
من، به عنوان وکیلی با تجربه در حوزه حقوق کیفری، در این نوشتار به مفهوم عفو در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران میپردازم؛ نهادی که به موجب آن، امکان اغماض یا تخفیف مجازات محکومان فراهم میشود. مبانی حقوقی این نهاد در عالیترین سند کشور، یعنی قانون اساسی، پیشبینی شده است. به صراحت بند ۱۱ اصل یکصد و دهم قانون اساسی: عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی، پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه جزء اختیارات مقام رهبری است. در ادامه مقاله، ماهیت حقوقی عفو، شرایط بهرهمندی از آن، نحوه رسیدگی به تقاضاهای عفو و تفکیک میان عفو عمومی، خصوصی، مشروط و مطلق را با ذکر مواد قانونی و رویههای عملی تشریح خواهم کرد.
آگاهی دقیق از طبقهبندی و شرایط عفو، نه تنها برای محکومان و خانوادههایشان، بلکه برای کلیه اشخاص درگیر در فرآیند دادرسی کیفری اهمیت حیاتی دارد. بیاطلاعی از مهلتهای قانونی، ضوابط تقدیم درخواست یا مستندات لازم، ممکن است فرصت کاهش یا رفع مجازات را از بین ببرد و حقوق بنیادین محکوم علیه را به مخاطره اندازد. افزون بر این، شناخت صحیح از تمایز میان عفو و نهادهای مشابهی چون آزادی مشروط یا تعلیق مجازات، از سردرگمی و طرح درخواستهای بیمورد در مراجع قضایی جلوگیری میکند.
از شما دعوت میکنم ادامه مقاله را با دقت مطالعه کنید تا ضمن بهرهمندی از تحلیلهای حقوقی و متن کامل مواد مرتبط، مسیر قانونی دستیابی به عفو را به روشنی بشناسید و نسبت به حمایت از حقوق خویش یا موکلانتان توانمند شوید.
آشنایی با مفاهیم ابتدایی عفو
در این بخش، نخستین گام را برای درک دقیق مفهوم عفو برمیدارم و نشان میدهم که این نهاد ارفاقی در حقوق ایران چه تمایز ماهوی با گذشت شاکی یا مجاورتِ مرور زمان دارد و چرا قانونگذار آن را تنها از رهگذر اراده حاکمیت به رسمیت شناخته است.
عفو چیست؟
به موجب بند یازدهم اصل یکصد و دهم قانون اساسی، عفو یا تخفیف مجازات محکومان در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه با مقام رهبری است. این گزاره نشان میدهد که عفو، برخلاف نهادهای قراردادیِ مبتنی بر رضایت شاکی، پدیدهای کاملا حاکمیتی است که از عالیترین مقام کشور صادر میشود.
علاوه بر این، قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در فصل یازدهم، با چهار ماده (۹۶ تا ۹۹) سکوی قانونی عفو را استوار کرده است. متن کامل ماده ۹۶ چنین است: عفو یا تخفیف مجازات محکومان، در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه با مقام رهبری است.
عفو، از حیث اثر، مجازات را میبخشد یا تخفیف میدهد اما وصف جرم را دستنخورده باقی میگذارد؛ یعنی محکومعلیه همچنان مرتکب جرم شناخته میشود؛ هرچند اجرای کیفر یا بخشی از آن ساقط میگردد. ماده ۹۷ قانون مجازات اسلامی که عفو عمومی را تعریف میکند، بُعد دیگری از این ابزار را روشن میسازد: عفو عمومی که به موجب قانون در جرایم موجب تعزیر اعطاء میشود، تعقیب و دادرسی را موقوف میکند و در صورت صدور حکم، اجرای مجازات و آثار محکومیت را نیز زایل میسازد.
بنابراین عفو عمومی، بر خلاف عفو اختصاصی، به ماهیت تعقیب و حتی سابقه کیفری نیز پایان میدهد. من به عنوان وکیل، در عمل مشاهده کردهام که بسیاری از خانوادهها تفاوتِ این دو گونه عفو را در نظر نمیگیرند و همین ناآگاهی، سبب از دست رفتن فرصتها میشود.
مبانی و منابع حقوقی عفو در ایران
از منظر فقه اسلامی، رأفت نسبت به گناهکاری که توبه کرده یا احکام اخلاقی را رعایت میکند، از اصول مسلم شمرده میشود.
قانون اساسی این آموزه را به اختیار رهبری تفویض کرده است تا در موارد مقتضی با اتکا به مصالح عمومی، اجرای عدالت ترمیمی را بر کیفر صرف مقدم بدارد. شورای عالی قوه قضائیه نیز هر ساله مطابق آییننامهای که در معاونت حقوقی آن قوه تهیه میشود، فهرستی از محکومان واجد شرایط را پیشنهاد میدهد.
این پیشنویس پس از بررسی در کمیسیون عفو و بخشودگی و تصویب رئیس قوه قضائیه تقدیم مقام رهبری میگردد. چنین سازوکار چندمرحلهای، تضمین میکند که عنصر تخصص قضایی و عنصر مصلحت کلان نظام به طور همزمان لحاظ شود.
قانون مجازات اسلامی در ماده ۹۸ تصریح میکند: عفو، همه آثار محکومیت را منتفی میکند، لکن تاثیری در پرداخت دیه و جبران خسارت زیاندیده ندارد. از این حکم برمیآید که حقوق خصوصی زیاندیده بههیچوجه تحتالشعاع تصمیم حاکمیتی قرار نمیگیرد؛ بدین ترتیب، تعادل میان حفظ حقالناس و سیاست جنایی ارفاقی رعایت میشود.
تفاوت عفو با سایر نهادهای ارفاقی مشابه
نخست، آزادی مشروط را در نظر بگیرید که در ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی پیشبینی شده است و دادگاه میتواند پس از تحمل یک سوم یا نصف مدت حبس، در صورت احراز حسن اخلاق و اطمینان از عدم تکرار جرم، حکم به آزادی محکوم صادر کند.
تصمیمگیر نهایی در این نهاد، قاضی اجرای احکام یا دادگاه است، نه مقام رهبری. به علاوه، آزادی مشروط موجب پایان محکومیت نیست؛ بلکه با شرایطی نظیر اشتغال به کار، پرداخت جریمه یا گذراندن دوره آموزشی همراه است و در صورت تخلف، اجرای باقیمانده کیفر تجدید میشود.
دوم، تعلیق اجرای مجازات که ماده ۴۶ قانون مجازات اسلامی آن را بهروشنی بیان میکند: در جرایم تعزیری درجه سه تا هشت دادگاه میتواند اجرای تمام یا قسمتی از مجازات را از یک تا پنج سال معلق نماید. ماهیت این نهاد، قراردادی مشروط میان محکوم و سیستم قضایی است؛ زیرا محکوم تعهد میکند در مهلت تعلیق، از ارتکاب جرم خودداری کند. اگر مرتکب جرم جدیدی شود، تعلیق بیاثر شده و مجازات قبلی اجرا میشود، حال آنکه در عفو، بخشش یا تخفیف جنبه قطعی دارد و امکان بازگشت مجازاتِ بخشودهشده وجود ندارد.
نکته سوم، تعویق صدور حکم است که در همان ماده ۴۶ به عنوان پیششرط تعلیق ذکر شده است. تعویق، در مرحله صدور رأی قرار دارد و به قاضی اجازه میدهد اعلام مجازات را تا یک سال به تعویق افکند تا رفتار متهم ارزیابی شود. بنابراین هنوز حکمی صادر نشده تا مشمول عفو گردد؛ بلکه قاضی میتواند با مشاهده اصلاح رفتار، رأی به منع تعقیب یا صدور حکم تخفیفی بدهد.
در مقام مقایسه، اگرچه همه این نهادها بر ایده اصلاح مجرم و کاهش تراکم زندانها استوار است، جایگاه تصمیمگیرنده و زمان مداخله کاملا متفاوت است.
عفو اختصاصی، محصول اختیار رهبری است و پس از قطعیت حکم صادر میشود؛ عفو عمومی، ناشی از مصوبه مجلس شورای اسلامی است و به حیطه سیاست جنایی تقنینی تعلق دارد؛ آزادی مشروط و تعلیق، در صلاحیت دادگاه است و بلافاصله پس از تحقق شرایط قانونی اجرا میشود.
این تفاوت نهادی را میتوان چنین جمعبندی کرد: عفو، شأن حاکمیت دارد، در حالی که آزادی مشروط و تعلیق، شأن قضایی دارند و تعویق، در قلمرو صلاحیت تقدیری قاضی قبل از صدور حکم قرار میگیرد.
من در پروندههایی که به دفاع از حقوق محکومان پرداختهام، بارها دیدهام که موکلان به سبب اختلاط مفاهیم، درخواستهای آزادی مشروط را با عنوان عفو به کمیسیونهای مربوط ارسال کردهاند و بهدلیل اشتباه، پروندهشان بدون رسیدگی ماهوی رد شده است. آشنایی با تمایزات فوق، برای جلوگیری از چنین زیانهایی ضروری است.
انواع عفو
در این قسمت میخواهم معماری حقوقیِ انواع عفو را روشن سازم و نشان دهم که چرا قانونگذار ایرانی تنها دو گونه عفو، یعنی خصوصی و عمومی، را به رسمیت شناخته و هر یک را در جایگاهی متفاوت از چرخه دادرسی یا اجرای حکم قرار داده است. خواننده در ادامه درمییابد که این تقسیمبندی صرفا نظری نیست؛ بلکه بر نحوه تنظیم درخواست، مرجع صلاحیتدار و حتی سرنوشت سوابق کیفری محکومان اثر مستقیم میگذارد.
عفو خصوصی
نخستین سنگ بنای عفو خصوصی در بند یازدهم اصل یکصد و دهم قانون اساسی نهاده شده است، آنجا که اختیار عفو یا تخفیف مجازات محکومان در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضاییه به رهبر جمهوری اسلامی ایران سپرده شده است.
قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ این اختیار را در ماده ۹۶ به زبان عادیِ قانون آورده است: عفو یا تخفیف مجازات محکومان، در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضاییه با مقام رهبری است.
با صدور فرمان عفو خصوصی، تمام یا بخشی از مجازاتِ محکومعلیه بخشوده میشود، اما وصف مجرمانه جرم همچنان باقی میماند؛ بنابراین در صورت ارتکاب جرم جدید، قواعد تکرار جرم قابل اعمال است. این نکته را ماده ۹۸ قانون مجازات اسلامی تلویحا تایید میکند و میگوید: عفو، همه آثار محکومیت را منتفی میکند لکن تاثیری در پرداخت دیه و جبران خسارت زیاندیده ندارد.
به بیان دیگر، عفو خصوصی رابطه بین دولت و محکوم را دگرگون میکند، اما حقالناس به قوت خود باقی است.
مسیر اداری دستیابی به عفو خصوصی نیز چندمرحلهای است. تقاضا ممکن است از سوی محکوم، خانواده او، رئیس زندان یا قاضی اجرای احکام مطرح شود؛ سپس در کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضاییه بررسی و در صورت احراز شرایط، به تأیید رئیس قوه قضاییه رسیده و برای امضای نهایی نزد مقام رهبری ارسال میشود.
همین ساختار باعث میشود که عنصر تخصص قضایی و مصلحت کلان نظام توأمان دیده شود. تجربه شخصیام در پروندههای متعدد نشان داده است که تکمیل دقیق فرمهای الکترونیک سامانه عدل ایران و ضمیمه کردن مدارکی نظیر گواهی حسن اخلاق، گزارش مددکاری و رضایت شاکی خصوصی (در صورت وجود) شانس پذیرش را به نحو محسوسی افزایش میدهد.
نمونه عینی از عفو خصوصیِ گسترده، فرمان اخیر مقام رهبری به مناسبت بیست و دوم بهمن ۱۴۰۳ است که طی آن، هزاران محکومِ جرایم غیرعمد به آغوش خانواده بازگشتند یا محکومیتشان کاهش یافت.
در اطلاعیه رسمی قوه قضاییه، شرایط بهرهمندی از این عفو، از جمله گذراندن حداقل یکپنجم مدت حبس و نداشتن سابقه محکومیت مؤثر، تصریح شده بود.
در عمل، عفو خصوصی میتواند مطلق باشد (بخشش کامل) یا تخفیفی (کاهش میزان مجازات یا تبدیل کیفر)، و در هر دو حالت قطعی و غیرقابل بازگشت است؛ یعنی برخلاف آزادی مشروط، نقض تعهدات پس از آزادی، موجب احیای مجازات ساقطشده نمیشود.
این قطعیت برای محکوم و خانوادهاش اطمینانآور است، اما همزمان مسئولیت وکیل را در تهیه مستندات دقیق دوچندان میکند، زیرا فرصت اعتراض به رأی کمیسیون وجود ندارد و پرونده مستقیما به دفتر مقام رهبری میرود.
عفو عمومی
ماده ۹۷ قانون مجازات اسلامی، عفو عمومی را چنین تعریف میکند: عفو عمومی که به موجب قانون در جرایم موجب تعزیر اعطاء میشود، تعقیب و دادرسی را موقوف میکند و در صورت صدور حکم محکومیت، اجرای مجازات و آثار محکومیت نیز زائل میشود. بر خلاف عفو خصوصی، اینجا قانونگذار است که با تصویب قانون مستقل، عفو را اعلام میکند؛ بنابراین قلمرو، شرایط و استثنائات در متن همان قانون معین میشود. از آنجا که جرم تعزیری با اراده مقنن ایجاد شده، مقنن نیز میتواند با اراده جدید خود آن را از خاطره نظم عمومی پاک کند.
عفو عمومی نه تنها اجرای کیفر را متوقف میکند، بلکه وصف کیفری عمل را از بین میبرد؛ به بیان فنی، عنصر قبح قانونی جرم منتفی میشود و محکومیتی برای تکرار جرم در سجل کیفری باقی نمیماند.
همین ویژگی آن را به ابزار سیاست جناییِ اصلاح روابط دولت و شهروندان در بزنگاههای تاریخی بدل کرده است.
در حقوق ایرانِ پس از انقلاب، مهمترین مصداق عفو عمومی، لایحه قانونی عفو عمومی متهمان و محکومان جزایی مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ شورای انقلاب است. در ماده واحده آن آمده بود: کلیه کسانی که تا تاریخ ۱۳۵۸/۲/۱۸ در مراجع قضایی مورد تعقیب قرار گرفتهاند، اعم از اینکه حکم قطعی درباره آنان صادر شده یا نشده باشد، حسب مورد از تعقیب یا مجازات معاف خواهند شد، مشروط به اینکه شاکی یا مدعی خصوصی نداشته یا گذشت کرده باشد.
این قانون با ذکر استثنائات متعددی – از قتل عمد تا برخی سرقتهای مسلحانه – کوشید میان مصالح اجتماعیِ ناشی از انقلاب و حقوق بزهدیدگان تعادل برقرار کند.
از نگاه تاریخی، فرمان ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ امام خمینی مبنی بر عفو نیروهای ارتش شاهنشاهی و ساواک نیز نمونهای از عفو عمومیِ عرفی محسوب میشود، هرچند در قالب قانون مجلس تدوین نشد و عملاً با فرمان رهبر انقلاب و توافق شورای انقلاب به اجرا درآمد. این تصمیم به دلیل بُرد وسیع و آثار سیاسی، نقطه عطفی در سیاست جنایی دولت جدید بود؛ زیرا بسیاری از دعاوی کیفری بدون رسیدن به مرحله دادرسی مختومه شد و فضای امنیتی جامعه را به سرعت آرام کرد.
امروزه نیز نمایندگان مجلس گاه برای عبور از بحرانهای سیاسی یا اقتصادی، طرح عفو عمومی ارائه میکنند؛ مانند طرح سال ۱۳۹۷ که با امضای بیش از هفتاد نماینده تقدیم هیئترئیسه شد اما حتی فوریت آن رأی نیاورد و از دستور خارج شد.
این تجربه نشان میدهد که تصویب عفو عمومی، به دلیل پیامدهای کلان اجتماعی، نیازمند اجماع سیاسی گسترده است و به آسانی تحقق نمییابد.
از حیث آثار فردی، هرگاه عفو عمومی تصویب شود، قرار موقوفی تعقیب صادر یا اجرای حکم متوقف میشود و محکومیتی در سابقه کیفری باقی نمیماند؛ به همین علت، عفو عمومی برای افرادی که میخواهند از حقوق شهروندی مانند اشتغال در مشاغل حساس یا نامزدی در انتخابات استفاده کنند، اهمیتی حیاتی دارد.
در مقابل، عفو خصوصی نه تنها سابقه محکومیت را پاک نمیکند، بلکه ممکن است در نظام گزینش مشاغل دولتی همچنان مطرح باشد.
در مقام مقایسه پایانی میان دو نوع عفو باید گفت که خصوصی، پاسخِ موردی و مبتنی بر مصالح فردی است؛ در حالی که عمومی، پاسخ تقنینی به نیازهای جمعی و تاریخمند جامعه به شمار میرود. هر دو نهاد بر مبنای اصل رأفت اسلامی شکل گرفتهاند، اما سازوکار صدور، آثار حقوقی و پیامدهای اجتماعیشان کاملا متفاوت است؛ بنابراین وکیلِ آگاه، پیش از هر اقدام، باید تشخیص دهد که پرونده موکل ذیل کدام عنوان میگنجد تا بتواند مسیر صحیح را دنبال کند و از فرصتها به بهترین وجه بهره گیرد.
بدین ترتیب، خواننده اکنون میتواند جایگاه هر دو نوع عفو را در نظم حقوقی کشور بشناسد و با اتکا به مواد قانونی و سوابق تاریخی، تصمیم بگیرد از کدام ظرفیت برای حمایت از حقوق خویش یا موکلانش استفاده کند.
چه افراد یا نهادهایی میتوانند فرمان عفو صادر کنند؟
مطابق بند یازدهم اصل یکصد و دهم قانون اساسی، عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضاییه در شمار اختیارات رهبر قرار دارد؛ در ادامه همان بند تصریح شده است که رهبر میتواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند.
این جمله دوم نشان میدهد اختیار عفو خصوصی، ذاتا شخصی است اما قابلیت نیابت نیز دارد؛ از همین رو، اگر رهبر قائممقام یا نمایندهای برای امضای احکام عفو تعیین کند، فرمان صادر شده همچنان فرمان رهبری تلقی میشود، نه تصمیم مرجع نیابت.
قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در ماده ۹۶ همین مفاد را به زبان عادیِ قانون تکرار کرده و میگوید: عفو یا تخفیف مجازات محکومان، در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه با مقام رهبری است.
به این ترتیب، حتی صدور عفوهای انفرادی برای جرایم خاص—مانند بخشودگی هزار و پانصد و بیست و شش نفر به مناسبت نوروز و عید فطر ۱۴۰۴—نهایتا با امضای رهبر جنبه اجرایی یافته است.
من در عمل بارها دیدهام که خانوادهها نامههایی را مستقیما به دادستان یا رئیس زندان تحویل میدهند و انتظار صدور عفو دارند، در حالی که مقامات محلی صرفا میتوانند پرونده را به کمیسیون عفو و بخشودگی استان بفرستند؛ تصمیم نهایی، همچنان در دفتر رهبری رقم میخورد.
ماده ۹۷ قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد: عفو عمومی که به موجب قانون در جرایم موجب تعزیر اعطاء میشود، تعقیب و دادرسی را موقوف میکند و در صورت صدور حکم محکومیت، اجرای مجازات و آثار محکومیت نیز زائل میشود.
به بیان دیگر، محل صدور عفو عمومی نه دفتر رهبری، بلکه صحن علنی مجلس است؛ مصوبه مجلس پس از طی روند تایید شورای نگهبان و انتشار در روزنامه رسمی، فوراً تعقیب قضایی را متوقف میکند و حتی سابقه کیفری را از سامانه سجل حذف میسازد.
نمونه تاریخی روشن، لایحه قانونی عفو عمومی متهمان و محکومان جزایی مصوب ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ شورای انقلاب است که در ماده واحده خود اعلام کرد: کلیه کسانی که تا تاریخ مذکور در مراجع قضایی مورد تعقیب قرار گرفتهاند … حسب مورد از تعقیب یا مجازات معاف خواهند شد. این قانون نشان داد عفو عمومی ابزار سیاست جنایی کلان است؛ به همین سبب، هر طرحی در مجلس برای عفو عمومی—مانند طرح ناکام سال ۱۳۹۷—با حساسیت سیاسی بالا روبهرو میشود و گذر از سد اکثریت نمایندگان، همیشه ساده نیست.
اصل یکصد و یازدهم مقرر میدارد هرگاه رهبر فوت کند، عزل شود یا بهطور موقت از انجام وظایف ناتوان گردد، شورایی مرکب از رئیسجمهور، رئیس قوه قضائیه و یک فقیه شورای نگهبان به انتخاب مجمع تشخیص مصلحت نظام، همه وظایف رهبری را به طور موقت به عهده میگیرد.
از آنجا که بند ۱۱ اصل ۱۱۰ از جمله وظایف رهبری است، این شورا در دوره موقت میتواند فرمان عفو خصوصی را نیز صادر کند—البته با رعایت تشریفاتی که در متن اصل ۱۱۱ آمده و تصویب سه چهارم اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام را برای برخی وظایف الزامی میسازد. بنابراین حتی در خلأ رهبری، مسیر عفو تعطیل نمیشود.
قانون، رئیس قوه قضاییه را مکلف کرده است درخواستهای عفو واجد شرایط را پس از بررسی در کمیسیونهای استانی و مرکزی به رهبری پیشنهاد کند. اگرچه این پست قضایی عالیترین مرجع در مرحله کارشناسی است، اما امضای نهاییِ فرمان همچنان شأن حاکمیتی رهبر باقی میماند. کمیسیونهای عفو و بخشودگی، با حضور نمایندگان دادستانی کل، سازمان زندانها و قاضی اجرای احکام، صرفاً مرجع تشخیص اولیه و پالایش پروندهاند؛ آنان نه میتوانند مجازات را ببخشند و نه حق دارند متن فرمان را امضا کنند.
بدین ترتیب، پاسخ پرسش چه افراد یا نهادهایی میتوانند فرمان عفو صادر کنند؟ در حقوق امروز ایران محدود است به: رهبر جمهوری اسلامی ایران برای عفو خصوصی، مجلس شورای اسلامی (یا در زمانهای خاص، نهادهای قانونگذار موقت مانند شورای انقلاب) برای عفو عمومی، و در صورت خلا رهبری، شورای موقت موضوع اصل ۱۱۱. همه مقامها و نهادهای دیگر—از کمیسیون عفو گرفته تا ریاست قوه قضاییه—تنها نقش کارشناسی و پیشنهاد دارند و هر چقدر هم ارج و قرب اجتماعیشان بالا باشد، اختیار صدور فرمان عفو در ید آنان نیست.
شناخت این ساختار، نخستین گام هر وکیل کیفری در تنظیم تقاضای موثر است و میتواند حقوق اساسی موکل را از یک امضای نافرجام، به فرمانی معتبر و قطعی بدل کند.
شرایط متقاضی عفو
در آغاز این گفتار، هدفم ترسیم دقیق منظومهای است که شرایط متقاضی عفو را در نظام کیفری جمهوری اسلامی ایران شکل میدهد؛ از پیششرطهای مشترک میان همه پروندهها تا معیارهای ویژهای که بنا بر نوع عفو، مرجع صدور و گستره افراد مشمول، تفاوت مییابد.
شرایط عمومی متقاضی عفو
در این بخش میخواهم نشان دهم سه مبنای مشترک—تابعیت، قطعیت حکم و پرهیز از ارتکاب جرم جدید—چگونه به بند ناف همۀ فرایندهای عفو تبدیل شده است و چرا کمیسیونهای عفو پیش از ورود به هر بحث دیگری، این سه محور را وارسی میکنند.
تابعیت ایرانی و استثنای قابل اعمال
قانون مجازات اسلامی بهصراحت تابعیت را شرط ماهوی قرار نداده است، اما رویه اداریِ قوه قضائیه در پیشنهادهای عفو خصوصی، دارا بودن تابعیت جمهوری اسلامی ایران را اصل دانسته و تنها در موارد استثنایی، با تشخیص کمیسیون مرکزی و تایید رئیس قوه، اجازه بررسی پرونده اتباع بیگانه را صادر میکند. تازهترین آمار رسمی نشان میدهد که در عفو نوروزی ۱۴۰۴، از میان بیش از دو هزار عفوشده، فقط سیزده نفر تبعه خارجی بودند.
بنابراین اگرچه بیگانگان بهطور مطلق محروم نیستند، اما برای احراز شرایط، “مصلحت دیپلماتیک” و پیشینه رفتار در زندان نقش تعیینکننده دارد و عملا کفه ترازو اغلب به سود شهروندان ایرانی سنگینی میکند.
قطعیت حکم به عنوان دروازه ورود
هیچ تقاضای عفوی در کمیسیون استانی پذیرفته نمیشود مگر آنکه رأی قطعی—اعم از بدوی قابل تجدیدنظر که مهلت اعتراضش سپری شده، یا حکم صادره از دیوان عالی—در دست باشد. فلسفه این شرط آن است که عفو، نهادی پسینی است و نمیخواهد در روندِ دادرسی دخالت کند.
به استناد ماده ۹۶ قانون مجازات اسلامی: عفو یا تخفیف مجازات محکومان، در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه با مقام رهبری است.
اصطلاح محکومان نشان میدهد که سخن از شخصِ مجرم با رأی قطعی است، نه متهم یا محکومعلیه در فرایند تجدیدنظر. حتی بخشنامههای ادواری قوه قضائیه نیز تأکید میکند اگر در هنگام ارسال پرونده به کمیسیون، اعاده دادرسی یا اعتراض فوقالعاده مطرح باشد، درخواست باید مسکوت بماند تا تکلیف پرونده روشن شود.
عدم ارتکاب جرم جدید؛ تضمین صداقت در اصلاح
کمیسیونهای عفو تنها زمانی رأفت نظام را بر فرد میگسترانند که مطمئن شوند وی در دورۀ تحمل کیفر—یا حتی در مرخصیهای اعطایی—دست به جرم جدید مستوجب مجازاتهای سنگین نزده است.
معاون قضایی قوه قضائیه این معیار را چنین توضیح داده است: عدم ارتکاب جرم عمدی جدید مستوجب مجازات درجه یک تا پنج، شرط لازم برای بهرهمندی از عفو است.
این قید از آنرو حیاتی است که نشان دهد انگیزۀ تقاضا، نه سوءاستفادۀ فرصت، که تمایل واقعی به بازگشت سالم به جامعه است. در پروندهای که نخستین بار وکالتش را بر عهده داشتم، محکوم به سرقت تعزیری هنگامیکه در مرخصی نوروزی مرتکب جعل سند شد، کمیسیون استانی حتی اجازه طرح مجدد نام او را تا پایان اجرای حکم دوم نپذیرفت؛ نمونهای عینی از سختگیری بر این شرط.
شرایط اختصاصی انواع عفو
این بخش به تفصیل شرح میدهد که چگونه ماهیتِ عفو—چه عمومی، چه قضایی (معیاری) و چه خاص (موردی)—مجموعهای متفاوت از شروط را پدید میآورد و چرا وکیل ناگزیر است پیش از تدوین دادخواست، نوع عفو و ضوابط ویژهاش را بهدرستی تشخیص دهد.
عفو عمومی با تصویب قانون در مجلس شورای اسلامی، یکشبه دامنه وسیعی از تعقیبها یا محکومیتها را از میان برمیدارد. ماده ۹۷ قانون مجازات اسلامی تصریح میکند: عفو عمومی که به موجب قانون در جرائم موجب تعزیر اعطاء میشود، تعقیب و دادرسی را موقوف میکند و در صورت صدور حکم محکومیت، اجرای مجازات و آثار محکومیت نیز زائل میشود.
- شرط نخستِ بهرهمندی، انطباق دقیق جرم با جرایم مندرج در قانون عفو است؛ چنانکه در لایحه عفو عمومی ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸، تنها کسانی مشمول شدند که تا تاریخ مزبور مرتکب جرایم سیاسی خاص شده بودند.
- دومین شرط، فقدان شاکی خصوصی یا دستکم کسب رضایت اوست؛ زیرا قانونگذار با وجود سیاست جناییِ گذشتمحور، حقالناس را استثنا نکرده است.
- سرانجام، زمان ارتکاب جرم سهم کلیدی دارد: حتی یک روز تاخیر در تاریخ ارتکاب، پیوند میان متهم و عفو عمومی را میبُرَد. در طرح ناکام سال ۱۳۹۷، اختلافنظر نمایندگان بر سر تعیین دقیق خط زمانی همان عاملی بود که فوریت طرح را از دستور خارج ساخت.
آنچه در عرف قضایی عفو قضایی یا معیاری نام گرفته، همان دسته عفوهای فراگیری است که رئیس قوه قضائیه با تعیین شاخصهای کلی—مثلا گذران حداقل یکپنجم محکومیت، داشتن دو گزارش متوالی حسن اخلاق یا نداشتن بیش از دو فقره سابقه موثر—به محضر رهبری پیشنهاد میکند و پس از امضا، برای همۀ محاکم و زندانها لازمالاجرا میشود.
مهمترین شرط در اینجا، تطبیق محکوم با معیارهای اعلامی است. چنانکه در عفو رجبیه ۱۴۰۳، علاوه بر شروط عمومی، اخذ رضایت کامل شاکی خصوصی و جبران خسارت مالی تا آخر سال ۱۴۰۱ نیز در متن دستور آمده بود.
پروندهها در این نوع عفو بهصورت تکی بررسی نمیشوند؛ بلکه سامانه الکترونیک زندانها با دریافت معیارها، فهرست ابتدایی را استخراج میکند و پس از کنترل دستی کمیسیون استانی، به مرکز ارسال میشود.
بدین ترتیب، دانستن دقیق معیارها پیش از ثبت درخواست، از بروز خطای سیستمی جلوگیری میکند و شانس پذیرش را به شکل چشمگیری میافزاید.
عفو خاص—که در ادبیات پیشین با عنوان عفو خصوصی نیز شناخته میشد—کاملا بر وضعیت فردی محکوم متمرکز است و وکیل باید به تفصیل کیفیت تحول شخصیت، بیماری صعبالعلاج، مسئولیت خانوادگی یا تلاشهای فرهنگی و علمی وی در زندان را مستند کند. نمونه کلاسیک، بخشودگی بانویی بود که بهدلیل قتل غیرعمد همسر معتاد خویش محکوم شده و در زندان مسئول کارگاه خیاطی شده بود؛ گزارش اشتغال به کار و تأمین معاش فرزندانش، عنصر کلیدی اقناع کمیسیون گردید.
در این قالب، قانون فقط دو شرط حتمی وضع کرده است: نخست، صدور حکم قطعی؛ و دوم، حصر عفو به جرایم تعزیری یا جرایم حدیای که طبق فقه امامیه قابلیت عفو دارند. ماده ۹۸ قانون مجازات اسلامی مقرر میکند: عفو، همه آثار محکومیت را منتفی میکند لکن تاثیری در پرداخت دیه و جبران خسارت زیاندیده ندارد.
بنابراین اگر محکوم دیه یا ضرر خصوصی را نپرداخته باشد، همچنان باید در کنار دادخواست عفو، اسناد پرداخت یا رضایتنامه شاکی را پیوست کند؛ وگرنه کمیسیون به استناد همین ماده پرونده را ناقص اعلام خواهد کرد.
مراحل اداری و قضایی درخواست عفو
من در این بخش، تمام فرآیند اداری و قضایی درخواست عفو را گامبهگام شرح میدهم؛ میگویم از لحظهای که محکوم یا خانوادهاش اندیشه عفو را در سر میپرورانند تا دمی که فرمان امضا شده به زندان میرسد، چه مسیر پیچیدهای باید طی شود و هر ایستگاه چه حساسیتی دارد.
۱. تنظیم درخواست و مدارک لازم
چنان که آییننامه کمیسیون عفو و تخفیف مجازات تصریح کرده است، درخواست عفو را میتوان توسط محکوم، وکیل او، اعضای درجه یک خانواده، رئیس زندان، قاضی ناظر یا دادستان حوزه اجرا طرح کرد.
در عمل من ابتدا نسخه الکترونیک فرم تقاضای عفو و بخشودگی را از سامانه عدل ایران دانلود میکنم و به موکل یا خانوادهاش میسپارم تا اطلاعات هویتی، شماره پرونده ثنا و مشخصات کامل حکم قطعی را درج کنند.
سپس به ضمیمه درخواست، این اسناد را میافزایم: تصویر رأی قطعی، گواهی حسن اخلاق از شورای انضباطی زندان، گزارش مددکاری اجتماعی، رسید پرداخت یا رضایتنامه شاکی خصوصی (اگر وجود داشته باشد) و مدارک پزشکی در صورت بیماری صعبالعلاج. تجربهام نشان داده است که نبود حتی یکی از این مدارک، سیستم الکترونیک دادگستری را وادار میکند پرونده را به حالت ارجاع ناقص بازگرداند و همین رفتوبرگشت روزها تأخیر میآورد.
راهاندازی درگاه ارائه و پیگیری درخواست عفو در سایت قوه قضائیه، امکان بارگذاری مستقیم فایلها و رهگیری آنلاین را فراهم کرده است، اما صحتسنجی نهایی همچنان به دبیرخانه دادسرای محل اجرای حکم سپرده میشود.
۲. ارجاع به دادسرا و معاونت شکلی قوه قضائیه
دادستان اجرای احکام نخست اصالت اسناد و مطابقت آنها با پرونده فیزیکی را گواهی میکند؛ سپس پرونده در سیستمی داخلی به شماره ثبت میشود و از طریق اتوماسیون، به معاونت مذکور در قوه قضائیه میرود.
این مسیر رسمی، عملا غربال نخست است: اگر گزارشی از سوءرفتار اخیر زندانی یا تخلف از مرخصی ثبت شده باشد، دبیرخانه دادسرا مجاز است پرونده را متوقف اعلام کند و تنها پس از رفع مانع دوباره آن را فعال سازد.
علت این سختگیری همان شرط عدم ارتکاب جرم جدید است که کمیسیونهای عفو به دقت میسنجدند. معاونت شکلی قوه قضاییه نیز در مرحله دوم، احراز میکند که درخواست با یکی از برنامههای دورهای عفو (معیارهای سالیانه) مطابقت دارد یا ذیل عفو خاص قرار میگیرد.
۳. بررسی پرونده و تهیه گزارش
پس از ارجاع رسمی، پرونده به کمیسیون عفو و بخشودگی استان میرسد؛ ترکیبی از قاضی اجرای احکام، نماینده دادستانی کل، نماینده سازمان زندانها و مشاور مددکاری. در این کمیسیون، محتویات پرونده با معیارهای ابلاغشده از سوی رئیس قوه قضائیه مقایسه میشود.
برای عفو قضایی یا معیاری، این معیارها معمولا شامل گذراندن حداقل بخشی از حبس، نداشتن بیش از دو سابقه موثر و ارائه گزارش حسن اخلاق است؛ برای عفو خاص، وزن گزارش کیفی مددکار و پزشک معتمد بهمراتب بیشتر است.
نتیجه بررسی در گزارشی مشروح خلاصه میشود و با امضای رئیس کمیسیون استانی، برای کمیسیون مرکزی ارسال میگردد.
در کمیسیون مرکزی واقع در تهران، پرونده دوباره از نظر حقوقی تطبیق داده میشود؛ چنانکه ماده ۹۸ قانون مجازات اسلامی تأکید کرده است، عفو هیچ تاثیری در پرداخت دیه یا خسارت خصوصی ندارد. بنابراین کارشناسان مالی در کمیسیون، اسناد تسویه یا رضایتنامه را از منظر حقوقالناس بازبینی میکنند. اگر بدهی مالی بهطور کامل پرداخت نشده باشد، کمیسیون میتواند پیشنهاد عفو را منوط به سپردهگذاران خانواده یا ارائه ضمانت معتبر نماید.
در نهایت، دبیرخانه کمیسیون مرکزی متن گزارش نهایی را با اشاره به مواد ۹۶ تا ۹۸ و ذکر سوابق انضباطی محکوم تهیه و به دفتر رئیس قوه قضائیه تحویل میدهد.
۴. صدور پیشنهاد و ارسال به دفتر رهبری
رئیس قوه قضائیه، پس از مطالعه گزارش و گاه اخذ توضیح شفاهی از رئیس کمیسیون، با امضای خود پیشنهاد عفو را به دفتر مقام رهبری میفرستد. این مرحله بر اساس بند یازدهم اصل ۱۱۰ قانون اساسی، شرط لازم برای صدور فرمان است و به تعبیر قانون، مقام رهبری با پیشنهاد رئیس قوه قضائیه عفو یا تخفیف را اعمال میکند.
در دفتر رهبری، اداره نظارت و پیگیری پروندهها ابتدا سوابق امنیتی و سیاسی را کنترل میکند تا مبادا پرونده در تعارض با مصالح کلان نظام باشد؛ همین نکته است که در پروندههای خاص، گاه سبب میشود درخواست باوجود گذراندن تمام فیلترهای قضایی، در مرحله نهایی پذیرفته نشود. اگر مانعی دیده نشود، معاون حقوقی دفتر رهبری متن فرمان عفو را به صورت نامه رسمی خطاب به رئیس قوه قضائیه تنظیم و برای امضای مقام رهبری ارائه میکند.
به محض امضا، این فرمان جزو اسناد معتبر کشور قرار میگیرد و نسخهای از آن برای ثبت در سامانه ملی انتشار مصوبات نیز ارسال میشود.
از نظر منِ وکیل، این مقطع نقطه بیبازگشت است: پس از صدور فرمان، دیگر امکان عدول یا اعتراض نهادهای تابعه وجود ندارد؛ پرونده از حیث قضایی مختومه است و تنها اجرا باقی میماند.
۵. اعلام نتیجه به مراجع ذیربط
اداره عفو و بخشودگی قوه قضائیه، فرمان امضا شده را بلافاصله به اداره کل زندانهای کشور و دادگستری استان مخابره میکند؛ سپس نسخهای رسمی از طریق سامانه ثنا برای وکیل و خانواده محکوم در دسترس قرار میگیرد.
در میان اسناد، نامه اجرا خطاب به رئیس زندان است که متن دقیق فرمان، میزان بخشودگی یا تخفیف و تاریخ لازمالاجرا بودن آن را شرح میدهد. رئیس زندان پس از ثبت نامه در دبیرخانه، آن را به واحد رایانه اجرا تحویل میدهد؛ در این واحد، تاریخ آزادی یا میزان حبس باقیمانده دوباره محاسبه و در سیستم درج میشود.
اگر فرمان مشمول تخفیف باشد، کارشناس اجرای احکام نامهای به دادستان منتخب میفرستد تا حکم اصلاحی صادر کند؛ اگر فرمان عفو کامل باشد، همان روز دستور آزادی صادر میشود و محکوم پس از انجام تشریفات خروج، زندان را ترک میکند.
همزمان، برای پاکسازی سجل کیفری یا اصلاح آن، اداره سجل کیفری قوه قضائیه با استناد به ماده ۹۷ یا ماده ۹۸، اطلاعات سابقه را بهروزرسانی میکند؛ بدین ترتیب محکوم میتواند با ارائه گواهی عدم سوء پیشینه جدید، از حقوق اجتماعی خویش استفاده نماید.
در این مرحله نهایی، وظیفه وکیل پایان نمییابد؛ من همواره به موکلانم توصیه میکنم تصویر گواهی آزادی و نسخه چاپی فرمان عفو را در پرونده شخصی خود حفظ کنند، زیرا در مراجعات بعدی به اداره ثبت احوال، پلیس+۱۰ یا بانکها، داشتن مدرکی معتبر برای اثبات پاک شدن محکومیت ضرورتی انکارناپذیر است.
در نهایت، با پیمودن این مسیر پنجمرحلهای—از تدوین درخواست تا ابلاغ فرمان—در پرتو مواد ۹۶، ۹۷ و ۹۸ قانون مجازات اسلامی و آییننامه کمیسیون عفو، میتوان امید داشت که حقّ رأفت اسلامی در کوتاهترین زمان و با کمترین خطا در مورد مستحقان اجرا شود.
هنگامیکه وکیل هر بند این ساز و کار را بهدقت بشناسد و مدارک را بینقص ارائه کند، درِ آزادی یا تخفیفِ مجازات با دستان قانون باز خواهد شد، بیآنکه اضطرابِ سردرگمی در راهروهای عدالت، ثانیهای بیش از اندازه روا بدارد.
تاثیرات عفو بر وضعیت محکومعلیه
در این بخش، میخواهم روشن کنم که فرمان عفو، تنها کلید رهایی از زندان نیست؛ بلکه چارچوب حقوقی و اجتماعی محکومعلیه را دگرگون میکند و حتی آینده شغلی او را زیر و رو میسازد.
آثار کیفری عفو
عفو خصوصی به موجب ماده ۹۶ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ چنین تعریف شده است: عفو یا تخفیف مجازات محکومان، در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه با مقام رهبری است.
این حکم، اجرای کیفر را بهکلی ساقط (در عفو کامل) یا بهصورت مشخص کاهش میدهد (در تخفیف یا تبدیل). اگر فرمان، تبدیل حبس تعزیری به جزای نقدی باشد، محکومعلیه باید بلافاصله مبلغ معیّن را بپردازد تا حکم حبس مختومه شود.
در عمل، رؤسای زندانها پس از دریافت فرمان، پرونده را به واحد اجرای احکام میفرستند تا حکم اصلاحی صادر شود؛ این حکم، مجازات جدید یا بیاثر شدن کیفر قبلی را در سجل زندانی ثبت میکند.
عفو عمومی، بر اساس ماده ۹۷ همین قانون، دامنه گستردهتری دارد: عفو عمومی که به موجب قانون در جرایم موجب تعزیر اعطا میشود، تعقیب و دادرسی را موقوف میکند و در صورت صدور حکم، اجرای مجازات و آثار محکومیت را نیز زایل میسازد.
اینجا نه تنها مجازات ساقط میشود، بلکه عنوان مجرمانه از پرونده حقوقی شخص پاک میگردد؛ یعنی در شناسۀ کیفری او اثری از محکومیت باقی نمیماند. به همین دلیل، در صورت ارتکاب جرم جدید، مقررات تعدد یا تکرار جرم نسبت به محکومعلیه سابقا مشمول عفو عمومی اجرا نمیشود؛ زیرا اساسا سابقه قضایی از دید قانون وجود ندارد.
در عفو تخفیفی، دادگاه اجرای احکام معمولا مجازات را به یکی از کیفرهای سبکترِ مندرج در ماده ۳۷ همان قانون تبدیل میکند؛ مانند تبدیل حبس به جزای نقدی یا خدمات عمومی رایگان. گاهی نیز فرمان تصریح میکند مابقی حبس تعلیق میشود؛ در این صورت، محکومعلیه برای مدت معینی تحت نظارت دادستانی باقی میماند و اگر در آن بازه مرتکب جرم عمدی درجه یک تا پنج نشود، تعلیق قطعی میشود.
این شیوه، پلی میان نهاد تعلیق قانونی (ماده ۴۶) و عفو رهبری است و در عمل راهی انعطافپذیر برای آزادی تدریجی زندانیان به شمار میآید.
عفو خصوصی، جرم را پاک نمیکند؛ فقط کیفر را میبخشد یا کاهش میدهد. بنابراین محکومعلیه اگر ظرف پنج سال پس از اجرای مجازات بخشودهشده مرتکب جرم عمدی تعزیرِ درجه یک تا شش گردد، مطابق ماده ۱۳۷ قانون مجازات اسلامی، به عنوان تکرارکننده جرم با مجازات شدیدتری مواجه میشود.
در عفو عمومی، چون اساسا سابقه محکومیت از بین میرود، قاعده تکرار جرم در این خصوص جاری نیست. این تفاوت سبب میشود وکیل هنگام مشاوره حقوقی به موکل سابقهدارِ عفو خصوصی، هشدارهای بیشتری درباره راهبرد زندگی بدون جرم ارائه کند.
آثار مدنی عفو
ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد: محکومیت قطعی کیفری در جرائم عمدی باعث محرومیت از حقوق اجتماعی میشود… مدت محرومیت در محکومیتهای تعزیری درجه یک تا شش، از تاریخ اجرای حکم بهمدت یک تا هفت سال است.
عفو خصوصی مجازات را از میان میبرد، امّا اگر در متن فرمان تصریحی درباره زوال آثار تبعی محکومیت نشده باشد، منعِ حقوق اجتماعی همچنان تا پایانِ مهلت قانونی پابرجاست؛ زیرا محرومیت تبعی خودبهخود با امحای مجازات خاتمه نمییابد.
در عمل، کمیسیون مرکزی عفو فقط در پروندههایی که مستندا ضرورتِ بازگشت سریع فرد به کار حساس وجود دارد—مثلا پزشک متخصص زندانی—پیشنهاد میدهد آثار تبعی محکومیت نیز بخشوده شود. اگر چنین عبارتی در فرمان بیاید، اداره سجل کیفری بلافاصله بند محرومیت را از گواهی سوء پیشینه حذف میکند و محکومعلیه میتواند با ارائه گواهی جدید، کارت بازرگانی یا پروانه وکالت خود را تمدید کند.
در عفو عمومی، به علت حذف عنوان مجرمانه، همه آثار تبعی بیدرنگ منتفی میشود. بنابراین شخص میتواند در بدنه دولت استخدام گردد، برای شورا یا مجلس کاندیدا شود یا پروانه نظام مهندسی دریافت کند؛ درست مانند کسی که هرگز محکوم نشده است.
در بخش دولتی، ماده ۱۷ قانون رسیدگی به تخلفات اداری، پیشبینی کرده که محکومیت قطعی به حبس تعزیری بیش از شش ماه میتواند موجب اخراج یا بازخرید اجباری کارمند شود.
اگر فرمان عفو خصوصی قبل از صدور رأی هیئت رسیدگی به تخلفات صادر گردد، عملا تخلف موجود تلقی نمیشود و کارمند میتواند با دفاع مستدل به شغل خود بازگردد. اما اگر رأی انفصال از خدمت قطعی و اجرا شده باشد، احیای پست سازمانی نیازمند صدور حکم جدید از هیئت عالی تجدیدنظر است و در مواردی—به خصوص در دستگاههای امنیتی—ممکن است این هیئت با دلایل حفاظتی، بازگشت فرد را مصلحت نداند.
در بخش خصوصی، قانون کار صراحت کمتری دارد. با این حال، تبصره ۱ ماده ۲۱ اجازه میدهد قرارداد کارگر در صورت محکومیت به حبس… که منجر به عدم قدرت کارگر برای انجام وظیفه شود منفسخ گردد.
اگر پس از عفو خصوصی ظرف مدت کوتاهی به محل کار برگردد، غالباً دیوان عدالت اداری رأی به ادامه قرارداد میدهد؛ اما در عفو عمومی، چون محکومیت ماهیتی ندارد، قطع رابطه کارگر تخلف کارفرما شمرده میشود و فرد به آسانی حقالسعی معوقه را مطالبه میکند.
بانکها طبق بخشنامه بانک مرکزی درباره مشتریان ریسکِ بالا، اشخاص دارای محکومیت قطعی تعزیر درجه یک تا سه را در رده پر ریسک قرار میدهند.
با صدور عفو خصوصی، اگر آثار تبعی در فرمان ذکر نشود، وضعیت ریسک تغییری نمیکند و متقاضی باید گواهی تسویه بدهی یا رأی هیئت داوری بانک را برای کاهش رتبه اعتباری تحویل دهد. در عفو عمومی، محرومیت مالی بیدرنگ رفع میشود و شخص قادر است با ارائه گواهی سوء پیشینه پاک، تسهیلات دریافت کند.
اداره ثبت اسناد، بر اساس بخشنامه ۱۳۹۹ سازمان ثبت، موظف است هنگام صدور وکالتنامه رسمی، استعلام سوء پیشینه بگیرد اگر وکالت شامل نقلوانتقال اموال یا حق توکیل شخص ثالث باشد. در پروندههایی که عفو عمومی صادر شده است، این استعلام سابقه ندارد را نشان میدهد و دفترخانه وکالت را ثبت میکند.
در عفو خصوصیِ فاقد بندِ زوال آثار تبعی، محرومیت از برخی تصرفات حقوقی ممکن است تا هفت سال مانع تنظیم سند شود. وکیل باید پیشاپیش این نکته را به موکل گوشزد کند تا برای امور ملکی از بستگان قابل اعتماد استفاده نشود.
مطابق ماده ۱۷ قانون گذرنامه، محکومان قطعی تا پایان اجرای مجازات و انقضای آثار تبعی نمیتوانند گذرنامه بگیرند مگر با اجازه دادستان کل کشور. پس از عفو عمومی، اداره گذرنامه ناجا مکلف است درخواست جدید را عادی تلقی کند. در عفو خصوصی، اگر آثار تبعی باقی بماند، متقاضی باید یک لایحه به همراه تصویر فرمان عفو و تایید دادستان اجرای احکام به اداره کل حقوقی نیروی انتظامی ارسال کند؛ صدور گذرنامه موکول به نظر دادستان کل است.
موارد مستثنی از شمول عفو
میخواهم در این بخش روشن کنم که حق عفو هرچند از جلوههای رأفت اسلامی است، اما در برابر سه دسته جرم خط قرمز مییابد؛ جرایمی که به علت تهدید مستقیم امنیت ملی یا حیثیت جسمی و روحی خردسالان، یا به دلیل تعلق کامل حق قصاص و دیه به اولیای دم و زیاندیدگان، از قلمرو بخشودگیِ حاکمیتی بیرون میماند.
جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی
در این قسمت، ابتدا به متن صریح ماده ۲۶ آییننامه کمیسیون عفو، تخفیف و تبدیل مجازات محکومین مصوب ۱۳۸۷ اشاره میکنم؛ جایی که قانونگذار با اتکا به بند ۱۱ اصل یکصد و دهم قانون اساسی، جرایمی نظیر جاسوسی، محاربه، قاچاق سلاح و مهمات، اختلاس، ارتشاء و آدمربایی را در شمار موارد غیرقابل عفو قرار داده است.
همین ماده میافزاید که مرتکبان سرقت مسلحانه و قاچاقچیان حرفهای نیز مشمول عفو نمیشوند؛ افزون بر آن، محکومان جرایم امنیتی در صورت طبقهبندی بهعنوان مصادیق مهم بنا به تشخیص رئیس قوه قضائیه از هر نوع تخفیف یا تبدیل مجازات محروم خواهند بود.
متن کامل ماده ۲۶ چنین است: موارد زیر مشمول عفو، تخفیف و تبدیل مجازات نمیشود: قاچاقچیان حرفهای؛ موارد حقالناس؛ سرقت مسلحانه؛ تجاوز به زنای به عنف؛ مصادیق مهم جرایمی از قبیل جاسوسی، محاربه، قاچاق سلاح و مهمات، اختلاس، ارتشاء و آدمربایی؛ محکومان به جرایم مستوجب حد شرعی اعدام و رجم مانند زنای محصنه و لواط مشروط بر اینکه جرم آنان با شهادت شهود عادل ثابت شده باشد.
رویه عملی قوه قضائیه نیز همین خط مشی را تثبیت کرده است؛ به گونهای که تا پیش از فرمان کمسابقه بهمن ۱۴۰۱، محکومان امنیتی حتی با محکومیتهای زیر پنج سال به ندرت در فهرست عفو قرار میگرفتند.
تحلیل روزنامه شرق از عفو ۹ فروردین ۱۳۹۹ تأکید میکند که همواره محکومان جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی از امتیاز عفو محروم بودهاند و ورود استثناء، ناشی از مصلحت خاص سیاسی بود.
بنابراین وکیل باید بداند که جز در موارد استثنائی با اعلام معیار ویژه از سوی رئیس قوه قضائیه، طرح عفو برای محکوم امنیتی راه به جایی نمیبرد.
جرایم جنسی علیه اطفال
این بخش نشان میدهد چرا جرایم جنسی نسبت به خردسالان—که در ماده ۲۶ تحت عنوان تجاوز به زنای به عنف و نیز زنای محصنه و لواط مستوجب رجم یا اعدام ذکر شده—مطلقا از شمول عفو خارج است. قانونگذار، با تصویب قانون حمایت از اطفال و نوجوانان در سال ۱۳۹۹ و تشدید مجازات مرتکبان سوءاستفاده جنسی از کودکان، موضع بدون مسامحه خود را تثبیت کرد؛ زیرا این جرایم علاوه بر اخلال در نظم عمومی، تعرض مستقیم به حق طبیعی حیات سالم کودک است. تبصره صدر ماده ۲۶ میگوید: حرفهای بودن و تعیین مصادیق مهم به تشخیص رئیس قوه قضائیه است؛ اما حتی در صورت غیرحرفهای بودن، هنگامی که بزهدیده کودک باشد، کمیسیونهای عفو بنای تسامح ندارند.
در عمل، هیچ یک از بخشنامههای عفو سالهای اخیر—اعم از بخشنامه رجبیه ۱۴۰۳ یا فهرست معیاری عید فطر ۱۴۰۴—نام محکومان به تجاوز جنسی علیه اطفال را در گروه معفوین جای نداده است.
علت روشن است: این دسته جرایم یا حدیاند و حد الهی قابل اسقاط توسط دولت نیست، یا تعزیری درجه یک تا سه بوده و بهموجب سیاست جنایی، جرم مهم تلقی میشوند؛ در نتیجه، پیشنهاد عفو اصولا در مرحله استانی بایگانی میشود. استناد اصلی من به همان ماده ۲۶ و نیز فلسفه وضع قانون حمایت از اطفال و نوجوانان است که با عبارت پیامدهای سنگین روانی و اجتماعی جرم ضرورت سختگیری را توجیه میکند.
بنابراین به خانوادهها هشدار میدهم که در اینگونه پروندهها دل بستن به عفو، راهبردی بیثمر است؛ تمرکز باید بر مراحل جلب رضایت شاکی خصوصی یا استفاده از سایر نهادهای ارفاقی چون آزادی مشروط باشد.
محکومان به قصاص و دیه (در موارد خاص)
در این قسمت توضیح میدهم که چرا محکومان به قصاص نفس یا عضو و نیز دیه، بهطور کلی از قلمرو عفو حاکمیتی بیروناند؛ زیرا قصاص و دیه در نظام کیفری ایران حقالناس صرف است و تنها صاحب حق میتواند از آن بگذرد. ماده ۹۸ قانون مجازات اسلامی تصریح دارد: عفو، همه آثار محکومیت را منتفی میکند لکن تاثیری در پرداخت دیه و جبران خسارت زیاندیده ندارد.
خبرگزاری میزان نیز در تحلیلی درباره محدوده عفو یادآور میشود: در خصوص دیه و قصاص، به دلیل آنکه حقالناس تلقی میشوند، از شمول عفو مستثنی هستند؛ زیرا گذشت دولت نباید آثار حقِ زیاندیدگان را از بین ببرد.
به بیان فقهی، اولیای دم میتوانند با دریافت یا بدون دریافت وجهالمصالحة قاتل را ببخشند؛ اما هیچ مرجع حکومتی—حتی مقام رهبری—نمیتواند بدون رضایت آنان حق قصاص را ساقط کند.
در نتیجه، کمیسیونهای عفو اگر با پروندهای مواجه شوند که مجازات اصلیاش قصاص است، تنها در یک صورت آن را میپذیرند: وقتی ولیِّ دم به طور رسمی اعلام گذشت کرده و قصاص به دیه یا تعزیر بدل شده باشد؛ آنگاه بخش تعزیری آن، در چارچوب ماده ۹۶ قابل ارزیابی است. اما تا قبل از اعلام گذشت، درخواست عفو در همان دبیرخانه دادسرا متوقف میشود و جلوتر نمیرود.
امکان تجدیدنظر و لغو عفو
در آغاز این بخش توضیح میدهم که فرمان عفو، گرچه در ظاهر پایان راه است، اما هم در مرحله رد درخواست و هم پس از اعطای رأفت، دریچههای محدودی برای بازبینی یا بیاعتبار شدن آن باقی میماند. درک این استثناها برای منِ وکیل و برای خانواده محکومعلیه حیاتی است؛ زیرا از یک سو از تلاش بیهوده برای اعتراض به تصمیم غیرقابل برگشت جلوگیری میکند و از سوی دیگر، خطر لغو ناگهانی امتیاز عفو را یادآور میشود.
تجدیدنظر در ردّ درخواست عفو
آییننامه کمیسیون عفو و بخشودگی بهصراحت اجازه میدهد پس از ردّ پرونده در کمیسیون مرکزی، تنها یکبار دیگر بتوان همان درخواست را مطرح کرد.
متن ماده ۲۸ چنین بیان میکند: برای محکومینی که تقاضای عفو آنان از طرف کمیسیونها رد شده است، طرح مجدد درخواست عفو صرفا برای یک نوبت دیگر با فاصله زمانی معقول امکانپذیر است، مگر آنکه جهت تازهای پدید آید.
به زبان ساده، ردّ کمیسیون یک “نه” قطعی نیست؛ اما تجدیدنظر، نه از راه دادگاه اداری یا دیوان عدالت، بلکه فقط از راه تکرار درخواست عملی است. خانواده محکوم باید نشان دهند ظرف شش تا دوازده ماه گذشته، وضعیتی اساسی تغییر کرده است؛ مثلا پرداخت دیه، گذشت شاکی خصوصی یا تاییدیه جدید پزشکی.
من در عمل دیدهام که اگر تغییر ملموسی ارائه نشود، دبیرخانه استانی حتی پرونده را به جلسه کمیسیون نمیفرستد و در همان مرحله ناقض مقرره ماده ۲۸ ثبت میکند.
شرایط بازگشت یا لغو عفو
قانون مجازات اسلامی مقررهای صریح برای لغو عفو ندارد و رویه غالب آن است که فرمان پس از امضای مقام رهبری قطعی و غیرقابل برگشت تلقی میشود؛ همان قاعدهای که صاحبنظران از آن با عنوان اعتبار امر مختومه یاد میکنند. با این حال، باید میان دو گونه عفو تمایز نهاد:
- عفو مطلق که بدون قید و شرط صادر میشود و هرگز به مرحله الغاء بازنمیگردد.
- عفو مشروط که در متن فرمان یا دستورالعمل، تعهداتی بر دوش محکوم میگذارد؛ اگر تعهد نقض شود، عفو کانلمیکن تلقی و باقیمانده مجازات اجرا میشود.
نمونه روشن در نامه عفو ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ است. تبصره بند الف۸ مقرر میکند: اتباع بیگانهای که پس از طرد، ظرف ده سال مجدداً بدون مجوز وارد کشور شوند، عفو آنان کانلمیکن تلقی و باقیمانده مجازات اجرا خواهد شد.
شرط مشابهی در همان نامه برای همه محکومان آمده بود: عدم ارتکاب جرم عمدی درجه یک تا پنج در ایام تحمل حبس یا مرخصی. به بیان دیگر، فرمان عفو نه بهمثابه برائت دائمی، بلکه بهسان امتیاز معلق بر حسن رفتار تفسیر شده است.
اگر محکوم پس از آزادی مرتکب جرم عمدی جدید شود، دادستان مجری حکم با استناد به تبصره فرمان و ماده ۱۳۷ قانون مجازات اسلامی، گزارشی تنظیم و به قاضی اجرای احکام ارسال میکند. قاضی، بدون نیاز به دستور تازه از سوی رهبری، قرار لغو عفو صادر و دستور ضبط محکوم را به اداره آگاهی میفرستد.
در چنین پروندههایی، اعتراض محکوم صرفا به دادگاه صادرکننده قرار ممکن است، نه به کمیسیون عفو؛ زیرا موضوع، اجرای شرط تخلفشده است نه ارزیابی دوباره استحقاق رأفت.
مراجع صالح برای تجدیدنظر یا لغو
- کمیسیون عفو و بخشودگی استانی و مرکزی تنها مرجع برای پذیرش یا ردّ تجدید درخواست پس از ماده ۲۸اند. اگر کمیسیون مرکزی بار دوم نیز رد کند، قانون راه دیگری پیشِ رو نمیگذارد جز صبر تا عفوهای معیاری بعدی.
- قاضی اجرای احکام و دادستان مربوط مقام صالح برای تشخیص تخلف از شروط عفو و صدور قرار کانلمیکن هستند؛ زیرا اختیار نظارت بر اجرای حکم و مفاد فرمان را به موجب مواد ۴۸۴ و ۴۸۵ قانون آیین دادرسی کیفری در دست دارند.
- مقام رهبری حق لغو یا اصلاح فرمان خود را دارد، اما عرف قضایی نشان میدهد چنین امری فقط در صورت کشف تقلب یا جعل اسناد در فرایند پیشنهاد رخ میدهد و مسیر آن دوباره از طریق رئیس قوه قضائیه و گزارشی فوقالعاده به دفتر رهبری میگذرد؛ رویهای که بسیار نادر است و عملا در آمار رسمی دیده نمیشود.
در نتیجه، هرچند عفو در ظاهر نقطه پایان است، اما میان قابلیت تجدید درخواست و امکان کانلمیکن شدنِ عفو مشروط دو دریچه حقوقی وجود دارد. من به موکلانم هشدار میدهم که فرمان عفو را نه به چشم برگ برنده ابدی، بلکه بهمثابه فرصت مشروط بنگرند؛ فرصتی که با یک خطای کیفری جدید یا تخلف از شرایط اختصاصی میتواند فرو بریزد و آنان را به پشت همان میلههای آهنی بازگرداند. مشاوره حقوقی کیفری در این مرحله، مراقبت بر رعایت شروط و در صورت نیاز، ارائه مستندات تازه برای درخواست دوم است تا رأفت اسلامی پایدار بماند و بار دیگر درِ زندان روی موکل بسته نشود.