یا تعهدی که به نفع او انجام شده یا داین یا طلبکار نموده می شود.

رابطه حقوقی سومین رکن از ارکان تعهد می باشد

رابطه ای است که باید بین طرفین قرار داد به وجود آید تا به موجب آن متعهد له بتواند از متعهد، انجام کار، عدم انجام کار و یا انتقال مال را بخواهد.

رابطه بین تعهد و حق دینی

دو تا نکته را توجه داشته باشید.

نکته اول: ممکن است سوال کنید که چرا رابطه ای بین تعهد و حق دینی وجود دارد.

بصورت مقدمه عرض می شود که حقوق مالی به دو دسته تقسیم می شود:

  1. حق عینی
  2. حق دینی

حق عینی رابطه بین شخص و شی ء است.

بعبارت دیگر حق عینی رابطه بین شخص و شی ء است مثل حق مالکیت بر عین معین. یا مثلا حقی که رهن گیرنده نسبت به مال مورد رهن دارد من بعنوان راهن ماشین خودم را نزد شما گرو می گذارم من راهن هستم شما مرتهن هستید من رهن دهنده هستم شما رهن گیرنده هستید، برای اینکه برای شما اطمینان حاصل کنم که یکصد میلیون تومان را که از شما قرض گرفتم بر می گردانم.

در اینجا برای شمای مرتهن نسبت به این ماشین یا مورد رهن حق ایچاد شده است به این حق ، حق عینی می گویند، اما یک وقت است حقی بر ذمه شخصی برای کسی بوجود آمده؛ مثلا من یکصد میلیون تومان از شما طلبکارم این حقی را که بر ذمه شما دارم حق دینی می گویند.

بر اساس این حق دینی یک رابطه ای بین من و شما ایجاد شده است رابطه ای بین متعهد و متعهدله ایجاد شده که متعهد له می تواند انجام امر یا خودداری از انجام امری را از دیگری بخواهد.

حالا با توجه به این مقدمه می توان گفت که:

تعهد با حق دینی رابطه مستقیم دارد  یعنی وجود حق دینی، رابطه مستقیم دارد؛ یعنی وجود حق دینی برای یک شخص، متضمن وجود تعهد برای دیگری است.

هر جا که یک حق دینی برای شخصی وجود داشته باشد برای طرف دیگر الزاما تعهدی وجود دارد؛ بنابراین حق عینی و تعهد هر دو یکی بوده و عبارتند از: رابطه ای که بین داین و مدیون وجود دارد.

یعنی وجود حق دینی برای یک شخص، متضمن وجود تعهد برای دیگری است.

هر جا که یک حق دینی برای شخصی وجود داشته باشد برای یک چیز هستند، همان رابطه ای که بین داین و مدیون وجود دارد(اما این رابطه را یکبار ما از منظر مدیون بودن نگاه می کنیم به آن تعهد می گویند. یک بار از منظر دائن بودن به آن نگاه می کنیم به آن حق دینی می گویند.

بنابراین تعهد از نظر مدیون جنبه منفی رابطه حقوقی است.

رابطه حقوقی بین من و شما ایجاد شده است من یکصد میلیون تومان از شما طلبکارم.

من دائن هستم شما مدیون هستید.

شما که مدیون هستید متعهد هستید که یکصد میلیون تومان را به من بر گردانید، پس شما جنبه منفی رابطه حقوقی هستید چون متعهد هستید

حق دینی از نظر داین جنبه مثبت رابطه حقوقی است.

آن وقت جنبه مثبت آن از منظر داین هست کسی که حق دینی بر گردن شما دارد، پس جنبه مثبت این رابطه حقوقی من داین هستم مثال دیگر: بر اساس قرارداد اجاره مستاجر بایستی ماهیانه مبلغ چهارصد هزار تومان را بعنوان مال الاجاره به موجر پرداخت نماید، اینجا مستاجر متعهد است موجر داین است سر ماه که می شود چهارصد هزارتومان طلبکار است مستاجر هم مدیون است چهارصد هزارتومان را به داین یا موجر برگرداند؛ پس مستاجر یک تعهد یا دین نسبت به موجر دارد در مقابل، موجر هم یک حق دینی یا طلب نسبت به مستاجر دارد که بر این اساس مال الاجاره را مطالبه نماید، پس بنابراین یک رابطه حقوقی بین موجر و مستاجر شکل گرفته که بر اساس این رابطه موجر حق دینی یا طلب برایش بوجود آمده و برای مستاجر تعهد یا دین بوجود آمده پس رابطه بین تعهد و حق دینی هم مشخص شد.

الزام

الزام در لغت به معنی مجبور کردن یا وادار ساختن است جمع آن الزامات است.

قانون مدنی، کلمه الزامات را برای مشخص کردن تعهداتی که بدون قرارداد حاصل می شود به کار برده است.

الزام بر دو نوع است:

  • الزام ناشی از قرار داد: تعهدی که برای متعهد به وجود آمده و ناشی از قراردادی است که بین وی و داین منعقد شده است.

اگر کسی براساس قراردادی خودش را متعهد نماید، ملتزم نماید و مالی را به دیگری منتقل نماید یا برای شخصی کاری را انجام بدهد یا تعهد نماید در مقابل ان شخص از انجام کاری خودداری نماید این الزامی که برای شخص ایجاد شده ریشه قراردادی دارد این الزام ناشی از قرارداد می باشد.

  • الزام قانونی و خارج از قرارداد: الزامی که بدون قرارداد، در نتیجه عمل ارادی یا غیر ارادی شخص به وجود امده و قانون گذار به طور مستقیم، حکم به جبران خسارت داده است.

 یک وقت الزام خارج از عقد است، فردی مالی از دیگری را تلف می نماید یا معیوب می نماید در اینصورت قانون می گوید شما بایستی خسارت را جبران نمایی این الزامی را که بدون وجود هیچ قراردادی و در نتیجه عمل ارادی یا غیر ارادی شخص بوجود آمده و قانون گذار هم بصورت مستقیم حکم به جبران خسارت داده است.

الزام یک کلمه عام است هم ناشی از الزامی که از قرار داد بوجود بیاید می شود و هم ناشی از الزامی که از خارج از قرار داد بوجود می آید.

زمانی که قانون گذار از کلمه الزام و الزامات پس از عقود یا معاملات استفاده می کند، به معنای الزامات خارج از قرار داد است.

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۱ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا