شرکت ها

ورشکستگی: همه چیز در مورد ورشکستگی و اقدامات قانونی آن

ورشکستگی نقطه تلاقی حقوق تجارت، آیین دادرسی مدنی و مقررات کیفری است؛ جایی که تاجر یا شرکتِ در بحران، با صدور حکم دادگاه، از اداره آزاد اموال خویش منع می‌شود و سمت مدیریت به مدیر تصفیه یا اداره تصفیه امور ورشکستگی منتقل می‌گردد. در این نوشتار توضیح می‌دهم که ورشکستگی در حقوق ایران چه ارکان و پیامدهایی دارد، از شرایط صدور حکم تا نحوه تشکیل هیئت بستانکاران، ترتیب توقیف دارایی، و آثار آن بر قراردادهای جاری و ضمانت‌های شخصی مدیران.

اگر با ساز و کار قانونی ورشکستگی آشنا نباشید، ممکن است فرصت‌های حیاتی نظیر توقف موقت عملیات اجرایی، انعقاد قرارداد ارفاقی یا استفاده از معافیت‌های مالیاتی خاص را از دست بدهید؛ غفلتی که نه‌تنها دارایی شخصی شرکا را در معرض تهدید قرار می‌دهد بلکه می‌تواند مدیر را با اتهام تقلب یا تقصیر در ورشکستگی روبه‌رو سازد و حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی در پی داشته باشد. در مقابل، شناخت دقیق مراحل و مهلت‌ها به شما امکان می‌دهد با مدیریت حقوقی صحیح، خسارات بستانکاران را مهار کنید و زمینه احیای کسب‌وکار را فراهم آورید.

از شما دعوت می‌کنم در ادامه همراه من بمانید تا گام‌به‌گام، مهم‌ترین نکات قانونی، رویه‌ای و عملی ورشکستگی را بررسی کنیم و ببینیم چگونه می‌توان حتی در تاریک‌ترین روزهای بحران مالی، از مسیر حقوقی به بازسازی اعتبار و فعالیت تجاری رسید.

آشنایی با مفاهیم ابتدایی ورشکستگی

در این بخش می‌خواهم نخست معنای دقیق ورشکستگی را روشن کنم، سپس تفاوت آن را با اعسار نشان دهم، اهمیت آشنایی با این نهاد را در فضای حقوقی و اقتصادی ایران توضیح بدهم و در پایان، مواد قانونی اصلی را که دادگاه‌ها برای صدور حکم استناد می‌کنند نقل کنم. خواننده در پایان این فصل دریابد که واژه ورشکسته صرفا یک برچسب مالی نیست؛ بلکه عنوانی است حقوقی با آثار کیفری و مدنی سنگین که مسیر حیات تجاری شخص یا شرکت را به کلی تغییر می‌دهد.

آشنایی با مفاهیم ابتدایی ورشکستگی

ورشکستگی چیست و به چه کسی ورشکسته گفته می‌شود؟

ورشکستگی در حقوق تجارت ایران عنوانی کاملا حقوقی و رسمی است که تنها پس از صدور حکم دادگاه بر پیشانی یک تاجر یا شرکت تجارتی می‌نشیند. شرط تحقق بیرونی این وضعیت، ناتوانی واقعی از پرداخت دیون حال است؛ اما قانون تا زمانی که این ناتوانی در محکمه صلاحیت­‌دار اعلام و ثبت نشود، آن را ورشکستگی نمی‌شناسد.

همین ویژگی سبب می‌شود که میان بحرانِ صرفا مالی و ورشکستگی حقوقی مرزی دقیق به وجود آید: ممکن است تاجری برای مدتی کوتاه از تامین نقدینگی عاجز باشد، ولی اگر در همان بازه به دادگاه مراجعه کرده و ساز و کارهای حفاظتی قانون تجارت را فعال کند، نه تنها به عنوان ورشکسته معرفی نخواهد شد، بلکه فرصت مذاکره با طلبکاران و احیای جریان مالی خویش را نیز به دست می‌آورد.

حکم ورشکستگی از سه راه صادر می‌شود؛ گاه خود تاجر ناتوانی‌اش را طی دادخواستی اعلام می‌کند، گاه طلبکاری که به طلب مسجل و حال دست یافته درخواست می‌دهد و در نهایت زمانی که دادگاه بر اساس قرائن و گزارش‌های رسمی به توقف شخص پی می‌برد، رأسا وارد عمل می‌شود.

در تمامی این فروض، تاریخ توقف که دادرس تعیین می‌کند، بعدها مرز سنجش صحت و بطلان بسیاری از قراردادها و پرداخت‌ها خواهد بود؛ زیرا هر نقل‌وانتقالی که در بازه‌های خاص قبل از توقف صورت گرفته باشد، احتمالاً به سود مجموعه طلبکاران برگشت خواهد خورد.

تمایز ورشکستگی با اعسار

اعسار نهادی است عمومی و برای هر شخص غیرتاجر نیز کاربرد دارد؛ اما تاجر یا شرکت تجارتی از تمسک به آن ممنوع است.

تفاوت اصلی این دو نهاد را باید در آثار عملی‌شان جستجو کرد. در اعسار، بدهکار پس از اثبات وضع مالی نامناسب، همچنان بر اموالش تسلط دارد و دادگاه فقط اجرای محکوم‌به را تا زمان استطاعت به تعویق می‌اندازد یا قسط‌بندی می‌کند.

در ورشکستگی، همین که حکم قطعی اعلام شد، دارایی ورشکسته در ید مدیر تصفیه قرار می‌گیرد و هرگونه تصرف مستقیم از سوی او—حتی در منزل مسکونی‌اش—با مجازات روبه‌روست. تفاوت دوم سرنوشت قراردادهای جاری است. شخص معسر قراردادها را ادامه می‌دهد، اما قراردادهای تاجر ورشکسته بسته به منافع عموم غرما یا توسط مدیر تصفیه فسخ یا معلق خواهد شد.

در نهایت، ورشکسته ممکن است در معرض مسئولیت کیفری قرار گیرد اگر دادگاه روشن کند سوءنیت یا تقصیر عمده در ایجاد توقف دخیل بوده است؛ حال آن­که معسر هرگز به جرم‌انگاری محکوم نمی‌شود.

اهمیت و ضرورت آشنایی با ورشکستگی در حقوق ایران

در اقتصاد پرتلاطم ایران توقف جریان نقدی می‌تواند در فاصله چند ماه فعالیت سودده را بدل به ورشکستگی ظاهری کند.

تاجری که مفاد مواد ۴۱۲ تا ۴۵۷ قانون تجارت را به‌ خوبی می‌شناسد، در اولین جرقه بحران به جای پنهان کردن واقعیت، گزارشی شفاف از دارایی و دیون به دفتر دادگاه ارائه می‌دهد و از مزیت تعلیق عملیات اجرایی علیه خود بهره می‌گیرد. این تعلیق به او فرصت می‌دهد تا با هیئت بستانکاران وارد گفت‌وگو شود و شاید با قرارداد ارفاقی، ساختار بدهی را بازچینى کند.

قانون در ماده ۴۸۱ صراحت دارد که در صورت تصویب قرارداد ارفاقی توسط اکثریت طلبکاران، ورشکستگی پایان می‌یابد و مدیر تصفیه فقط بر حسن اجرای قرارداد نظارت خواهد داشت؛ بنابراین، آگاهی قبلی از این ظرفیت می‌تواند تفاوت میان انحلال قطعی و احیای تجاری باشد.

برای بستانکاران نیز دانستن تشریفات ورشکستگی حیاتی است. به محض صدور حکم، مهلت‌های فشرده‌ای برای اظهار طلب تعیین می‌شود. طلبکاری که اظهارنامه خود را در موعد مقرر تقدیم نکند، بعدا در تقسیم وجوه جایگاهی نخواهد داشت و باید علیه ورشکسته سابق، پس از ختم تصفیه، دعوای فردی طرح کند؛ دعوایی که غالباً به دلیل فقدان دارایی بی‌نتیجه می‌ماند.

در پرونده‌های عملی دیده شده است که بانک بزرگ با کادر حقوقی مجهز، به سبب کوتاهی نمایندگی استانی از ثبت به‌موقع طلب بازمانده و کارگری که مشمول حق‌السعی بوده با اولویت قانونى بر بانک تقدم یافته است.

مبنای قانونی ورشکستگی در ایران

شالوده همه قواعد، همان فصل ششم از قانون تجارت است که بیش از هشت ده استوار مانده، هرچند پاره‌ای آیین‌نامه‌ها و قوانین خاص بر آن افزوده شده‌اند.

قانون اداره تصفیه امور ورشکستگی تشکیلات دولتی را که مدیریت دارایی و تقسیم وجوه را برعهده دارد معرفی می‌کند. این اداره با همکاری مدیر تصفیه منتخب دادگاه، اموال ورشکسته را شناسایی و به فروش می‌رساند، اعتراضات را می‌پذیرد و نهایتاً حساب نهایی را تهیه می‌کند.

قانون مجازات اسلامی در مواد ۵۴۱ به بعد، سه عنوان کیفری ور‌شکستگی به تقصیر، ورشکستگی به تقلب و معاونت در جرم ورشکستگی را تعریف کرده است تا مدیران شرکت‌ها و تاجران، مسئولیت اجتماعی فعالیت‌های اقتصادی خود را به‌یاد داشته باشند.

افزون بر این، قوانین خاص درباره مؤسسات مالی، بانک‌ها و بیمه‌ها مسیرهایی متفاوت در اختیار بانک مرکزی و بیمه مرکزی قرار می‌دهد تا پیش از سقوط نهایی، با انتصاب هیئت سرپرستی یا مدیر ویژه از فروپاشی ناگهانی جلوگیری کنند.

در مجموع، ورشکستگی یک فرایند صرفاً مالی نیست؛ پیوند ناگسستنی با نظم عمومی اقتصادی دارد. قانون‌گذار با سخت‌گیری‌های آشکار کوشیده است هم اعتماد مردم به اسناد تجاری صیانت شود و هم بختِ بازسازی به تاجری که خطا نکرده، اما در موج نوسان‌ها گرفتار آمده است، داده شود.

شناخت مبنای قانونی و درک فلسفه حمایتی نهفته در این مقررات، نخستین گام برای آن است که بحران مالی به محکومیت قطعی بدل نشود و ورشکسته احتمالی بتواند همچنان نقش سازنده‌ای در اقتصاد ایفا کند.

شرایط ماهوی تحقق ورشکستگی

ورود به قلمرو ورشکستگی، پیش از آن‌که به تشریفات دادگاهی و آگهی‌های تصفیه برسد، مستلزم احراز دو شرط ماهوی است: نخست، احراز صفت تاجر یا شرکت تجاری در شخصى که به دادگاه احضار شده است و دوم، اثبات توقف در پرداخت دیون حال. بى این دو رکن، هر ادعایى درباره ورشکستگى—حتی اگر حجم بدهى سرسام‌آور باشد—از سوی محکمه مسموع نیست و دعوا باید در قالب دیگری مانند اعسار یا دعوای مطالبه عادى رسیدگى شود.

Substantive conditions for bankruptcy to occur

در ادامه شرح مى‌دهم چگونه دادگاه با استناد به دفاتر تجارتى، قراردادهاى جاری و اسناد پرداخت، وجود یا فقدان این شروط را احراز می‌کند و چرا بى‌توجهى مدیران به تعریف‌هاى دقیق قانون تجارت مى‌تواند مسیر دفاع را به‌ کلى مخدوش سازد.

وضعیت تاجر یا شرکت تجاری

قانون تجارت در ماده یک، تاجر حقیقی را کسى دانسته که شغل معمولى خود را معاملات تجارتى قرار داده باشد.

تفسیر عملى این حکم در رویه دادگاه‌ها به این معناست که شخص یا باید دفاتر تجارى—دفتر روزنامه و دفتر کل—را به صورت پلمب‌شده، مستمر و منظم نگاه داشته باشد یا حداقل گردش حساب او ماهیتى آشکارا تجارى داشته باشد؛ یعنى خرید و فروش مکرر کالا، استفاده از اسناد تجارى نظیر برات و ظهرنویسى و انعقاد قراردادهای متداول تجار.

در پرونده مشهور ش.ص علیه بانک الف، شعبه دوم دادگاه حقوقى تهران صرفا به‌دلیل این‌که خواهان دفتر پلمب و ثبت فصول نداشته، ادعای توقف او را فاقد وصف تجارى تشخیص و دعواى ورشکستگى را رد کرد؛ وى ناچار شد در قالب اعسار به‌ دنبال تقسیط محکوم‌به برود، حال آن‌که اگر دفاتر منظم بود، مى‌توانست از حمایت‌ها و فرصت‌هاى قرارداد ارفاقى بهره‌مند شود.

در خصوص شرکت‌هاى تجارى، ملاک شناسایى وصف تجارت، نصّ صریح قانون و موضوع فعالیت مندرج در اساسنامه است.

ماده ۲۰ قانون تجارت، شرکت سهامى، با مسئولیت محدود، تضامنى، نسبى، مختلط سهامى و غیرسهامى و تعاونی تولید و مصرف را ذاتا تجارى اعلام کرده است—حتی اگر موضوع آن غیرتجارى باشد. بنابراین شرکت سهامى که صرفا خدمات آموزشى ارائه مى‌دهد، در صورت توقف از پرداخت بدهى‌ها، مشمول ورشکستگى خواهد بود و نمى‌تواند به اعسار متوسل شود؛ دادگاه با ارجاع به همین ماده، پرونده را به اداره تصفیه ارسال مى‌کند.

در عین حال، شرکت‌هاى مدنى مثل موسسات حقوقی یا آموزشگاه‌ها که مطابق ماده ۵۸۴ قانون تجارت ثبت شده‌اند، تجارى محسوب نمى‌شوند مگر آن‌که عملیات گسترده خرید و فروش انجام دهند و دادگاه بتواند با استناد به عرف و نوع معاملات، ماهیت فعالیت را تجارى احراز کند.

من در دعوایى که علیه مؤسسه فرهنگی الف اقامه شده بود، با ارائه صورتحساب‌هایى که فقط شهریه و هزینه چاپ جزوه را نشان مى‌داد، دادگاه را قانع کردم که گردش حساب ماهیت بازرگانى ندارد و بنابراین عنوان ورشکسته بر مؤسسه صدق نمى‌کند؛ دعوى بستانکار در قالب اعسار ادامه یافت و مسئولیت کیفری مدیرعامل منتفی شد.

بدین‌سان، نخستین اقدام دفاعى هر مدیر یا تاجر هنگام مواجه با ادعاى توقف، نمایش اسناد احراز وصف تجارى یا دفاع بر عدم تجارتى بودن است. اگر دفاتر رسمى و اظهارنامه مالیاتى دلالت بر فعالیت غیرتجارى کند، بستر ورشکستگى فرو مى‌ریزد و پرونده به مسیر مدنى یا اعسار هدایت مى‌شود.

توقف در پرداخت دیون

پس از اثبات وصف تاجر یا شرکت تجارى، دادگاه باید احراز کند که شخص واقعاً در وضعیت توقف قرار گرفته است؛ توقف بر اساس مفهومى تجربى و اقتصادى سنجیده مى‌شود، نه صرفا با یک سند برگشتى یا یک فقره حکم قطعی.

معیار اصلى، عجز از پرداخت دیون مسلم، حال و پولى است؛ سه وصفى که در راى دیوان عالى کشور به‌عنوان ارکان توقف تثبیت شده است.

نخست، دین باید پولى باشد. اگر یک طرف قرارداد اجراى تعهد صنعتى (مانند نصب ماشین‌آلات یا تحویل مواد اولیه) است، عدم انجام تعهد به‌خودی‌خود دلالت بر توقف نمى‌کند، مگر آن‌که محکومیت نقدى بر آن مترتب شده و به مرحله اجرا رسیده باشد. در پرونده شرکت فولاد ب، خواهان مدعى بود پیمانکار نتوانسته شمش فولادى تحویل دهد و بنابراین ورشکسته است.

دادگاه با استناد به ماهیت غیرپولى تعهد، دعوى را رد کرد؛ زیرا هنوز خواهان، دعوى خسارت نقدى مطرح نکرده بود و دین پولى مسلمى شکل نگرفته بود.

دوم، دین باید مسلم باشد؛ یعنى وجود و مبلغ آن در بدهى مشکوک یا مورد انکار نباشد و با سند رسمى، حکم دادگاه یا اقرار بدهکار اثبات شده باشد. چک‌ها و سفته‌هاى به رویت، حکم قطعى محکومیت یا صورتحساب مشترکاً امضا شده از مصادیق دین مسلم‌اند.

اگر بدهى در مرحله داورى یا در معرض اعتراض باشد، دادگاه معمولا موضوع را توقف تلقى نمى‌کند، مگر حجم بدهى‌هاى دیگر چنان زیاد باشد که عجز به‌وضوح نمایان گردد.

سوم، دین باید حال باشد؛ یعنى موعد پرداخت آن رسیده باشد و شرط یا مدتى براى آینده متصور نباشد. در پرونده‌اى که وکیل بستانکار چک‌هاى موخر سه ماه را مستند توقف قرار داده بود، دادگاه ایراد گرفت که دین مزبور هنوز حال نشده و بنابراین ملاک توقف نیست.

دادگاه براى احراز توقف، غالبا سه دسته سند را ارزیابى مى‌کند: ریز گردش حساب بانکى (بیانگر کمبود مستمر نقدینگی)، گزارش برگشتى اسناد تجارى متعدد و شهادت‌نامه بستانکاران عمده همراه اظهارنامه رسمى.

اگر از این اسناد برآید که تاجر به صورت مستمر از ایفای بدهى‌هاى فرا رسیده ناتوان بوده، حکم توقف صادر و تاریخى نزدیک به اولین تاریخ برگشت یا عدم پرداخت به‌عنوان تاریخ توقف مشخص مى‌شود.

این تاریخ، اثرى محورى دارد؛ زیرا هر انتقال مالى ظرف سه ماه قبل از آن، چنانچه به قصد فرار از ادای دین بوده باشد، با تقاضاى مدیر تصفیه باطل اعلام مى‌شود و به اموال قابل تقسیم باز مى‌گردد.

شرط توقف در پرداخت، ممکن است با پرداخت گزینشى یا ترجیح طلبکار دشوارتر شود. قانون‌گذار در ماده ۴۲۴ تصریح کرده است پرداخت هر طلبى، حتى حال، در ده روز پیش از توقف و اگر نقد نباشد در سی روز پیش از توقف، قابل استرداد است؛ زیرا چنین پرداختى نوعى تبعیض میان طلبکاران محسوب مى‌شود.

در دفاع از مدیر کارخانه ج که ده روز قبل از حکم توقف، بخشى از بدهى بانک عامل را صاف کرده بود، با استناد به فوریت اعتبار اسنادى نزد همان بانک توضیح دادم که پرداخت براى حفظ ارزش سه محموله در گمرک ضرورى بوده و نوعى اداره اموال براى حفظ منافع همه طلبکاران بوده است. دادگاه پذیرفت و از حکم استرداد وجه به صندوق تصفیه صرف نظر کرد.

اقرار صریح مدیر به توقف، از قراین قوى است، اما گاه در جلسه شوراى تأمین بانک یا میانجیگرى صنفى بدون حضور وکیل، مدیر عبارتى بر زبان مى‌آورد که در دادنامه به‌ عنوان اقرار به ورشکستگى نقل مى‌شود.

بدین‌ جهت در مشاوره حقوقی پیشگیرى همیشه توصیه مى‌کنم هنگام مذاکرات بحرانى، نماینده حقوقى یا وکیل شرکت حضور داشته باشد تا هیچ جمله‌اى که سمت، قصد و شرایط پذیرشش روشن نیست در صورت‌جلسه درج نشود.

تحقق ورشکستگى ماهیتا وابسته به احراز وصف تاجر و توقف است. بى‌اعتنایى به دفاتر تجارى، عدم ثبت منظم دفاتر و پراکندگى اسناد مالى، دادرس را به نتیجه توقف نزدیک مى‌کند. از سوی دیگر، پرداخت‌هاى شتاب‌زده یا پنهان‌کارانه براى حفظ رابطه با یک بستانکار نه‌تنها از حکم ورشکستگى جلوگیرى نمى‌کند، بلکه در ادامه به اتهام ورشکستگى به تقصیر دامن مى‌زند.

در مقابل، ضبط منظم حساب‌ها، اعلام شفاف بحران و بهره‌گیرى از حمایت‌هاى قانونى قرارداد ارفاقى مى‌تواند حتى در اوج توقف راه احیا را مفتوح سازد.

شرایط شکلی احراز ورشکستگی

در این بخش توضیح می‌دهم که دادگاه صلاحیت‌دار برای رسیدگی به ورشکستگی چه دادگاهی است، چطور می‌توان آغازگر جریان رسیدگی بود—خواه خودِ تاجر، خواه بستانکار یا حتی رئیس کل دادگستری استان—و سرانجام، چه تشریفاتی برای پذیرش و ثبت دادخواست و ارجاع آن به کارشناس رسمی ضروری است. آنچه در ادامه می‌آید نه‌ فقط نقل دلایل قانونی، بلکه برشی از تجربه‌های میدانی‌است؛ تجربه‌هایی که نشان می‌دهد کوچک‌ترین خطای شکلی می‌تواند ماه‌ها زمان و میلیون‌ها تومان هزینه را بر باد دهد.

شرایط شکلی احراز ورشکستگی

دادگاه صالح برای تقدیم تقاضای ورشکستگی (صلاحیت ذاتی و محلی)

ماده ۴۱۳ قانون تجارت تعیین می‌کند: تقاضای صدور حکم ورشکستگی باید از طرف تاجر یا طلبکار او و یا دادستان نیز می‌تواند به عنوان قائم‌مقام نظم عمومی به عمل آید. رسیدگی به امر ورشکستگی در محکمه بدایت به عمل می‌آید و حکم محکمه باید بدون تاخیر انتشار یابد.

این ماده تکلیف صلاحیت ذاتی را روشن می‌کند: مرجع صالح در هر حال دادگاه عمومی حقوقی (محکمه بدایت سابق) است؛ نه شورای حل اختلاف، نه دادگاه انقلاب و نه هیئت‌های شبه‌قضایی.

بخشنامه شماره ۳۷۱۱/۹۰/۱ رئیس قوه قضائیه نیز صریحا تأکید کرده است که شعب تخصصی تجاری—در صورت تشکیل—تنها مرجع رسیدگی هستند و هیچ شعبه دیگری نمی‌تواند حکم ورشکستگی صادر کند.

در بُعد صلاحیت محلی، قاعده مرکز اصلی تجارت حاکم است. ماده ۴۱۳ در ادامه می‌گوید حکم باید از محکمه محل اقامت تاجر صادر شود. رویه دیوان عالی کشور (رأی وحدت رویه شماره ۵۳۱-۱۳۷۰) تفسیر کرده است که برای شرکت‌ها، معیار دفتر مرکزی مندرج در اساسنامه و روزنامه رسمی است، مگر اینکه تغییر محل به‌ طور رسمی منتشر نشده باشد؛ در آن صورت، طلبکار می‌تواند به نشانی ثبتی مراجعه کند ولو شرکت در عمل نقل مکان کرده باشد.

نکته کاربردی آن‌ است که اگر شرکت در چند استان شعبه فعال دارد و دفاتر فروش کالا در استان دیگری نگهداری می‌شود، دادگاه محل شعبه حق اتخاذ تصمیم‌ نخواهد داشت؛ بنابراین بستانکار باید سراغ دادگستریِ مرکز برود تا از ایراد صلاحیت متقابل جلوگیری کند.

نحوه تقاضا توسط خود تاجر، طلبکاران و رئیس دادگستری

  • تقاضای تاجر: ماده ۴۱۳ و نیز ماده ۴۱۵ قانون تجارت بارِ اخلاقی و حقوقی سنگینی بر دوش تاجر می‌گذارد: ظرف سه روز از تاریخ توقف باید با صورت‌حساب دارایی و دیون و دفاتر تجاری به دفتر دادگاه مراجعه کند. عدم رعایت این مهلت قرینه سوءنیت محسوب می‌شود. من در عمل دیده‌ام که حتی تاخیر پنج‌روزه، قاضی تحقیق را به صدور قرار مجرمیت مبنی بر ورشکستگی به تقصیر سوق داده است. تاجر باید دادخواستی به فرم چاپی دعوی ورشکستگی تکمیل، ملصق به تمبر مالیاتی، و ضمیمه چهار سند کند: دفاتر روزنامه و کل پلمب شده، فهرست کلیه دارایی منقول و غیرمنقول، فهرست بدهی‌های افزون بر پنج‌میلیون ریال و ترازنامه سال جاری اگر شرکت باشد.
  • تقاضای طلبکار: ماده ۴۱۷ بیان می‌کند: طلبکار باید دلایل توقف تاجر را اقامه نماید و ضمناً دلایل دین خود را نیز ثابت کند. بنابراین، صرف داشتن یک چک برگشتی کافی نیست؛ باید ثابت شود چک‌های دیگر نیز برگشت خورده یا دارایی در دسترس وجود ندارد. در دعوای بانک الف، دادگاه به دلیل اینکه تنها یک چک برگشت خورده ارائه شده بود، حکم توقف را صادر نکرد و از بانک خواست مستندات سه فقره سند تجاری دیگر ارائه کند تا بر عجز مستمر دلالت کند. طلبکار باید دادخواست را با پیوست حکم قطعی یا اسناد تجاری عادی به دفتر همان دادگستری مرکز تجاری تقدیم کند؛ به یاد داشته باشیم که اگر طلب مستند به اسناد عادی متنازع‎فیه باشد، ابتدا باید حکم قطعی شود.
  • ابتکار مرجع رسمی: ماده ۴۱۸ به دادستان و به تبع آن، در ساختار قضایی امروز، رئیس کل دادگستری یا رئیس حوزه قضایی اجازه داده است در صورت تشخیص توقف تاجر متوقف، شخصاً دادخواست بدهد. این امر معمولا در سه سناریو رخ می‌دهد: ورشکستگی بانک یا مؤسسه مالی، گزارش سازمان بازرسی کل کشور درباره توقف شرکت بزرگِ مادر و سوم، پرونده‌های کیفری تقلب اقتصادی که دادسرا در حین تحقیق به توقف متهم برخورد می‌کند. در تجربه پرونده شرکت سرمایه‌گذاری د، دادستان تهران با گزارش بانک مرکزی رأساً دادخواست توقف داد تا جلوی بلاتکلیفی هزاران سپرده‌گذار گرفته شود. در این حالت، مدیر تصفیه بلافاصله دولتی خواهد بود.

تشریفات ثبت دادخواست ورشکستگی و ارجاع به کارشناسی رسمی

از زمان راه‌اندازی سامانه ثنا، کلیه دادخواست‌ها—اعم از تاجر، طلبکار یا دادستان—باید در این سامانه ثبت و کد رهگیری دریافت شود؛ اما همچنان، نسخه فیزیکی با امضای دستی و ضمائم باید به دفتر خدمات الکترونیک قضایی تحویل داده شود. ماده ۴۲۰ قانون تجارت مقرر می‌کند: محکمه پس از رؤیت اسناد و معاینات لازمه بدون تاخیر حکم ورشکستگی صادر می‌نماید…

ولی در رویه، دادگاه برای تعیین تاریخ توقف و وضعیت واقعی دارایی تقریبا در ۹۰٪ موارد به کارشناس رسمی دادگستری ارجاع می‌کند. بخشنامه ۱۰۱۹۶/۱۴۰۰ رئیس قوه قضائیه دادگاه‌ها را مکلف کرده است صرفاً از لیست کارشناسان رشته ارزیابی امور بازرگانی یا حسابرسی استفاده کنند.

کارشناسی سه محور دارد: تحلیل دفاتر و اسناد مالی، بازدید میدانی از انبارها و ارزیابی دارایی نقدشونده مانند سهام و اوراق. کارشناس سپس گزارشی مشتمل‌بر جدول اقلام دارایی، جدول بدهی حال، و پیشنهاد تاریخ توقف ارائه می‌دهد.

وکیل تاجر باید در جلسه کارشناسی حضور یابد و توضیح بدهد چه اموالی در راه است؛ مثلا حواله فروش قطعی شده ولی هنوز وصول نشده. اگر این نکات در گزارش نیاید، در دادگاه جبرانش دشوار خواهد بود. برعکس، وکیل طلبکار می‌کوشد نشان دهد دارایی در دسترس قابل وصول نیست یا غیرقابل فروش است.

در پرونده شرکت بازرگانی هـ، ارزش‌گذاری کارشناس بر ملک حاشیه شهری با اعتراض طلبکاران ده میلیارد ریال پایین کشیده شد و تراز منفی شدیدی ایجاد کرد که دادگاه را به صدور حکم توقف ترغیب کرد.

پس از وصول نظریه، دادگاه معمولا یک جلسه کوتاه با حضور طرفین تشکیل و بلافاصله حکم را انشاء می‌کند. حکم سه جزء الزامی دارد: تعیین تاریخ دقیق توقف، قرار دادن مهر و امضای قاضی و انتخاب مدیر تصفیه.

رأی باید همان روز در سامانه ابلاغ شود؛ اما انتشار آگهی رسمی در روزنامه کثیرالانتشار در عمل چند روز طول می‌کشد. به محض انتشار آگهی، مهلت سی روزه برای طلبکاران جهت اظهار مطالبات آغاز می‌شود.

وکیل باید مراقب باشد در دادنامه شماره روزنامه و مهلت درج شده صحیح باشد؛ اشتباه تایپی در شماره یا تاریخ می‌تواند مبطل زمان‌بندی وصول مطالبات و موجب اطاله فرآیند تصفیه شود.

انواع ورشکستگی

در این بخش سه گونه‌­ای را که قانون و رویه قضایی برای حالت‌های متفاوت توقف پیش‌بینی کرده تشریح می‌کنم؛ نخست ورشکستگی تعسفی که عملا نتیجه اجراهای متعدد و توقیف‌های پیاپی است، سپس ورشکستگی به تقصیر که پیامد رفتار بی‌ملاحظه تاجر یا مدیر شرکت و مستوجب مجازات است، و سرانجام ورشکستگی ساختگی یا صوری؛ همان سناریوی فریب­کارانه‌ای که گاه برای فرار از دین یا توزیع غیرعادلانه دارایی طراحی می‌شود.

Types of bankruptcy

دسته نخست بیش از آن‌که رنگ مجرمانه داشته باشد، محصول فشار بی‌وقفه عملیات اجرایی است و دادگاه سعی می‌کند با مدیریت منصفانه دارایی، حقوق طلبکاران را استیفا کند. دسته دوم پای تاجر یا مدیر را به دادرسی کیفری می‌کشاند و حبس، انفصال و محرومیت از حقوق اجتماعی در پی دارد. دسته سوم حتی پیش از صدور حکم ممکن است تحت عنوان کلاهبرداری یا خیانت در امانت پیگیری شود و مدیر یا شریک صوری را با مسئولیت‌های فراتر از محاکم تجاری مواجه سازد.

در همه این حالات، آگاهی دقیق از عناصر قانونی و قرائن اثباتی، نه‌ فقط راه دفاع را روشن می‌کند، بلکه گاه مسیر مذاکره با بستانکاران یا دادستان را هموار می‌سازد.

ورشکستگی تعسفی (اجرایی)

در عمل، بسیاری از تاجران و مدیران شرکت‌ها به‌واسطه صدور چندین حکم قطعی و گشوده شدن پرونده‌های اجرا در شعب مختلف ناگهان درمی‌یابند که قدرت ادامه پرداخت اقساط یا جلب رضایت طلبکاران را از دست داده‌اند.

من این وضعیت را ورشکستگی تعسفی می‌نامم، زیرا نه سوءنیتی در میان است و نه تقلبی؛ تنها مجموعه‌ای از عوامل بیرونی—نوسان نرخ ارز، اخلال در زنجیره تأمین، یا قراردادهای دولتی که به‌ موقع تامین اعتبار نشده—باعث شده تاجر، برخلاف میل خود، در برابر موج اجراها منفعل بماند و نهایتا به‌ ناچار درخواست صدور حکم توقف کند.

در این حالت، اگرچه قانون لفظ تقصیر یا تقلب را به‌کار نبرده، اما باز هم خطر مسئولیت مدنی و حتی محدودیت‌های کیفری وجود دارد. چرا؟ چون بستانکارانی که با آرای متعدد مواجه‌اند، همگی می‌کوشند پیش از صدور حکم ورشکستگی، دارایی سهل‌الوصول را توقیف کنند. من مکرر دیده‌ام که بدون مدیریت درست، یک بانک تنها با یک اجرائیه، کل خط تولید را توقیف می‌کند و سایر طلبکاران تهی‌دست می‌مانند؛ پیامدی که قانون تجارت دقیقاً برای مهارش، نهاد ورشکستگی را پیش‌بینی کرده است.

تاجر یا شرکت در چنین شرایطی اگر به‌ موقع صورت دارایی و دیون را طبق ماده ۴۱۵ قانون تجارت تسلیم کند و از مدیر تصفیه بخواهد که فرایند مزایده‌ها را به‌ صورت یکجا و منظم پیش ببرد، شانس تقسیم عادلانه فراهم می‌شود و احتمال مجازات کیفری تقریباً صفر است. کلید دفاع من در این پرونده‌ها متکی بر شفافیت است: ارائه دفاتر کامل، نشان دادن تلاش‌های قبلی برای مذاکره با طلبکاران و اثبات این‌که توقف حاصل فشار بیرونی بوده، نه اراده متقلبانه.

ورشکستگی به تقصیر (منجر به مجازات)

ورشکستگی به تقصیر جایی است که دادگاه در ضمن رسیدگی مدنی می‌بیند مدیر یا تاجر رفتاری نابخردانه یا خشنود از ریسک افراطی انجام داده و چنین ریسکی خارج از اقتضای فعالیت متعارف بوده است. مصادیق قانونی‌اش در ماده ۵۴۱ قانون تجارت برشمرده شده؛ از جمله هزینه‌های شخصی گزاف یا خرید کالا برای خود به نام شرکت، صدور برات بی‌محل مکرر، فروش یا رهن دادن دارایی شرکت به بهای نازل.

در یک مورد مشهور که موکلم مدیرعامل شرکت بزرگ فولادی بود، دادستان با استناد به قرارداد خرید دستگاه‌های خط گالوانیزه به سه برابر قیمت بازار، کیفرخواست ورشکستگی به تقصیر صادر کرد.

دفاع من بر نشان دادن این بود که در زمان انعقاد قرارداد، دستگاه‌ها انحصاری و وارداتی بودند و قیمت پیشنهادی پایین‌تری در بازار وجود نداشت. با ارائه استعلام رسمی وزارت صمت و سه نامه فروشنده‌های خارجی، موفق شدم دادگاه را قانع کنم که خرید گزاف نبوده و عنصر تقصیر محرز نیست؛ بنابراین موکلم از حبس رهایی یافت هر چند شرکت نهایتا ورشکسته اعلام شد.

قابل توجه است که در ورشکستگی به تقصیر، مجازات کیفری جزای نقدی نیست؛ حبس است و محرومیت از مدیریت. بنابراین کوچک‌ترین غفلت در ثبت دفاتر یا تایید حسابرسی می‌تواند به ضرری غیرقابل جبران منتهی شود. توصیه من به مدیران همواره این است که پیش از بروز بحران، صورت‌های مالی را توسط حسابرس معتمد تایید کنند و کلیه تصمیمات پرریسک را در صورت‌جلسه هیئت‌مدیره مستند کنند؛ در دادگاه، همین کاغذهای رسمی، سپر دفاعی هستند.

ورشکستگی ساختگی یا صوری

ورشکستگی ساختگی پیچیده‌ترین و خطرناک‌ترین نوع است؛ زیرا اصولاً نه در قالب حقوق تجارت، بلکه با عنوان کلاهبرداری یا تحصیل مال از طریق نامشروع تعقیب می‌شود.

در این حالت، مدیر یا شریک اصلی با علم و اراده، اسناد غیرواقعی تنظیم می‌کند یا حساب­سازی می‌کند تا نشان دهد شرکت در حال فروپاشی است—هدفش یا تصاحب اموال شرکت و فرار از دست طلبکاران است یا فریب سیستم بانکی برای دریافت وام و عدم بازپرداخت.

نشانه‌های پرونده ساختگی معمولا این‌هاست: دفاتر ناگهان مفقود می‌شود، انتقال سهام به بستگان درجه یک با قیمت صوری انجام می‌گیرد، انبارها پیش از وصول حکم تخلیه می‌شود و حتی کالا راهی کشور ثالث می‌شود. در چنین وضعیتی دادگاه تجاری نخست باید ورشکستگی را احراز کند، اما در عمل دادسرا پیش‌قدم شده و مهریه کیفری می‌زند؛ زیرا نقل‌ و انتقال صوری جرم مشهود است.

به‌ عنوان وکیل شرکت‌ها، وظیفه دارم اگر مدیر بی‌گناه باشد ولی اقدامات او شبه ایجاد کرده، با ارائه اسناد واقعی، نشان دهم نقل‌وانتقال‌ها با مجوز هیئت‌مدیره و قیمت کارشناسی بوده و قصد فرار نداشته است.

برای مثال، در پرونده‌‌ای که مدیر کارخانه کاشی همه قالب‌ها را به برادرش فروخته بود، با اخذ استعلام از بورس فلزات ثابت کردم که فروش به قیمت روز بورس انجام شده و برادر نیز تاجر مستقل بوده است؛ دادگاه کیفری اتهام تقلب را نپذیرفت، هرچند غرما سراغ عمل ارفاقی رفتند.

در دیگر سو، اگر واقعا مشخص شود عملیات صوری صورت گرفته، توصیه من به مدیر متخلف—پیش از آن‌ که بازپرس در مقام جلب نظر کارشناس ارزش وارد شود—همواره پذیرش اصل بدهی و مذاکره برای قرارداد ارفاقی است. قانون در ماده ۵۵۵ صراحت دارد که تاجر متقلب ممکن است تا پنج سال حبس بگیرد؛ اما اگر در مرحله تحقیقات مالی، نسبت به استرداد مال و رضایت بستانکار اقدام کند، دادگاه می‌تواند با استناد به مواد ۳۷ و۳۸ قانون مجازات، حبس را کاهش یا تعلیق کند.

در ورشکستگی صوری حمل و نقل ارز یا میعانات به خارج از کشور نیز اتفاق می‌افتد. بانک مرکزی به استناد قوانین مقابله با پولشویی، بدون اجازه دادگاه، حساب‌های چندلایه‌ای را مسدود می‌کند، و مدیر در دور­ترین نقطه، شاید در دبی یا استانبول، گرفتار دستور انسداد می‌شود.

من در چنین پرونده‌ای، با اثبات اینکه ارز حاصل از صادرات کالا بوده و طبق سامانه‌ نیما در حال برگشت است، توقیف را موقتاً رفع کردم تا هیئت بستانکاران تصمیم بگیرد.

با نگاهی تطبیقی به این سه چهره ورشکستگی، روشن می‌شود که عنصر نیت و رفتار قبل از توقف عیار جرم یا عدم جرم را می‌سازد. ورشکستگی تعسفی ممکن است دردسر مالی باشد ولی مجازات زندان ندارد. ورشکستگی به تقصیر حبس تا دو سال دارد ولی با محکمه کیفری قابل تخفیف است اگر سوءنیت ثابت نشود.

ورشکستگی صوری—به‌ ویژه اگر اموال به قصد فرار منتقل شده باشد—یکی از مسیرهای سنگین‌ترین احکام اقتصادی است. در هر سه حالت، نقش وکیل تخصصی آن است که با جمع اسناد مالی، گزارش حسابرسی، و شهادت کارشناسان مستقل، یا ثابت کند که توقف نتیجه عوامل غیرقابل پیشگیری بوده، یا نشان دهد مدیر در صدد جبران است، یا—در فرض کلاهبرداری—با ساز و کار استرداد مال و رضایت شکات از تبدیل تعقیب کیفری به مدنی اطمینان یابد.

حقیقت آن است که هر پرونده توقف به‌مثابه پرونده جنایی بالقوه است؛ تنها تفاوت در این است که آیا وکیل می‌تواند پیش از آن‌که دادرسی تجاری به کیفری گره بخورد، شفافیت را احیا و اعتماد بستانکاران را سامان دهد یا نه. به‌عنوان وکیل، نخستین وظیفه من، حتی در دشوارترین سناریوی ورشکستگی صوری، این است که رشته رابطه میان بدهکار و بستانکار را به مدرسه دیالوگ و جبران مالی بازگردانم؛ چه آن‌که همین یک رشته بارها زندان را به جریمه و حبس قطعی را به تعلیق بدل کرده است.

رویه صدور حکم ورشکستگی

صدور حکم ورشکستگی فقط اعلام پایان توان مالی یک تاجر نیست؛ نقطه‌ای است که از همان لحظه، مالکیت و اداره دارایی او به دست مرجع تصفیه می‌افتد و حقوق هر طلبکار بر پایه زمان‌بندی‌های سختگیرانه تعیین می‌شود. در این بخش، مسیر گام‌به‌گامِ رسیدگی دادگاه‌ عمومی—از ارجاع به کارشناس تا فوریت ابلاغ و انتشار آگهی—را می‌کاوم تا روشن شود چگونه رعایت یا نقض تشریفات شکلی، سرنوشت مدیر، بستانکاران و حتی آینده شرکت را رقم می‌زند.

رویه صدور حکم ورشکستگی

چگونگی بررسی شرایط و صدور حکم توسط دادگاه عمومی

پس از آن‌ که دادخواست ورشکستگی—چه به تقاضای خود تاجر، چه به درخواست بستانکار و چه به ابتکار دادستان—در دفتر خدمات الکترونیک قضایی ثبت و همراه ضمائم به شعبه­ تخصصی امور تجاری دادگاه عمومی ارجاع شد، نخستین گام من به‌عنوان وکیل این است که صحت تشریفات را نزد قاضی اطمینان بخشم: آگهی وصول دادخواست، تعیین وقت مقدماتی و دعوت رسمی از مدیر شرکت یا شخص تاجر برای ارائه‌ی دفاع.

دادگاه در جلسه مقدماتی دو پرسش محوری را می‌کاود: آیا متقاضی واقعا وصف تاجر دارد؟ و آیا توقف از پرداخت دیون حال محرز است؟ در همین مرحله، دفاتر روزنامه و کل، اظهارنامه مالیاتی، لیست چک‌های برگشتی و اسناد تجاری سررسید شده روی میز قرار می‌گیرد.

اگر تردیدی در یکی از آن دو رکن باشد، قاضی به کارشناس رسمی حسابرسی ارجاع می‌دهد؛ دستور کارشناس روشن است: تعیین رقم بدهی‌های حال، خالص دارایی قابل نقد شدن و تاریخ نخستین نشانه توقف.

من در جلسات بازدید میدانی کارشناس حضور می‌یابم تا دارایی‌های بالقوه—مانند مطالبات در حال وصول یا کالاهای دپو‌شده که به اشتباه صفر ارزش‌گذاری می‌شود—در گزارش منظور گردد.

با وصول نظریه، دادگاه با استصحاب اصل سرعت رسیدگی تجاری، معمولا ظرف یک جلسه اختصاری مبادرت به صدور حکم می‌کند؛ رأیی که باید مشتمل بر سه رکن باشد: تصریح به احراز وصف تاجر و توقف، تعیین تاریخ دقیق توقف، و نصب مدیر یا اداره تصفیه به‌عنوان مباشر امر.

مهلت ابلاغ و اعلان حکم ورشکستگی

حکم ورشکستگی فوریتی‌ترین تصمیم دادگاه تجاری است؛ زیرا آثارش نه‌تنها بر تاجر، بلکه بر شبکه بستانکاران و حتی بازار کالای متداول او سایه می‌اندازد. به همین دلیل ماده ۴۲۰ قانون تجارت دادگاه را موظف کرده بدون تاخیر حکم را اعلان کند.

رویه الکترونیکی امروز چنین است: همان روز انشای رای، دادرس نسخه PDF امضای الکترونیک‌شده را در سامانه ثنا بارگذاری می‌کند و ابلاغ قضایی تحقق می‌یابد؛ از این لحظه سه مهلت متفاوت فعال می‌شود.

نخست، ده روز برای ورشکسته تا اگر اعتراضی به تاریخ توقف یا شخصیت مدیر تصفیه دارد، درخواست تجدیدنظر تقدیم کند؛ دوم، مهلت سی روزه مخصوص بستانکاران برای اظهار مطالبات در اداره تصفیه؛ سوم، مهلت پانزده‌روزه برای دادستان تا اگر ورشکستگی شائبه تقصیر یا تقلب دارد، پرونده کیفری جداگانه باز کند.

مضافاً، دادگاه تکلیف دارد خلاصه حکم را حداکثر ظرف سه روز در روزنامه رسمی و یکی از جراید کثیرالانتشار منتشر کند؛ این اعلان عمومی—که در جهان دیجیتال اغلب نسخه PDF روزنامه رسمی در دسترس است—نقش تابلو اعلانات برای طلبکاران گم­نام را دارد.

در عمل، اگر انتشار با تاخیر انجام گیرد و موکل من در اداره تصفیه به استناد دیرکرد نتواند طلبش را ثبت کند، با تقدیم دادخواست اعاده مهلت به همان شعبه و ضمیمه نسخه چاپِ دیرهنگام، حق را احیا می‌کنم؛ دادگاه با استناد به قصور مرجع اعلان، مهلت تازه می‌دهد.

ذی‌نفعان نیز وظایفی دارند. مدیر شرکت باید در همان بازه ده‌روزه، کلیه مهر و دفاتر را تحویل اداره تصفیه دهد؛ خودداری او جرم مستقلی است. بستانکار پس از ثبت طلب، موظف است اگر سندش قابل تسلیم اصل نیست—برای مثال سفته‌ای نزد بانک گروست—نسخه مصدّق بایگانی‌شده در مرجع مربوط را ارائه کند، وگرنه طلب رد می‌شود.

وجاهت تاسیسی حکم ورشکستگی و آثار فوریت اعلان آن

حکم ورشکستگی از نوع احکام تاسیسی است؛ یعنی وضعیتی را می‌آفریند که پیش از صدور حکم وجود حقوقی نداشته است. اداره تصفیه، هیئت بستانکاران، ممنوعیت تصرف، توقیف دفاتر با لحظه ابلاغ، خلق می‌شوند.

چنین تاسیس حقوقی نیازمند فوریت در اعلان است: هر دقیقه تاخیر می‌تواند طلبکاری را وادارد به توقیف انفرادی دست بزند یا مدیر متقلب را به انتقال رایانه‌های حسابداری برانگیزد. به همین علت، بخشنامه ۷۹۳۹/۱۴۰۲ قوه قضائیه قاضی را مکلف کرده اگر بنا به هر دلیل نسخه چاپی روزنامه رسمی با تاخیر منتشر می‌شود، لینک دیجیتال حکم در سایت روزنامه رسمی و در سامانه اداره تصفیه بارگذاری و همان URL در پرونده الکترونیک ثبت گردد تا بستانکاران از تاخیر مصون بمانند.

فوریت اعلان همچنین اثر خنثی‌کننده بر معاملات بعدی دارد. هر قراردادی که پس از لحظه ابلاغ در ثنا امضا شود—ولو در همان روز اما پس از ساعت درج‌شده—قابل ابطال است مگر این‌که مدیر تصفیه بعداً تنفیذ کند.

در یک نزاع ساختمانی، فروشنده روز ۲۱ مرداد ساعت ۱۰ صبح ورشکسته ابلاغ شد؛ ساعت ۱۳ همان روز اقدام به انتقال ملک به خویشاوندش کرد.

اداره تصفیه با استناد به زمان دقیق ابلاغ، معامله را باطل و ملک را به مجموعه غرما بازگرداند. من در دفاع از خریدار نشان دادم قرارداد اولیه چند هفته بر سر قیمت در جریان بوده و عقد اصلی قبل از ابلاغ، اما ثبت الکترونیک آن بعدا انجام شده؛ دادگاه با احراز تاریخ توافق، معامله را معتبر شناخت. این مثال نشان می‌دهد ثبت دقیق ساعت و دقیقه اعلان چه سرنوشت‌ساز است.

دادگاه عمومی تجاری با اجرای تشریفات شکلی دقیق—ارسال به کارشناس، انشای حکم و فوریت ابلاغ—نه‌فقط وضعیت حقوقی تاجر را تعیین، بلکه میدان رقابت میان بستانکاران را سامان می‌دهد. برای منِ وکیل، حضور در هر گام و مراقبت از رعایت مهلت‌ها، منشأ تفاوت میان بهره‌برداری از نهاد قرارداد ارفاقی یا گرفتار شدن موکل در دام نزاع‌های موازی اجرایی است.

حکم ورشکستگی، به دلیل وجاهت تاسیسی و اثر تملیکی‌اش، مانند تیغ دولبه است: اگر فوریت اعلان به‌ درستی رعایت شود، از تبعیض میان طلبکاران می‌کاهد و می‌تواند سکوی بازسازی شرکت باشد؛ اما هر تأخیر یا نارسایی در انتشار، خود منبع اختلاف و ریزش اعتماد در بازار می‌شود—اختلافی که سال‌ها دادگاه‌ها را درگیر و فرصت احیا را به خاکستر بدل می‌کند.

آثاری که صدور حکم ورشکستگی بر حقوق تاجر و طلبکاران دارد

در این بخش، نخست محدوده و سرنوشت اموال تاجر پس از صدور حکم را روشن می‌کنم و نشان می‌دهم تاثیر ورشکستگی بر اموال تاجر چگونه حیطه شمول طلبکاران و توقیف دارایی را تعیین می‌کند. سپس به سراغ تاثیر ورشکستگی شرکت بر شرکا می‌روم و مسئولیت تضامنی یا ضامن هر نوع شریک را بر پایه مواد قانون تجارت و رویه قضایی شرح می‌دهم. در پایان نیز بحث انتقال دعاوی به وراث را مطرح می‌کنم تا ببینیم چگونه تبدیل دین ورشکسته به دیون ورثه و انتقال دعوا پس از فوت تاجر جریان پیدا می‌کند.

آثاری که صدور حکم ورشکستگی بر حقوق تاجر و طلبکاران دارد

تاثیر ورشکستگی بر اموال تاجر (حیطه شمول طلبکاران و توقیف اموال)

به‌ محض ابلاغ حکم ورشکستگی، تاجر از اداره و تصرف در کلیه دارایی خویش ممنوع می‌شود و این ممنوعیت نه صرفا اموال تجارتی بلکه تمام دارایی شخصی را دربر می‌گیرد؛ مگر آنچه به‌ صراحت ذیل عنوان مستثنیات دین در قانون اجرای احکام مدنی آمده است. ماده ۴۱۷ قانون تجارت می‌گوید: از تاریخ صدور حکم، ورشکسته از هر گونه مداخله در اموال خود ممنوع است و اداره آن به مدیر تصفیه یا اداره تصفیه واگذار می‌شود.

بدین‌ ترتیب، حتی چک صادره پس از تاریخ توقف اگر به امضای شخص ورشکسته باشد، در واقع فاقد اختیار قانونی است و بانک می‌تواند پرداخت را متوقف کند.

در عمل، نخستین اقدام مدیر تصفیه تحویل گرفتن دفاتر و انبارهاست. او موجودی کالا، اسناد تجاری و مطالبات را صورت‌برداری و در صورتجلسه‌ای رسمی نزد عضو ناظر دادگاه ثبت می‌کند. هر طلبکاری که در مهلت سی‌روزه اظهار طلب نکند، پس از تقسیم غرما دیگر نمی‌تواند حق خود را مطالبه کند.

به‌ همین دلیل در دفاع از موکلانی که بانک یا سازمان مالیاتی‌اند، بلافاصله پس از رؤیت آگهی، اظهارنامه رسمی را با ضمیمه ریز سود و جرایم تسلیم اداره تصفیه می‌کنم تا اولویت حاکمیتی محفوظ بماند؛ زیرا ماده ۴۵۰ قانون تجارت حقوق دولت را مقدم بر بقیه شناخته است.

از سوی دیگر، توقیف اموال ورشکسته تابع اصل وحدت و تساوی طلبکاران است. اگر پیش از صدور حکم، طلبکاری موفق به توقیف ماشین‌آلات شده باشد، اداره تصفیه می‌تواند با تقاضای ابطال عملیات اجرایی وسیله را آزاد کند؛ زیرا به‌موجب ماده ۴۲۴ قانون تجارت هیچ طلبکارى حق تقدم اجرایى ندارد، مگر دارایی که در رهن رسمی او بوده باشد. در تجربه پرونده شرکت‌ حمل‌ و نقل دریایی، بانک بدهکار سه دستگاه کانتینر یخچالی را به‌عنوان وثیقه ثبت‌شده ضبط کرده بود.

اداره تصفیه توقیف را محترم دانست، زیرا سند مالکیت همان کانتینرها در رهن بود و قرارداد رهن بانکی تاریخش قبل از توقف بود؛ بدین شکل، اصل وحدت با استثناء عینی رهن به توازن رسید.

تاثیر ورشکستگی شرکت بر شرکا (مسئولیت تضامنی یا ضامن)

دیگر اثر مهم حکم ورشکستگی، انتشار مسئولیت شرکاست. در شرکت تضامنی، شرکا همگی مسئولیت تضامنی و نامحدود دارند. ماده ۱۳۰ قانون تجارت صراحت دارد که پس از ختم تصفیه شرکت، اگر دارایی برای تأدیه دیون کافی نباشد، طلبکاران حق دارند به هر شریک رجوع کنند؛ شریک ورشکسته یا غایب به‌عنوان ضامن تمام بدهی‌ها تلقی می‌شود. در یکی از پرونده‌ها دو شریک شرکت تضامنی برادران الف در خارج اقامت داشتند و دادگاه پس از ورشکستگی شرکت، حکم ورشکستگی شخصی آنان را نیز صادر کرد.

من توانستم با نشان‌ دادن قرارداد خصوصی میان شرکا که سهمیه سود و زیان را به نسبت معینی تفکیک کرده بود، قاضی را قانع کنم مسئولیت آنان تا سقف سهم‌الشرکه محدود شود؛ گرچه در رویه، این اقدام به‌سادگی پذیرفته نمی‌شود و اغلب توفیق دفاع در گرو اثبات رفتار تفکیکی دقیق در حساب‌هاست.

در شرکت با مسئولیت محدود، برعکس، شرکا اصولا مسئولیتی فراتر از آورده خود ندارند، مگر اینکه ثابت شود اندوخته سرمایه عمدا صوری و تحویل نشده است. شعبه دهم دیوان عالی کشور در پرونده ۷۸۶/۹۹ چنین رأی داد که اگر سرمایه به صورت اسکناس به صندوق شرکت تحویل نشده باشد و صرفا در دفاتر درج شده باشد، شرکا به اندازه همان مبلغ پرداخت‌نشده مسئول‌اند.

همین قاعده باعث می‌شود در مشاوره حقوقی شرکت‌ها به صورت پیشگیرانه به مدیران توصیه کنم هنگام تشکیل شرکت با مسئولیت محدود، فیش بانکی یا قبوض انتقال اموال به صندوق را محفوظ نگه دارند تا در آینده احتمالی، از دعوی تکمیل سرمایه و مسئولیت تضامنی مصون بمانند.

شرکت سهامی وضع پیچیده‌ای دارد. در این نوع شرکت، سهامدار اصولا مسئولیتی بیش از مبلغ اسمی سهام ندارد، اما مدیران از منظر قانون تجارت و قانون مجازات اسلامی مسئولیت اضافی دارند.

ماده ۲۴۱ لایحه اصلاحی ۱۳۴۷ می‌گوید مدیران در صورت تخلف از وظایف قانونی، در برابر سهامداران و اشخاص ثالث مسئول‌اند؛ در ورشکستگی، اگر ثابت شود اظهارنامه مالیاتی یا صورت‌های مالی جعلی ارائه داده‌اند، طلبکار می‌تواند حکم مسئولیت تضامنی آنان را بگیرد.

در یک شرکت ساختمانی، مدیرعامل به‌ دلیل ارائه ترازنامه صوری و انعکاس سود غیرواقعی در مجمع، محکوم به پرداخت یک میلیارد ریال علی‌الحساب به صندوق تصفیه شد. من در دفاع نشان دادم حسابرس قانونی صورت‌ها را تایید کرده و مدیر با حسن اعتماد اقدام کرده است؛ دادگاه بخشی از مسئولیت تضامنی را برداشت ولی حکم انفصال موقت از مدیریت را پابرجا گذاشت.

تبدیل دین ورشکسته به دیون ورثه و انتقال دعوا به وراث

آخرین اثر مهم حکم، انتقال دعاوی و دیون پس از فوت است. به‌موجب ماده ۴۳۴ قانون تجارت، هرگاه تاجر پس از صدور حکم ورشکستگی فوت کند، ورثه ملزم‌اند ظرف سه روز فوت را به عضو ناظر اطلاع دهند تا اداره تصفیه، عملیات را ادامه دهد.

دیون ورشکسته در این صورت جز دیون متوفی تلقی می‌شود، لیکن وراث تنها در حدود ترکه مسئول‌اند. بدین ترتیب، مدیر تصفیه باید نخست اموال متوفی را با اموال ورشکستگی تفکیک کند؛ این امر ساده نیست، زیرا ممکن است خانه مسکونی متعلق به زوجِ ورشکسته باشد.

من در پرونده‌ای موظف شدم با استعلام دفتر اسناد رسمی و تنظیم تفکیک سهم‌الشرکه در خانه‌ مشترک، مالکیت همسر غیرتاجر را از توقیف نجات دهم و سهم‌ خودِ تاجر را در فهرست دارایی تصفیه وارد کنم.

اگر وراث ناآگاهانه اموالی از متوفی را بفروشند، مدیر تصفیه می‌تواند به استناد ماده ۵۰۰ قانون تجارت دعوای استرداد یا الزام به تأدیه وجه نزد دادگاه حقوقی یا کیفری اقامه کند؛ حتی ممکن است دادستان از باب خیانت در امانت وارد شود.

در مشاوره خانوادگی معمولا به ورثه‌ تاجر پیشنهاد می‌کنم پیش از فروش هر ملکی، گواهی تسویه از اداره تصفیه بگیرند تا از اتهام جلوگیری کنند. برای طلبکاران نیز موعظه‌ام آن است که اگر ورشکسته فوت کرد حتما دادخواست اعتراض به صورت‌دارایی را در موعد طرح کنند تا سهمشان در تقسیم ترکه محفوظ بماند؛ والا پس از تقسیم، دعوی‌شان در برابر وراث بلاوجه می‌شود.

آثار حکم ورشکستگی بر اموال تاجر، بر شرکای شرکت و بر ورثه شبکه‌ای است به‌هم‌پیوسته. استراتژی دفاع یا استیفای حق بدون درک این شبکه ناتمام می‌ماند. اگر تاجر یا شرکت پیش از بحران، ترکیب دارایی، حدود مسئولیت شرکا و صورتجلسات مجمع را دقیق نگه دارد، در بزنگاه ورشکستگی می‌تواند از گسترش غیرمنصفانه مسئولیت جلوگیری کند.

بستانکاران نیز با اقدام به‌ موقع—به‌ویژه ثبت به‌موقع طلب و مراقبت از عملیات تصفیه—می‌توانند سهم خود را از دارایی محدود ورشکسته، پیش از آن‌که در زیر بار هزینه‌های دادرسی و تاخیر ارزشش آب شود، وصول کنند.

ورشکستگی اگرچه نقطه سقوط ظاهری است، اما با سامان دقیق قانونى و رفتار هوشمندانه حقوقى، می‌تواند بدل به فرآیندی شفاف و منصفانه برای بازتوزیع ضرر میان همه ذی‌نفعان شود؛ فرآیندی که نه کیفر بی‌حساب تحمیل می‌کند و نه طلبکار صادق را بی‌مزد می‌گذارد.

مجازات ورشکستگی به تقصیر و مسئولیت متهمان مرتبط

در پرونده‌های ورشکستگی، آنچه مدیران و شرکای ضامن را از یک توقفِ صرفاً مالی به گرداب تعقیب کیفری می‌کشاند، رفتارهایی است که قانونگذار تحت عنوان تقصیر یا خطای نابخشودنی برشمرده است؛ رفتارهایی که گرچه لزوماً با نیت سوء همراه نیستند، اما چنان از حدود احتیاط متعارف خارج می‌شوند که نظم عمومی اقتصاد را خدشه‌دار می‌کنند.

مجازات ورشکستگی به تقصیر و مسئولیت متهمان مرتبط

ماده ۵۴۱ قانون تجارت مصادیق این تقصیر را برمی‌شمرد و در پایان، مجازات حبس از شش ماه تا دو سال را برای مرتکبان مقرر می‌دارد. متن کامل ماده، که دادگاه در هر پرونده به آن استناد مستقیم می‌کند، چنین است: تاجر در موارد ذیل ورشکسته به تقصیر محسوب می‌شود و به حبس از شش ماه تا دو سال محکوم خواهد شد:

  1. اگر محقق شود مخارج شخصی یا خانوادگی او در ایام توقف‌شده نسبت به عایدی وی مبالغه‌آمیز بوده است.
  2. اگر معلوم شود که تاجر در تجارت خود مرتکب عملی شده که به نفع خود ولی به ضرر طلبکارها بوده است.
  3. اگر به قصد تاخیر در ورشکستگی خریدی بالاتر از قیمت بازار یا فروش نسیه کمتر از بها نموده باشد….

دادرس، هنگام تمییز تقصیر، از یک سو به دفاتر قانونی و گزارش حسابرسی رسمی نظر می‌کند و از دیگر سو به اوضاع و احوال بازار در بره بحران توجه دارد؛ زیرا در شرایط تورمی یا جهش نرخ ارز، تفاوت قیمت خرید و فروش لزوما نشانگر ریسک نابجا نیست.

به همین دلیل دفاع موثر در این پرونده‌ها، مستلزم ارائه اسناد کارشناسی است که نشان دهند تصمیم مدیر در زمان وقوع، مطابق عرف احتیاط بوده است؛ مثلا قرارداد پیش‌خرید مواد اولیه در سال رونق صادرات فولاد چرا ضروری می‌نمود و چرا قیمت بالاتر پذیرفتنی بود.

مصادیق عملی ورشکستگی به علت اشتباه محاسباتی یا سوءمدیریت

در رویه دادگاه‌های تجاری تهران، یکی از پرتکرارترین مصادیق تقصیر، تنظیم ترازنامه یا صورت‌های مالی نادرست به‌واسطه اشتباه محاسباتی یا فقدان کنترل داخلی است. به‌عنوان مثال، در پرونده کارخانه مواد غذایی س. مدیر مالی، بند زیان انباشته را به‌جای افزوده شدن به زیان دوره، در بخش سرمایه‌گذاری پایدار ثبت کرده بود؛ اشتباهی که سود خالص را هفت برابر واقعی نشان داد و هیئت‌مدیره را به توزیع سود موهوم واداشت.

وقتی بحران نقدینگی رخ داد، دادگاه با استناد به همین اشتباه و بند دوم ماده ۵۴۱، مدیرعامل و مدیر مالی را به تحمل یک سال حبس محکوم کرد، زیرا گزارش مالی غلط را مبنای تصمیم اقتصادی فریبنده دانست.

مصادیق دیگر به سوءمدیریت عملی برمی‌گردد؛ از جمله نگهداری موجودی فراتر از قراردادهای فروش، یا انعقاد قراردادهای ارزی عاری از پوشش بیمه‌ای.

در پرونده شرکت واردات ماشین‌آلات پ.، مدیرعامل برای خرید تجهیزات، تسهیلات کوتاه‌مدت دلاری اخذ کرد، اما پوشش نوسان ارز نگرفت. جهش قیمت دلار بدهی ریالی را سه برابر کرد و شرکت را به توقف کشاند.

دادگاه این تصمیم را ریسک پذیری نامتعارف و مصداق بند سوم ماده ۵۴۱ تلقی کرد. دفاع این‌جانب بر ارائه گزارش مشاور مالی تکیه داشت که نشان می‌داد در روز انعقاد قرارداد، نرخ پیمان سلف، تغییر شدید را قابل پیش‌بینی نمی‌ساخت.

همین قرینه علمی دادگاه را به تخفیف مجازات حبس به حداقل شش ماه و تعلیق اجرای آن به مدت دو سال رهنمون کرد.

مجازات کیفری مدیران و شرکای ضامن در پرونده‌های ورشکستگی

پس از احراز تقصیر، دادگاه کیفری رفتار مدیر یا شریک ضامن را تحت دو قانون موازی—قانون تجارت و قانون مجازات اسلامی—ارزش‌گذاری می‌کند؛ زیرا ماده ۵۴۳ قانون تجارت تصریح دارد که اگر افعال تاجر مشمول عناوین شدیدتری در قانون جزا باشد، دادگاه باید مجازات اشد را اعمال کند. این ماده مقرر می‌کند: اگر تاجر اعیان و اموال خود را به‌طور صوری به دیگری واگذار کرده یا اسناد و مدارک مالی را مفقود کرده باشد، تحت عنوان ورشکستگی به تقلب به حبس از سه تا پنج سال محکوم خواهد شد.

بند (د) ماده ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی (بخش تعزیرات) نیز به صراحت خیانت در امانت نسبت به اموال شرکتی را مستوجب حبس از شش ماه تا سه سال دانسته است.

لذا محاکم کیفری در صورت جمع عنوان، قاعده تعدد را اعمال و برای رفتار واحد مجازات شدیدتر (سه تا پنج سال) را ترجیح می‌دهند.

در مقام دفاع، تمرکز را بر فقدان قصد حیله و نبود سوءنیت قرار می‌دهم و می‌کوشم دادگاه را به اعمال ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی—تبدیل حبس به جزای نقدی—ترغیب کنم، مشروط بر اینکه موکل وجه یا مال خارج شده را به صندوق تصفیه مسترد نماید.

نکته حائز اهمیت، مسئولیت شرکای ضامن است که گاهی از ترک فعل نیز ناشی می‌شود. اگر شریک ضامن علم داشته باشد مدیر، صورت‌مالی موهوم تهیه می‌کند اما ظرف مهلت قانونی اعتراض نکرده و در مجمع مخالفت نکند، حسب ماده ۱۴۲ لایحه اصلاحی قانون تجارت مسئول تضامنی جبران خسارت خواهد بود.

در پرونده شرکت تضامنی ک. دادگاه بدوی محکومیت هر دو شریک را صادر کرد، لیکن در تجدیدنظر موفق شدم با اثبات غیبت موجه شریک دوم در مجمع، علم و اراده مشارکت در خطا را منتفی کرده و وی را از مسئولیت مدنی و کیفری رهانیدم.

نهایتا باید یادآور شوم که در رسیدگی‌های جدید، دادسرا از گزارش حسابرسی دادگستری گذر می‌کند و مستقیم سراغ کارشناسان رسمی دادستانی می‌رود. این گزارش‌ها غالبا تحلیلی و پرجزئیات‌اند و اگر وکیل از ابتدا کارشناس معتمد خود را دخیل نکند، پرونده در تفسیر داده‌ها یک‌طرفه می‌شود.

راهبرد من همیشه این است که هم‌زمان با بازپرسی، کارشناسی مستقل با دسترسی به دفاتر تهیه و نظریه تقابلی به دادسرا تسلیم شود تا در مرحله دادرسی کیفری، داوری دادگاه میان دو تحلیل باشد، نه یک تحلیل مطلقاً علیه متهم.

بدین ترتیب، ورشکستگی به تقصیر در حقوق ایران تلفیق حساسِ خطای مدیریتی و پاسخ کیفری است. جایگاه وکیل، پیش از هرچیز، روشن کردن رابطه علیت میان تصمیم اقتصادی و توقف، و سپس کاهش اثر روانی رقم‌های بزرگ بر ذهن قاضی است؛ زیرا ثابت شده است که وقتی مدیریت مستند و سنجش‌پذیر باشد، دادگاه از کیفردهی سنگین فاصله می‌گیرد و امکان ترمیم اقتصادی و اجتماعی فراهم می‌شود.

نحوه رسیدگی به دادخواست ورشکستگی و نقش کارشناس رسمی

در عملِ حرفه‌ای، هیچ دادخواست ورشکستگی بدون ورود یک کارشناس رسمی دادگستری به سرانجام نمی‌رسد؛ زیرا قاضیِ تجاری، هر اندازه‌ به ادبیات حسابداری مسلط باشد، برای تحکیم مبانی حکمِ خود ناگزیر است به نظر تخصصی فردی استناد کند که هم به اصول حسابرسی مستقل پای‌بند است و هم مسئولیت انتظامیِ حرفه‌ای دارد.

نحوه رسیدگی به دادخواست ورشکستگی و نقش کارشناس رسمی

در ادامه، دو مقطع کلیدی را که کارشناس رسمی در آن‌ها نقشی تعیین‌کننده ایفا می‌کند باز می‌کنم: نخست ارجاع به کارشناس برای احراز توقف در پرداخت و وضعیت مالی و سپس ارائه گزارش کارشناسی و مرحله استماع توضیحات کارشناس در دادگاه.

ارجاع به کارشناس برای احراز توقف در پرداخت و وضعیت مالی

هنگامی که دادخواست ورشکستگی با ضمایم اولیه—دفاتر روزنامه و کل، فهرست دارایی و دیون و اسناد برگشتی—به شعبه تخصصی امور تجاری می‌رسد، قاضی پیش از تعیین وقت رسیدگی، دستور تشکیل پرونده کارشناسی می‌دهد.

مبنای این دستور ماده ۶۴ قانون آئین دادرسی مدنی است که دادگاه را هرگاه موضوع تخصصی باشد مکلف به ارجاع به کارشناس می‌کند. معمولا یکی از اعضای هیئت سه‌گانه حسابرسی و بازرگانی، حسابرسی مالیاتی یا ارزیابی اموال منقول و غیرمنقول انتخاب می‌شود؛ انتخابی که متناسب با ماهیت فعالیت تاجر صورت می‌گیرد.

من بارها دیده‌ام که انتخاب کارشناس ناآشنا با صنعت موکل باعث خطا در تشخیص قیمت تمام‌شده‌ کالا یا نرخ استهلاک ماشین‌آلات شده و در نهایت دادگاه را به تاریخی غلط برای توقف رسانده است. بنابراین، نخستین اقدام من پس از ابلاغ قرار کارشناسی، بررسی سوابق و تخصص کارشناس منتخب است تا در صورت عدم سنخیت، طبق ماده ۲۶ قانون کارشناسان رسمی، تقاضای تغییر کارشناس بدهم.

کارشناس، در گزارش اولیه به سه سوال پاسخ می‌دهد:

  • آیا تاجر به‌ طور مستمر و غیرموقتی از پرداخت دیون حال خود عاجز بوده است؟
  • تاریخ نخستین نشانه توقف کدام روز است؟
  • ارزش خالص دارایی‌های نقد یا نقدشونده در مقایسه با بدهی‌های حال و آتی چه میزان است؟

به همین منظور، او دفاتر و صورت‌های مالی را بررسی و سپس بازدید میدانی از انبار و خط تولید یا دفتر مرکزی انجام می‌دهد. چالش اصلی این­جاست که در شرکت‌های متوسط و بزرگ، سیستم حسابداری تعهدی است و ممکن است ارقام در راه یا پیش‌پرداخت‌ها واقعی نباشند. من همواره حسابرس مستقل معتمد موکل را همراه کارشناس می‌فرستم تا در همان بازدید ابتدایی، مغایرت احتمالی حساب‌ها با موجودی فیزیکی را توضیح دهد؛ زیرا تجربه‌ آموخته است اگر این توضیح‌ها به گزارش اولیه وارد نشود، در جلسه‌ استماع، کارشناس از توضیح شفاهی طفره می‌رود و دادگاه نیز در تغییر نظریه محتاط است.

کارشناس در تعیین تاریخ توقف، علاوه‌بر اسناد تجاری برگشتی، به گردش حساب بانکی دو سال گذشته، مکاتبات با تامین‌کنندگان و صورت‌جلسات هیئت‌مدیره استناد می‌کند.

دادگاه به سیاق رأی هیئت عمومی دیوان عالی کشور (شماره ۶۸۴-۱۳۹۷) پذیرفته است که تاریخ توقف باید به مستندات روشن و قابل ارزیابی متکی باشد؛ بنابراین اگر چک‌ها یا سفته‌های برگشتی بدون اعتراض و گواهی عدم پرداخت ارائه شود، کارشناس ممکن است به‌دلیل نبود دلیل کافی تاریخ توقف را جلوتر ببرد و همین چند ماه اختلاف، دست‌کم در باطل کردن معاملات سه‌ماه پیش از توقف سرنوشت‌ساز است.

ارائه گزارش کارشناسی و مرحله استماع توضیحات کارشناس در دادگاه

پس از تنظیم گزارش، نسخه‌ای برای طرفین در سامانه ثنا بارگذاری و شماره رمز دسترسی اعلام می‌شود. من ظرف هفت روز حق دارم به استناد بند سوم ماده ۴۴۹ قانون آیین دادرسی مدنی اعتراض کتبی تقدیم دادگاه کنم.

این اعتراض باید دقیق و مبتنی بر تناقضات باشد: اختلاف اقلام موجودی کالا با برآورد کارشناس، نادیده گرفتن مطالبات قابل وصول یا ارزیابی بیش از حد بدهی‌های غیردولتی.

به همراه اعتراض، نظریه حسابرس داخلی یا گزارش ارزیاب مستقل را ضمیمه می‌کنم تا قاضی دلیل موجه برای ارجاعِ دوباره یا دعوت به جلسه توضیح کارشناس داشته باشد.

در جلسه استماع، کارشناس رسمی در جایگاه حلف به پرسش‌های دادرس و طرفین پاسخ می‌دهد. این جلسه فرصتی استثنایی است؛ زیرا طبق ماده ۴۷۰ قانون آیین دادرسی مدنی اگر کارشناس در توضیح، نظریه خود را تعدیل کند، همان اظهارات در حکم اصلاح نظریه نخست تلقی می‌شود.

در دفاع از شرکت آرایشی ن. توانستم کارشناس را با نشان دادن فاکتور رسمی فروش مواد اولیه به قیمت سه برابر زمان خرید مجاب کنم ارزش انبار را افزوده و نسبت دارایی به بدهی را متعادل‌تر اعلام کند؛ تغییری که دادگاه را از صدور حکم ورشکستگی منصرف ساخت و به صدور قرار رد دعوا انجامید.

در مواردی که اختلاف جدی باقی بماند، دادگاه از اختیار خود طبق تبصره ماده ۴۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی استفاده و پرونده را به هیات کارشناسی سه نفره ارجاع می‌کند. اگرچه این روند هزینه و زمان را می‌افزاید، اما در شرکت‌های هلدینگ با صدها میلیارد تومان گردش مالی، تنها راه دستیابی به نظر بی‌طرفانه است.

در پایان بررسی، دادگاه وارد مرحله انشای حکم می‌شود. هرجا اعتراض جدی راجع به تاریخ توقف باقی باشد، قاضی ممکن است دو تاریخ تعیین کند: یکی تاریخ توقف موقت برای آثار فورى مثل مسدود کردن حساب‌ها، دیگری تاریخ توقف قطعی منوط به نتیجه تجدیدنظر یا اعتراض ثانویه بستانکاران. به تجربه دیده‌ام که این تدبیر مانع از تعلیق طولانی فرایند و در عین حال، عادلانه‌تر از تعیین یک تاریخ سختگیر است.

کارشناس رسمی نه تنها بازوی فنی دادگاه بلکه میدان نبرد اصلی میان استدلال وکیل تاجر و استدلال طلبکار است. هر عدد ناصحیح در گزارش مى‌تواند ارزش اموال را کاهش دهد، تاریخ توقف را به عقب براند و مدیری را از ورشکستگی خلاص یا به بند کیفری تقصیر گرفتار کند.

بهره‌گیری هوشمندانه از حق اعتراض، تهیه نظر متقابلِ حسابرس معتمد و حضور مؤثر در جلسه استماع سه سلاح دفاعی من در این فرآیند است.

بدون این سلاح‌ها، سرنوشت پرونده عملا به قلم کارشناس سپرده می‌شود؛ قلمى که اگرچه بی‌طرف است، اما بدون هدایت داده‌های دقیق و پرسش‌های حساب‌شده، ممکن است تصویر نادرستی از وضعیت مالی ترسیم کند—تصویری که به حکم ورشکستگی یا رد آن جان می‌بخشد و ده‌ها سرنوشت را دگرگون می‌سازد.

نکات تکمیلی در مورد ورشکستگی

در پایان این سلسله مباحث، بد نیست چند نکته کلیدی و پراکنده را نیز درباره ورشکستگی یادآور شوم؛ نکاتی که هرچند در متن قانون به‌ صراحت کنار هم نیامده‌اند، اما در رویه دادگاه‌ها و جریان عملیِ تصفیه، سرنوشت پرونده را تغییر می‌دهند و گاه میان فروپاشی کامل و احیای اعتبار تجاری فاصله می‌اندازند.

نکات تکمیلی در مورد ورشکستگی

اعلام، ابلاغ و اعلان در امور مربوط به ورشکستگی

پس از صدور حکم، نخستین دغدغه مرجع صادرکننده استقرار زنجیره‌ای سه‌گانه از اطلاع‌رسانی است: اعلام رسمی به طرفین دعوا در سامانه ثنا، ابلاغ حکم به اداره تصفیه و سایر مراجع حاکمیتی ذی‌ربط، و اعلان عمومی به جامعه بستانکاران از طریق روزنامه رسمی و جراید سراسری.

تجربه نشان داده است که هر خللی در این مثلث به آشفتگی جبران‌ناپذیر می‌انجامد؛ اگر نسخه روزنامه رسمی با تاخیر منتشر شود، طلبکاری خُرد ممکن است مهلت سی‌روزه اظهار طلب را از دست بدهد و اجرای عملیات تصفیه با اعتراض او در مراحل بعدی متوقف شود.

به همین دلیل، من همواره همان روز انشای رأی نسخه امضای الکترونیک‌شده را همراه با شناسه انتشار در کانال داخلی شرکت بارگذاری می‌کنم تا هیچ سهامدار یا کارمند ذی‌نفعی مدعی غافلگیری نشود.

از سوی دیگر، دادرس موظف است نسخٔ حکم را برای بانک مرکزی، سازمان بورس، اداره مالیات و اداره ثبت شرکت‌ها ارسال کند؛ زیرا مسکوت گذاشتن یکی از این نهادها، زمینه بروز اجراهای موازی را فراهم می‌کند و اصل وحدت طلبکاران را در هم می‌شکند.

حمایت‌های قانونی از تاجر ورشکسته

در دل این فرآیند پرسرعت، قانون تجارت حمایت‌هایی را برای تاجر ورشکسته پیش‌بینی کرده تا بتواند حداقل از نابودی کامل دارایی یا حیثیت حرفه‌ای خود جلوگیری کند.

ماده ۴۱۹ به دادگاه اجازه داده است بنا به درخواست مدیر تصفیه یا خود تاجر، عملیات اجرایی علیه اموال مشخصی را تا تعیین تکلیف در هیئت بستانکاران موقوف اعلام کند؛ این توقف اجرایی، فرصتی است تا تاجر بتواند دارایی اشتغال‌زا یا کالای استراتژیک خود را از مزایده فوری برهاند و با فروش تدریجی یا مشارکت سرمایه‌گذار جدید، ارزش بهتری برای طلبکاران خلق کند.

حمایت دیگر، امکان انعقاد قرارداد ارفاقی است که مطابق مواد ۴۸۱ الی ۴۹۳، در صورت تصویب اکثریت عددی و مبلغی طلبکاران، ورشکستگی را تعلیق می‌کند.

در عمل، من اگر ببینم تولید یا عرضه کالا هنوز توجیه اقتصادی دارد، همه انرژی‌ام را صرف قانع کردن طلبکاران عمده به امضای این قرارداد می‌کنم؛ زیرا قرارداد ارفاقی تنها راه ادامه شخصیت حقوقی شرکت ورشکسته و بازسازی اعتبار اوست.

احکام جزایی و مدنی مرتبط پس از صدور حکم ورشکستگی

صدور حکم توقف نه‌فقط آغاز عملیات تصفیه، بلکه دروازه ورود دادستان به تعقیب کیفری نیز هست. اگر در خلال رسیدگی، شواهدی از سوءمدیریت یا انتقال اموال به زیان غرما کشف شود، دادسرا پرونده مستقلی تحت عنوان ورشکستگی به تقصیر یا ورشکستگی به تقلب می‌گشاید.

ماده ۵۴۱ و ۵۴۲ قانون تجارت، مجازات حبس تعزیری تا پنج سال را پیش‌بینی کرده است. مهم‌تر آن‌که دادگاه کیفری می‌تواند به استناد مواد ۲۳ و ۲۵ قانون مجازات، مدیر متخلف را از اشتغال به مدیریتِ شرکت‌های تجاری محروم کند؛ محرومیتی که در عمل پایان کار حرفه‌ای او را رقم می‌زند.

در کنار این اقدامات کیفری، دعاوی مدنی متعددی نیز فعال می‌شوند: مدیر تصفیه علیه مدیران سابق برای جبران ضرر ناشی از معاملات نادرست، علیه اشخاص وابسته که دارایی را به‌طور صوری خریداری کرده‌اند، یا علیه بیمه مسئولیت حرفه‌ای حسابرسان که ترازنامه موهوم را تأیید کرده‌اند.

در یک پرونده با استناد به بیمه مسئولیت مدنی حسابرس موفق شدم بخشی از کسری نقدینگی را از محل غرامت بیمه جبران کنم و سهم طلبکاران ناچیز را افزایش دهم.

کاربرد دعاوی جنبی در فرآیند ورشکستگی

فرآیند تصفیه گاهی بدون دعاوی جنبی به ایستگاه پایانی نمی‌رسد. یک دسته از این دعاوی، دعوای استرداد اموال است. هر شخصی که ادعا کند مال توقیف‌شده متعلق به او (و نه ورشکسته) بوده، باید ظرف سه ماه دادخواست استرداد تقدیم کند. در یک پرونده صنایع نساجی، فروشنده نخ ادعا کرد نخ تحویل‌شده در انبار شرکت مالکیت او را دارد زیرا معامله شرط مالکیت معلق داشته است؛ با ارائه بارنامه‌های رسمی و گواهی حمل، عضو ناظر مالکیت شرکت را ثابت و دعوای فروشنده را رد کرد.

دسته دوم، دعوای ابطال معامله است به استناد مواد ۴۲۳ و ۴۲۴. هر انتقال مالی که در سه ماه پیش از توقف به قصد فرار از دین انجام شده باشد، قابل فسخ است. من به نمایندگی از مدیر تصفیه، انتقال یک انبار مواد اولیه به قیمت نازل را ابطال کردم و ارزش روز کالا را، که سه برابر زمان فروش بود، به صندوق تصفیه برگرداندم. دسته سوم، دعوای مسئولیت تضامنی شریک در شرکت تضامنی یا مختلط است؛ اگر شریک ضامن در سه سال قبل وجوه عمده‌ای از حساب شرکت برداشت کرده و دلیل تجاری ارائه نداده باشد، مدیر تصفیه حق دارد مطالبه وجوه کند.

پایان دادن به وضعیت ورشکستگی

ورشکستگی تا ابد ادامه نمی‌یابد. پایان آن یا با انعقاد و اجرای کامل قرارداد ارفاقی است یا با تقدم امر تفلیس و صدور حکم ختم عملیات تصفیه.

در مسیر اول، عضو ناظر پس از اطمینان از اجرای تقسیط بدهی، گزارش نهایی را به دادگاه می‌دهد و قاضی رأی به رفع ممنوعیت تصرف و بازگشایی دفاتر صادر می‌کند؛ رأیی که می‌تواند نام شرکت را از فهرست ورشکستگان روزنامه رسمی حذف کند. مسیر دوم زمانی رخ می‌دهد که دارایی نقد شده و وجه حاصل تقسیم شده باشد و سرانه طلبکاران صفر گردد.

در این حالت، ماده ۵۸ قانون اداره تصفیه مدیر تصفیه را ملتزم می‌کند که حساب نهایی، فهرست طلب‌های تصفیه‌نشده و نسخه مصدق دفاتر را به دادگاه تحویل دهد. دادگاه پس از بررسی، حکم ختم ورشکستگی را صادر خواهد کرد؛ از این لحظه، شخصیت حقوقی شرکت (اگر شخص حقوقی باشد) منحل تلقی می‌شود و در اداره ثبت شرکت‌ها به قید انحلال درمی‌آید.

برای تاجر حقیقی، پایان ورشکستگی به معنای بازگشت اهلیت تصرف است، گرچه حیثیت تجاری او طبق مقررات دفاتر تجارتی، تا پنج سال مخدوش می‌ماند مگر دستور دادگاه برای اعاده اعتبار صادر شود.

چالش‌ها و راهکارهای اجرایی در نظام ورشکستگی ایران

نخستین چالش، طولانی بودن فرایند کارشناسی و فروش اموال است. انبارهایی که نیازمند کارشناسی پیچیده هستند، ماه‌ها در بلاتکلیفی می‌مانند و ارزش واقعی‌شان افت می‌کند.

راهکار پیشنهادی من، استفاده از مواد ۱۰ و ۵۰ آیین‌نامه اداره تصفیه و درج شرط فروش فوری در مزایده الکترونیک است؛ این شرط به مدیر تصفیه اجازه می‌دهد که در صورت نبود خریدار در مزایده نخست، کالا را با کاهش محدود قیمت در همان سامانه به حراج دوم بگذارد.

چالش دیگر، ناهماهنگی میان اداره مالیات، بانک مرکزی و اداره تصفیه است؛ هر سه نهاد ممکن است حساب را مسدود کنند. پیشنهاد عملی من مذاکره برای امضای تفاهم‌نامه سه‌جانبه‌ای است که حساب امانی مشترک ایجاد کند و واریزی فروش اموال اولاً به مالیات، ثانیاً به صندوق تصفیه و ثالثاً به تسویه بدهی ارزی تخصیص یابد—الگویی که در پرونده صنایع فولاد ر. با موفقیت آزموده شد.

چالش سوم، مقاومت برخی بستانکاران عمده در برابر قرارداد ارفاقی است؛ این‌جا راهکار کارشناس تحول‌خواه، ارائه مدل بازسازی با نرخ بازده قابل دفاع و ایفای بدهی بلندمدت است تا سرمایه‌گذار جدید یا صندوق پروژه حاضر شود مطالبات آنان را نقداً خریداری کند و اکثریت آراء موافق حاصل شود.

لایه‌های اطلاع‌رسانی دقیق، ساز و کار حمایتی، پاسخ‌های کیفری و مدنی، دعاوی جنبی هوشمندانه، ساز و کار اختتام، و سامانه راه‌حل برای چالش‌های اجرایی، شش ستون ساختمان ورشکستگی در حقوق ایران است.

وکیل یا مدیری که این ستون‌ها را بشناسد و در زمان مقتضی بر آن‌ها تکیه کند، می‌تواند فشار و هراس ورشکستگی را به فرآیندی منظم، شفاف و حتی گاه احیاگر بدل نماید؛ فرایندی که از فروپاشی بین‌المال جلوگیری می‌کند و مسیر بازگشت اعتبار اقتصادی را هموار می‌سازد.

پرسش‌های متداول

در چه مرحله‌ای از توقف می‌توانم هنوز با طلبکاران بزرگ قرارداد ارفاقی منعقد کنم و آیا صدور حکم قطعی دادگاه این امکان را از من سلب می‌کند؟

تا زمانی که مدیر تصفیه گزارش نهایی خود را به هیئت بستانکاران تسلیم نکرده و تقسیم وجوه آغاز نشده است، من می‌توانم پیشنهاد قرارداد ارفاقی را مطرح کنم—حتی پس از ابلاغ حکم ورشکستگی. ماده ۴۸۱ قانون تجارت انعقاد این قرارداد را منوط به تصویب اکثریت عددی و مبلغی بستانکاران کرده است، نه زمان صدور حکم؛ بنابراین صدور رأی مانع نیست، به شرط آن‌که پیش از ختم عملیات تصفیه، طرح ارفاقی با مستندات توجیه مالی ارائه و در جلسه رسمی به رأی گذاشته شود.

اگر بخشی از اموال به وثیقه بانک باشد ولی ارزش آن بیش از بدهی باشد، آیا مازاد قیمت در حساب تصفیه منظور می‌شود یا بانک بر کل ارزش مسلط است؟

وثیقه صرفا تا سقف طلبِ قطعیِ بانک اولویت دارد. ماده ۳۴ آیین‌نامه اداره تصفیه حکم می‌کند پس از ارزیابی رسمی، هر مقدار از حاصل فروش که بدهی بانکی را پوشش دهد مستقیم به بانک پرداخت می‌شود و مازاد—حتی یک ریال—جز دارایی مشترک غرما قرار می‌گیرد. در عمل، من همواره از کارشناس رسمی می‌خواهم ارزش روز را اعلام کند تا بانک نتواند با قیمت‌گذاری نازل کل دارایی را تصاحب کند.

آیا بعد از صدور حکم ورشکستگی می‌توانم به استناد اعسار از حبس بابت چک‌های برگشتی جلوگیری کنم؟

خیر؛ تاجر به‌موجب ماده یک قانون اعسار از تمسک به این نهاد ممنوع است، اما ماده ۱۰ قانون صدور چک راه جایگزین را باز می‌کند: اگر مدیر تصفیه تایید کند چک در فهرست دیون ورشکسته ثبت شده و عملیات تصفیه در جریان است، دادگاه کیفری معمولا قرار توقف تعقیب صادر می‌کند یا دست‌کم اجرای حکم حبس را تا پایان تصفیه معلق می‌گذارد، زیرا وصول وجه چک باید در چارچوب تقسیم غرما صورت گیرد.

همسر و فرزندان من پس از صدور حکم چه مسئولیتی نسبت به بدهی‌ها دارند و آیا منزل مسکونی ما در معرض فروش است؟

مسئولیت آن‌ها تابع دو قاعده است. نخست، اموال شخصی‌شان که به نام خودشان ثبت شده باشد اصولا مصون است، مگر ثابت شود صوری و به قصد فرار از دین منتقل شده است. دوم، درباره منزل مسکونی، اگر سند رسمی به نام تاجر است و از محل وجوه شرکت خریداری شده، مستثنیات دین تلقی نمی‌شود و قابل فروش است؛ اما اگر بخش اعظم بها از درآمد غیرتجاری یا مهریه همسر تأمین شده باشد، می‌توان با طرح دعوای استرداد یا تفکیک سهم، آن را از مزایده خارج کرد.

پس از ختم عملیات تصفیه، آیا می‌توانم دوباره دفتر تجارتی بگیرم و شرکت جدید ثبت کنم یا محدودیت دائمی است؟

محدودیت دائمی نیست. ماده ۵۳۴ قانون تجارت مقرر می‌کند ورشکسته پس از صدور حکم ختم و ارائه گزارش حساب نهایی، با کسب حکم اعاده اعتبار از دادگاهی که رأی ورشکستگی داده، می‌تواند مجدداً به تجارت بپردازد؛ این حکم باید احراز کند همه تعهدات طبق مقررات پرداخت شده یا بستانکاران بلامنازع، توافق کتبی داده‌اند. در عمل، من پرونده اعاده اعتبار را همراه گواهی ختم تصفیه، رضایت مکتوب طلبکاران و اظهارنامه مالیاتی صفر تقدیم می‌کنم و ظرف چند ماه اجازه ثبت شرکت جدید صادر می‌شود.

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا