کیفری (جرائم)

آزادی مشروط: همه چیز در مورد شرایط استفاده از آزادی مشروط

در این نوشتار آزادی مشروط را با زبانی دقیق و کاربردی می‌گشایم؛ نهادی که به محکومان واجد شرایط اجازه می‌دهد پیش از پایان دوره حبس، با تعهد به رعایت دستورها و شرایط مشخص، به جامعه بازگردند. در ادامه توضیح می‌دهم آزادی مشروط دقیقا چیست، چه تفاوتی با تعلیق اجرای مجازات و عفو دارد، چه پیش‌نیازهایی برای بهره‌مندی از آن لازم است، چه مرجعی تصمیم می‌گیرد، و پس از صدور، چه نظارتی بر رفتار محکوم اعمال می‌شود و نقض شرایط چه پیامدی دارد.

اهمیت آگاهی از آزادی مشروط فقط یک بحث نظری نیست؛ جهل نسبت به قواعد و ظرایف آن می‌تواند ماه‌ها و حتی سال‌ها ادامه تحمل حبس را رقم بزند، در حالی که با تشکیل پرونده‌ای منظم، جبران خسارات بزه‌دیده، ارائه تضمین‌های کافی و پیگیری به‌ موقع، امکان خروج قانونی و امن از زندان فراهم است.

اگر شما یا یکی از نزدیکانتان در اندیشه استفاده از این نهاد کیفری هستید، پیشنهاد می‌کنم این مقاله را با دقت دنبال کنید.

آشنایی با مفاهیم اولیه آزادی مشروط

در این بخش چارچوب مفهومی و حقوقی آزادی مشروط را از منظر قانون مجازات اسلامی و تجربه میدانی‌ام در اجرای احکام توضیح می‌دهم؛ اینکه آزادی مشروط دقیقا چه نهادی است، بر چه اصول قانونی استوار شده، چه جایگاهی در سیاست جنایی ایران دارد، و بر پایه کدام عناصر عملی ارزیابی می‌شود تا امکان بهره‌مندی محکوم از آن فراهم گردد.

آشنایی با مفاهیم اولیه آزادی مشروط

آزادی مشروط چیست؟

وقتی از آزادی مشروط سخن می‌گویم، مقصود رهاسازی بی‌قید از کیفر نیست؛ آزادی‌ای است تحت نظارت که بر اساس تصمیم دادگاه و پس از تحمل بخشی از مجازات حبس، به محکومی اعطا می‌شود که رفتار و اوضاعش نشان می‌دهد تغییر کرده و بازگشت ایمن او به جامعه امکان‌پذیر است.

در عمل، آزادی مشروط پلی است میان زندان و اجتماع؛ پلی که با تعهدات روشن مانند تبعیت از دستورات دادگاه، جبران ضرر و زیان بزه‌دیده و حفظ حسن رفتار ساخته می‌شود.

این نهاد با تعلیق اجرای مجازات تفاوت بنیادین دارد؛ تعلیق پیش از آغاز اجرای کیفر و با شروط مراقبتی صادر می‌شود، اما آزادی مشروط پس از اجرای بخشی از حبس و بر پایه سنجش سیر اصلاح محکوم امکان‌پذیر است. همچنین با عفو متفاوت است؛ عفو اقدامی استثنایی و خارج از روال قضایی عادی، در حالی که آزادی مشروط فرآیندی قضایی و مبتنی بر معیارهای قانونی مشخص دارد.

مبانی و مستندات قانونی آزادی مشروط

در نظام حقوقی ایران، تکیه‌گاه اصلی آزادی مشروط، مواد ۵۸ تا ۶۳ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ است. برای آن که تصویر دقیقی داشته باشیم، متن مواد مرتبط را عینا نقل می‌کنم:

ماده ۵۸ـ در مورد محکومیت به حبس تعزیری، دادگاه صادرکننده حکم می‌تواند در مورد محکومان به حبس بیش از ده سال پس از تحمل نصف و در سایر موارد پس از تحمل یک‌سوم مدت مجازات به پیشنهاد دادستان یا قاضی اجرای احکام با رعایت شرایط زیر حکم به آزادی مشروط را صادر کند:

  • محکوم در مدت اجرای مجازات همواره از خود حسن اخلاق و رفتار نشان دهد.
  • حالات و رفتار محکوم نشان دهد که پس از آزادی، دیگر مرتکب جرمی نمی‌شود.
  • به تشخیص دادگاه، محکوم تا آنجا که استطاعت دارد ضرر و زیان مورد حکم یا مورد موافقت مدعی خصوصی را بپردازد یا قراری برای پرداخت آن ترتیب دهد.
  • محکوم پیش از آن از آزادی مشروط استفاده نکرده باشد.

انقضای مواعد فوق و همچنین مراتب مذکور در بندهای (الف) و (ب) این ماده پس از گزارش رئیس زندان محل به تایید قاضی اجرای احکام می‌رسد. قاضی اجرای احکام موظف است مواعد مقرر و وضعیت زندانی را درباره تحقق شرایط مذکور بررسی و در صورت احراز آن، پیشنهاد آزادی مشروط را به دادگاه تقدیم نماید.

ماده ۵۹ـ مدت آزادی مشروط شامل بقیه مدت مجازات می‌شود، لکن دادگاه می‌تواند مدت آن را تغییر دهد و در هر حال آزادی مشروط نمی‌تواند کمتر از یک‌سال و بیشتر از پنج‌سال باشد جز در مواردی که مدت باقیمانده کمتر از یک‌سال باشد که در این صورت مدت آزادی مشروط معادل بقیه مدت حبس است.

ماده ۶۰ـ دادگاه می‌تواند با توجه به اوضاع و احوال وقوع جرم و خصوصیات روانی و شخصیت محکوم، او را در مدت آزادی مشروط، به اجرای دستورهای مندرج در قرار تعویق صدور حکم ملزم کند. دادگاه، دستورهای مذکور و آثار عدم تبعیت از آنها و نیز آثار ارتکاب جرم جدید را در حکم خود قید و به محکوم تفهیم می‌کند.

ماده ۶۱ـ هرگاه محکوم در مدت آزادی مشروط بدون عذر موجه از دستورهای دادگاه تبعیت نکند، برای بار اول یک تا دو سال به مدت آزادی مشروط وی افزوده می‌شود. در صورت تکرار یا ارتکاب یکی از جرائم عمدیِ موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجه هفت، علاوه بر مجازات جرم جدید، مدت باقیمانده محکومیت نیز به اجراء درمی‌آید، در غیر این صورت آزادی او قطعی می‌شود.

ماده ۶۲ـ در جرائم تعزیری از درجه پنج تا درجه هشت، دادگاه می‌تواند در صورت وجود شرایط مقرر در تعویق مراقبتی، محکوم به حبس را با رضایت وی در محدوده مکانی مشخص تحت نظارت سامانه‌های الکترونیکی قرار دهد. تبصره ـ دادگاه در صورت لزوم می‌تواند محکوم را تابع تدابیر نظارتی یا دستورهای ذکر شده در تعویق مراقبتی قرار دهد.

ماده ۶۳ـ آیین‌نامه اجراییِ مواد مربوط به نظام نیمه‌آزادی و آزادی مشروط ظرف شش‌ماه از تاریخ لازم‌الاجرا شدن این قانون به‌وسیله سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی و تربیتی کشور تهیه می‌شود و به تصویب رئیس قوه قضائیه می‌رسد.

به علاوه، در باب آثار فرعی بر مرور زمان، ماده ۱۱۱ همین قانون تصریح می‌کند که در صورت لغو آزادی مشروط، مبدا مرور زمان از تاریخ لغو محاسبه می‌شود؛ نکته‌ای که در پرونده‌های عملی اغلب در محاسبات اجرای احکام محل توجه قرار می‌گیرد.

جایگاه آزادی مشروط در سیاست جنایی ایران

از منظر سیاست جنایی تقنینی، آزادی مشروط حلقه‌ای است میان اصل شخصی‌سازی واکنش کیفری و هدف بازپذیری اجتماعی محکوم.

قانون‌گذار با پیش‌بینی معیارهای رفتاری و مسئولیت‌مدار از جمله حسن اخلاق، اطمینان از عدم تکرار جرم و جبران ضرر به دادگاه اجازه می‌دهد شدت پاسخ کیفری را با وضعیت واقعی محکوم تنظیم کند. در عمل، این نهاد ابزار کاهش تراکم جمعیت کیفری نیز هست؛ زیرا به جای نگهداشت صرف در زندان، امکان آزادسازی کنترل‌شده و نظارت‌پذیر را فراهم می‌کند.

از سوی دیگر، پیوند آزادی مشروط با حقوق بزه‌دیدگان از رهگذر الزام به پرداخت یا تامین خسارات نشان می‌دهد سیاست جنایی ایران تنها به کیفر نمی‌اندیشد، بلکه ترمیم را نیز در معادله می‌نشاند.

من به‌ دفعات دیده‌ام که دادگاه‌ها هنگام تصمیم، گزارش‌های مربوط به شخصیت محکوم، ارزیابی‌های زندان، میزان همراهی با برنامه‌های اصلاحی و نیز وضعیت جبران خسارت را کنار هم می‌گذارند تا به تصمیمی برسند که هم از جامعه حمایت کند و هم به محکوم فرصت واقعی بازسازی بدهد.

عناصر اصلی آزادی مشروط

در ارزیابی پرونده‌های آزادی مشروط، سه محور را همیشه مبنای تحلیل قرار می‌دهم. نخست، عنصر مدت سپری‌شده از حبس که قانون به‌ روشنی آن را به‌ عنوان دروازه ورود تعیین کرده است: تحمل دست‌کم یک‌سوم مجازات در محکومیت‌های تعزیری، و در حبس‌های بیش از ده سال، تحمل نصف مجازات.

بدون تحقق این نصاب زمانی، اصولا رسیدگی به آزادی مشروط موضوعیت نمی‌یابد و قاضی اجرای احکام نیز پیشنهاد نمی‌دهد. دوم، حسن اخلاق و رفتار است؛ نه به‌ معنای ظواهر مقطعی، بلکه به دلالت استمرار نظم‌پذیری، رعایت مقررات زندان، مشارکت در برنامه‌های اصلاحی و نبود تخلفات انضباطی موثر.

همین سیر رفتاری است که دادگاه را متقاعد می‌کند آزادی تحت نظارت، خطر کیفری قابل‌قبولی دارد. سوم، جبران ضرر و زیان یا دست‌کم تامین آن به تشخیص دادگاه؛ این شرط، پیوند آزادی محکوم را با احقاق حقوق بزه‌دیده برقرار می‌کند. در بسیاری از پرونده‌ها، تنظیم ساز و کار اقساط، ارائه تضمین معتبر یا اخذ رضایت بزه‌دیده، کفه ترازو را به نفع صدور حکم آزادی مشروط سنگین می‌کند.

در کنار این سه محور، قانون‌گذار عدم استفاده پیشین از آزادی مشروط و روند اداری مستند گزارش رئیس زندان و تایید قاضی اجرای احکام را نیز اضافه کرده است تا تصمیم نهایی بر پایه داده‌های عینی و چند منبعی اتخاذ شود.

ارزیابی دقیق همین عناصر، هنر وکالت در این حوزه است؛ هنری که با چیدن مستندات صحیح، تنظیم تعهدات معقول و اقناع مرجع تصمیم‌گیر، مسیر بازگشت قانونی و امن موکل به جامعه را هموار می‌کند.

اهداف آزادی مشروط

فلسفه آزادی مشروط به سه هدف کلیدی گره خورده است.

  • هدف نخست، اصلاح و بازپذیری اجتماعی است؛ آزادی مشروط فرصتی می‌آفریند تا محکوم، زیر چتر نظارت قضایی و با الزام به دستورهای تربیتی و مراقبتی، مهارت بازگشت به زندگی قانون‌مدار را تمرین کند.
  • هدف دوم، کاهش جمعیت کیفری است؛ تجربه نشان می‌دهد اجرای هوشمندانه این نهاد، ضمن حفظ امنیت عمومی، از تبعات زیان‌بار زندان‌زدگی می‌کاهد و منابع دستگاه عدالت کیفری را متوجه موارد واقعا خطرناک می‌کند.
  • هدف سوم، حمایت از بزه‌دیدگان است؛ شرط جبران یا تامین خسارات، آزادی را به مسئولیت پیوند می‌زند و پیام می‌دهد که بازگشت به جامعه بدون تسویه تکالیف مدنی و کیفری میسر نیست.

به‌ عنوان وکیل کیفری که بارها این مسیر را طی کرده‌ام، هرگاه این سه هدف هم‌زمان دیده شود اصلاح واقعی محکوم، تضمین حقوق بزه‌دیده و مراقبت از منافع جامعه آزادی مشروط نه امتیازی ناروا، که ابزاری سنجیده برای تحقق عدالت کارآمد است.

شرایط عمومی بهره‌مندی از آزادی مشروط

در این بخش، معیارهای پایه‌ای که دادگاه و قاضی اجرای احکام برای سنجش شایستگی آزادی مشروط به آن تکیه می‌کنند را شرح می‌دهم؛ از نصاب زمانی و شیوه محاسبه آن، تا احراز اصلاح‌پذیری و مدارک موید، سپس الزامات مالی نسبت به بزه‌دیده و دولت، و نهایتا سوابق کیفری‌ای که می‌تواند فرصت استفاده از این نهاد را تضعیف یا مسدود کند.

شرایط عمومی بهره‌مندی از آزادی مشروط

گذراندن حداقل لازم از محکومیت

نقطه آغاز هر پرونده آزادی مشروط، نصاب زمانی است. مطابق ماده ۵۸ قانون مجازات اسلامی، در محکومیت‌های تعزیری کمتر یا مساوی ده‌سال، پس از تحمل دست‌کم یک‌سوم مدت حبس می‌توان وارد فرایند شد و اگر مجازات تعزیری بیش از ده‌سال باشد، شرط ورود، تحمل دست‌کم نصف مدت است.

من در عمل مبنای محاسبه را مجازات قابل اجرا قرار می‌دهم؛ یعنی همان مدتی که پس از اعمال مقررات تعدد جرم و تجمیع مجازات‌ها وفق ماده ۱۳۴، و نیز پس از هرگونه تخفیف یا اصلاح رای در مراحل بالاتر برای اجرا باقی مانده است. به‌بیان ساده، آنچه باید یک‌سوم یا نصفش طی شود، محکومیت نهاییِ لازم‌الاجراست نه رقم اولیه‌ای که در رای بدوی آمده بود.

روزهای بازداشت قبلی که به موجب حکم به توقیف بدل از حبس یا احتساب ایام بازداشت قبلی منظور می‌گردد، در جمعِ تحمل‌شده به حساب می‌آید.

مرخصی‌های ماذون، مادامی‌که در مهلت مقرر بازگشت انجام شده و تخلفی رخ نداده باشد، از حیث نصاب زمانی به‌ عنوان استمرار اجرای مجازات تلقی می‌شود؛ اما فرار، غیبت غیرموجه یا نقض‌های انضباطی موثر می‌تواند هم حسن رفتار را مخدوش کند و هم عملا با ایجاد انقطاع در روند اصلاح، پرونده را از شرایط شکلی خارج سازد.

اگر محکوم چند حکم تعزیری هم‌زمان برای اجرا دارد، قاعده بر این است که نصاب بر مبنای مجازاتِ تجمیعیِ قابل اجرا (به‌ مفهوم ماده ۱۳۴) سنجیده شود؛ در غیر این صورت، ممکن است محاسبات پراکنده، نتیجه را گمراه کند و با اولین ایراد قاضی اجرای احکام، کل درخواست متوقف شود.

نکته‌ای که همواره به موکلان یادآوری می‌کنم این است که آزادی مشروط اساسا به حبس تعزیری تعلق دارد؛ بنابراین جرایم دارای مجازات حدی یا قصاص موضوعا خارج‌اند. نیز برخی قوانین خاص ممکن است برای دسته‌ای از جرایم محدودیت‌های موردی پیش‌بینی کرده باشند.

پیش از هر اقدامی، باید ماهیت محکومیت، درجه مجازات تعزیری، و اثر احتمالی مقررات خاص بررسی شود تا معلوم گردد اصلا ورود به فرآیند، از حیث نوع کیفر، مقدور هست یا خیر.

احراز حسن اخلاق و اصلاح‌پذیری در زندان

تحقق نصاب زمانی به‌ تنهایی کافی نیست؛ دادگاه باید قانع شود که آزادی تحت نظارت، خطرپذیر است و محکوم اصلاح‌پذیری خود را نشان داده است.

معیار قانونی این احراز، حسن اخلاق و رفتار در دوره اجراست (ماده ۵۸) و ابزار اثبات آن، مجموعه‌ای از گزارش‌ها و گواهی‌هاست که از مسیر اداری مشخص عبور می‌کند: گزارش رئیس زندان، ارزیابی‌های مددکاری و روان‌شناسی، صورت‌جلسات کمیسیون انضباطی، سوابق مشارکت در برنامه‌های آموزشی، فرهنگی و حرفه‌آموزی، و گواهی‌های مرتبط با ترک اعتیاد یا درمان‌های روان‌درمانی در صورت ابتلا.

در عمل، من پرونده‌ای قانع‌کننده می‌سازم که صرفا بر عدم تخلف تکیه ندارد؛ باید ردپای پیشرفت دیده شود.

برای نمونه، بازگشت منظم از مرخصی‌ها، پذیرش مسئولیت‌های داخلی بند، حضور مستمر در کلاس‌های نهضت سوادآموزی یا مهارت‌آموزی، اخذ تقدیرنامه‌های داخلی، و حتی گزارش‌های مثبت از نحوه تعامل با هم‌بندی‌ها و پرسنل، همگی نشانه‌هایی‌اند که دادگاه را نسبت به کاهش خطر تکرار جرم مطمئن می‌کند.

فراموش نکنیم که تایید قاضی اجرای احکام، حلقه واسط میان زندان و دادگاه است؛ اگر او در جمع‌بندی خود استمرار نظم‌پذیری و تبعیت از مقررات را احراز نکند، پیشنهاد به دادگاه ارسال نخواهد شد و پرونده در همان مرحله اداری متوقف می‌ماند.

در برخی پرونده‌ها، به‌ ویژه جایی که ماهیت جرم با اختلال مصرف مواد، تکانشگری یا تعارضات خانوادگی توام بوده، پیوست‌های درمانی یا مشاوره‌ای نقش دو چندان دارد. ارائه گواهی از برنامه‌های ترک، جلسات گروه‌درمانی، یا کارگاه‌های کنترل خشم، می‌تواند روایت اصلاح‌پذیری را از سطح ادعا به سطح داده‌های قابل اتکا ارتقا دهد.

دادگاه به‌ موجب ماده ۶۰ می‌تواند در دوران آزادی مشروط، دستورهای مراقبتی و تربیتی مقرر کند؛ هرقدر نشان دهیم محکوم پیشاپیش با چنین چارچوب‌هایی خو گرفته، مسیر اقناع هموارتر است.

جبران ضرر و زیان خصوصی، پرداخت دیه و جزای نقدی

رکن مالی آزادی مشروط، پیوند آن با حقوق بزه‌دیدگان است. قانون‌گذار در ماده ۵۸ شرط کرده است که محکوم تا حد استطاعت، ضرر و زیان مورد حکم یا مورد توافق با شاکی خصوصی را بپردازد یا ترتیبی برای پرداخت آن فراهم کند.

من در مقام وکیل، پیش از ثبت هر تقاضا، وضعیت دیات، خسارات موضوع ماده ۱۴ قانون آیین دادرسی کیفری و محکومٌ‌به‌های مالی مرتبط را شفاف می‌کنم: اگر پرداخت یک‌جا مقدور نیست، اخذ حکم اعسار و تقسیط بر پایه قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی ۱۳۹۴، به‌اضافه تامین‌های معتبر (چک، سفته، وثیقه ملکی) می‌تواند نشان دهد محکوم تا آنجا که استطاعت دارد اقدام کرده است.

درباره جزای نقدی، هر چند متن ماده ۵۸ تصریح مستقیم به آن ندارد، اما در رویه قضایی، تسویه یا حداقل آغاز پرداخت اقساط جزای نقدی و ارائه مستندات واریزی، نقش تقویتی جدی در پذیرش درخواست دارد.

در پرونده‌های دارای دیه، ارائه رسیدهای پرداخت به صندوق تامین خسارت‌های بدنی (در موارد مشمول) یا به حساب اعلامی اجرای احکام، به همراه رضایت‌نامه یا لااقل گزارش مذاکره و سازش در حال انجام، وزن پرونده را بالا می‌برد.

اگر بزه‌دیدگان متعدد باشند، لازم است وضعیت هر یک روشن شود؛ دادگاه معمولا به تصویر کلی جبران می‌نگرد و نه یک پرداخت موردی که تعادل منافع را برهم بزند.

در این مرحله، هنر مذاکره حقوقی با شاکی خصوصی و تنظیم توافق‌های واقع‌بینانه تعیین‌کننده است. موافقت‌نامه پرداختِ اقساطیِ دقیق (با ذکر سررسیدها، تضمین‌ها و شرطِ حال شدن اقساط در صورت تاخیر) همراه با مستندات اهلیت ضامن، نشان می‌دهد آزادی محکوم، هزینه‌ای بر ذمه بزه‌دیده تحمیل نمی‌کند. در نهایت، وقتی قاضی اجرای احکام خلاصه وضعیت مالی و جبرانی را مثبت ارزیابی کند، پیشنهاد آزادی مشروط با پشتوانه‌ای قوی‌تر راهی دادگاه می‌شود.

فقدان محکومیت‌های موثر و سوابق مانع

هر چند قانون در ماده ۵۸ صراحتا عدم استفاده قبلی از آزادی مشروط را شرط کرده، اما در تحلیل خطر تکرار جرم، وجود محکومیت‌های موثر به‌ معنای مذکور در ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی و نیز سابقه نقض مقررات در زندان، اهمیت عملی بالایی دارد. به تجربه دیده‌ام حتی اگر محکومیت‌های پیشین از حیث آثار قانونی زائل شده باشند، برخی دادگاه‌ها در چارچوب ارزیابی حالات و رفتار به آن‌ها به‌ عنوان قرائن می‌نگرند.

بنابراین، باید از ابتدا استراتژی اقناع را بر پایه گسست از گذشته و تغییر سبک زندگی بچینیم: ارائه اشتغال‌نامه معتبر پس از آزادی، پذیرش تعهدات مراقبتی موضوع ماده ۶۰، و گواهی‌های حمایتی (خانواده، کارفرما، شوراهای محلی) که نشان دهد شبکه حمایت اجتماعی برای پیشگیری از لغزش وجود دارد.

از سوی دیگر، وجود برخی سوابق می‌تواند مانع شکلی ایجاد کند: استفاده قبلی از آزادی مشروط در همان پرونده یا پرونده‌ای دیگر، نقض آزادی مشروط سابق به‌موجب ماده ۶۱، یا سوابق فرار و غیبت غیرموجه که در پرونده اداری زندان ثبت شده است.

در قوانین خاص نیز ممکن است محدودیت‌هایی برای برخی جرایم پیش‌بینی شده باشد که بنا به مورد باید رصد شوند. کار من این است که پیش از هر اقدامی، این موانع را غربال و اگر قابل ترمیم‌اند، با اقدامات مکمل از جمله دوره‌های مراقبتی داوطلبانه، تضمین‌های شغلی و خانوادگی، و در صورت لزوم، گذر زمان کافی برای تثبیت حسن رفتار احتمال پذیرش را به حداکثر برسانم.

به‌طور خلاصه، آزادی مشروط تنها یک تیک حقوقی نیست؛ ترکیبی از نصاب شکلی، نشانگان اصلاح و مسئولیت‌پذیری مالی است. هر قدر این سه ضلع هم‌زمان و قانع‌کننده کنار هم چیده شوند، شانس عبور پرونده از کانال قاضی اجرای احکام و اخذ تصمیم مثبت از دادگاه افزایش می‌یابد.

شرایط اختصاصی و استثنائات

در این بخش به ظرایفی می‌پردازم که فراتر از شرایط عمومی، مسیر استفاده از آزادی مشروط را هموار یا مسدود می‌کند؛ از دایره شمول جرایم تعزیری و استثنائات قانونی، تا اثر نوع جرم بر ارزیابی خطر، و سپس قواعد خاصی که درباره اطفال و نوجوانان، اتباع خارجی، زنان، مادران و سایر گروه‌های آسیب‌پذیر در عمل مورد توجه دادگاه و قاضی اجرای احکام قرار می‌گیرد.

شرایط اختصاصی و استثنائات

جرایم تعزیری مشمول و غیرمشمول

مبنای قانونی آزادی مشروط در حقوق ایران برای حبس‌های تعزیری پیش‌بینی شده است و به‌ طور اصولی، جرایم حدی و قصاص از شمول آن خارج‌اند؛ بنابراین نخستین گام من در بررسی یک پرونده، تعیین دقیق ماهیت و درجه مجازات است تا معلوم شود اصلا امکان ورود وجود دارد یا خیر (ارجاع به مواد ۵۸ و تقسیم‌بندی درجات تعزیر در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲).

وقتی با پرونده‌های تعزیری روبه‌رو هستم، اصل را بر قابلیت طرح آزادی مشروط می‌گذارم، مگر آن که قانون خاصی به‌ صراحت مانع باشد یا شرایط سخت‌گیرانه‌تری مقرر کند.

در برخی حوزه‌ها، قوانین ویژه بر قواعد عمومی پیشی می‌گیرند و دایره شمول آزادی مشروط را محدود یا مقید می‌کنند.

نمونه‌های شناخته‌شده را می‌توان در برخی جرایم اقتصادی با آثار گسترده، قاچاق سازمان‌یافته، یا مواردی دانست که قانونگذار برایشان ضمانت‌اجراهای خاص و غیرقابل تخفیف مقرر کرده است.

در این وضعیت‌ها، حتی اگر مجازات تعزیری باشد، باید متن قانون خاص را دقیق سنجید؛ چه‌بسا قانونگذار، آزادی مشروط را به تحقق پیش‌شرط‌هایی مانند استرداد کامل اموال، تسویه جزای نقدی یا همکاری موثر موکول کرده باشد. بی‌اعتنایی به این نصوص، درخواست را در بدو امر غیرقابل‌طرح می‌کند و پرونده را بی‌دلیل فرسایشی می‌سازد.

از منظر عملی، آنجا که چند مجازات تعزیری در کنار هم اجرا می‌شود، محاسبه نصاب زمانی و شمول آزادی مشروط باید با لحاظ قواعد تجمیع و تعدد (مانند ماده ۱۳۴) انجام گیرد.

این دقت محاسباتی در تعیین مجازات قابل اجرا می‌تواند تفاوت میان پذیرش و رد پیشنهاد قاضی اجرای احکام را رقم بزند و از ایرادات شکلی جلوگیری کند. همچنین اگر در پرونده‌ای تدابیر امنیتی یا اقدامات تامینی به‌ جای حبس تعزیری مقرر شده باشد، آزادی مشروط موضوعیت ندارد و باید از مسیرهای دیگری چون تعدیل یا رفع تدابیر پیگیری کرد.

تاثیر نوع جرم بر امکان آزادی

نوع جرم، به‌ ویژه از منظر خطر اجتماعی و وضعیت بزه‌دیده، بر قضاوت دادگاه در خصوص آزادی مشروط تاثیر مستقیم دارد.

در پرونده‌های خشونت‌بار، دادگاه معمولا درجه بالاتری از اطمینان نسبت به عدم تکرار را مطالبه می‌کند؛ به همین دلیل، صرف حسن رفتار انضباطی در زندان کافی تلقی نمی‌شود و انتظار می‌رود نشانه‌های عینی‌تری از تغییر سبک رفتاری، مهارت‌های کنترل خشم و بازسازی روابط اجتماعی ارائه گردد.

در این‌گونه پرونده‌ها، گزارش‌های روان‌شناسی و مددکاری، شرکت در برنامه‌های درمانی و آموزشی، و ارزیابی پایدار از کاهش خطر تکرار، وزن بالاتری در تصمیم نهایی پیدا می‌کند.

رضایت بزه‌دیده یا دست‌کم روشن‌بودن ساز و کار حمایت از او پس از آزادی نیز، هرچند شرط قانونی مستقل نیست، از عوامل موثر در ارزیابی ریسک به شمار می‌رود.

در جرایم مالی و اقتصادی، محوریت با جبران خسارت و ترمیم نظم اقتصادی است. من در این دست پرونده‌ها، قبل از هر چیز ساز و کار بازپرداخت را نهایی و مستند می‌کنم: تسویه نقدی یا اقساطی معقول با تضمین‌های معتبر، شفافیت منشا وجوه، و در صورت وجود توقیف‌های قضایی، تعیین تکلیف دقیق آن‌ها.

دادگاه‌ها در این حوزه بیشتر به کفایت و قابلیت اجرای تعهدات مالی می‌نگرند و ممکن است در کنار آزادی مشروط، دستورهایی مانند منع اشتغال موقت در مناصب مالی یا الزام به شفاف‌سازی گردش‌های مالی را طبق اختیارات ماده ۶۰ مقرر کنند.

پرونده‌های مواد مخدر از حیث نوع جرم تنوع بالایی دارند؛ بخش مهمی از مجازات‌های مرتبط تعزیری است و می‌تواند مشمول آزادی مشروط باشد، اما در سطوح سنگین‌تر که قانونگذار کیفرهایی مانند حبس طویل‌المدت یا مجازات‌های غیرقابل تخفیف مقرر کرده، دامنه اختیارات دادگاه محدودتر می‌شود.

در این دسته، نشان‌دادن قطع وابستگی و استمرار درمان (با مدارک مراکز مجاز ترک و برنامه‌های بازتوانی) نقش کلیدی دارد و بدون این پیوست درمانی، ادعای اصلاح‌پذیری معمولا اقناع‌کننده نیست.

در جرایم اقتصادیِ بزرگ‌مقیاس یا اخلال در نظام اقتصادی نیز، چنانچه قانون خاص شرط کرده باشد، آزادی مشروط در صورت تحقق کامل پیش‌شرط‌ها قابل بررسی خواهد بود و صرف حسن رفتار، جایگزین ترمیم ساختاری آسیب وارد شده تلقی نمی‌شود.

مقررات خاص برای نوجوانان و اطفال بزهکار

در برخورد با اطفال و نوجوانان، منطق سیاست جنایی ایران بر اقدامات تربیتی و اصلاحی استوار است؛ به همین دلیل، در بسیاری از موارد اساسا به جای حبس، تدابیر خاصِ آموزشی و مراقبتی اعمال می‌شود (ارجاع به مواد ۸۸ تا ۹۵ قانون مجازات اسلامی و مقررات دادگاه اطفال و نوجوانان در قانون آیین دادرسی کیفری).

وقتی نوجوانی با تصمیم قضایی در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شود، مفهوم آزادی مشروط به معنای کلاسیکِ آن کمرنگ‌تر و جای خود را به ترخیص تحت نظارت یا تعدیل تدابیر بر پایه ارزیابی‌های تربیتی می‌دهد.

معیارها همگرا با همان فلسفه‌اند: استمرار حضور در برنامه‌های آموزشی، بهبود رفتار، همکاری خانواده و شبکه حمایتی، و کاهش ریسک بزه‌دیدگی یا بزهکاری مجدد.

برای نوجوانان مشمول مجازات‌های تعزیری، دادگاه می‌تواند در صورت احراز اصلاح‌پذیری، به‌جای ادامه نگهداری، از ساز و کارهایی چون تعلیق مراقبتی یا دستورهای رفتاری متناسب استفاده کند و در صورت ضرورت، ترکیبی از نظارت‌های هوشمند و حمایت‌های اجتماعی را مقرر سازد.

تجربه من نشان می‌دهد که هماهنگی میان قاضی اطفال، کانون اصلاح و تربیت، مددکاری و خانواده، بیش از هر چیز دیگر، مسیر خروج تدریجی و ایمن نوجوان از فرایند کیفری را فراهم می‌کند. مهم این است که پرونده، روایت مستندی از پیشرفت تربیتی ارائه دهد؛ روایتی که صرفا به نبود تخلف انضباطی محدود نباشد.

وضعیت اتباع خارجی، محکومان زن، مادران و گروه‌های آسیب‌پذیر

درباره اتباع خارجی، اصل امکان بهره‌مندی از آزادی مشروط برقرار است، اما تعهدات و ملاحظات اجرایی تفاوت‌هایی دارد.

دادگاه معمولا به وضعیت اقامت، محل سکونت پس از آزادی و امکان اعمال نظارت توجه می‌کند؛ بنابراین ارائه اسناد هویتی معتبر، معرفی تضمین‌کننده داخلی، و تعیین نشانی ثابت برای معرفی‌های دوره‌ای، در اقناع مرجع قضایی موثر است. در مواردی که حکم اخراج یا منع اقامت پس از پایان مجازات پیش‌بینی شده، دادگاه هنگام تعیین دستورهای دوران آزادی، نسبت میان نظارت قضایی و مقررات اقامتی را می‌سنجد تا از ایجاد خلا اجرایی جلوگیری شود.

در برخی پرونده‌ها، امکان انتقال محکوم برای ادامه اجرای تعهدات در کشور متبوع نیز حسب موافقت‌نامه‌های دوجانبه بررسی می‌شود.

در خصوص محکومان زن و به‌ ویژه مادرانِ دارای فرزند خردسال، گرایش حقوقی و اداری به سمت اتخاذ راه‌حل‌هایی است که تلفیقی از تامین امنیت بزه‌دیدگان و مصلحت طفل را در نظر بگیرد. ارائه گواهی‌های پزشکی مرتبط با بارداری یا شیردهی، طرح مراقبتی خانواده، و امکان حمایت اجتماعی پس از آزادی، می‌تواند در تصمیم‌گیری نقش‌آفرین باشد.

دادگاه با استناد به اختیارات ماده ۶۰ می‌تواند دستورهایی مانند الزام به شرکت در برنامه‌های مهارت‌های فرزندپروری، معرفی‌های منظم به مراکز حمایتی یا منع رفت‌ و آمد با اشخاص پرخطر را مقرر کند تا هم از بازپذیری مادر حمایت شود و هم منافع طفل محفوظ بماند.

در مورد سالمندان، بیمارانِ مبتلا به بیماری‌های سخت، اشخاص دارای ناتوانی یا سایر گروه‌های آسیب‌پذیر، معیارهای انسانی و مراقبتی در کنار شاخص‌های قانونی وزن می‌گیرد.

هر چند تاخیر در اجرای مجازات به دلیل بیماری حاد، ساز و کار مستقلی دارد و جایگزین آزادی مشروط نیست، اما مستندات پزشکیِ معتبر، برنامه مراقبت پس از آزادی، و تضمین دسترسی به درمان، در ارزیابی خطر تکرار و امکان نظارت‌پذیری اثر ملموس می‌گذارد.

من در این دست پرونده‌ها، با تدوین بسته‌ای از تعهدات مراقبتی، نقش حمایتگران خانوادگی و اجتماعی را مستند می‌کنم تا دادگاه مطمئن شود آزادی مشروط، نه یک رهاسازی بی‌پشتوانه، که انتقال مدیریت‌شده محکوم از محیط بسته به شبکه‌ای پاسخگو و قابل‌کنترل است.

مرجع صالح و نقش نهادهای قضایی

در این بخش توضیح می‌دهم که تصمیم آزادی مشروط در دست چه مرجعی است، چه کسی پرونده را برای تصمیم‌گیری آماده می‌کند و چه ارزیابی‌هایی به‌ صورت الزامی از زندان و بزه‌دیده اخذ می‌شود. تلاش من این است که مسیر اداری و قضایی را همانگونه که در عمل طی می‌شود، مرحله‌به‌مرحله و با اشاره به مواد قانونی مرتبط ترسیم کنم تا بدانید هر حلقه چه نقشی در پذیرش یا رد درخواست دارد.

مرجع صالح و نقش نهادهای قضایی

نقش قاضی اجرای احکام کیفری در پیشنهاد و پیگیری

در عمل، نقطه ثقل پرونده آزادی مشروط قاضی اجرای احکام است. من همواره پرونده را از همین‌جا می‌چینم: محاسبه دقیق نصاب زمانی بر مبنای محکومیت قابل اجرا، احتساب ایام بازداشت قبلی، اعمال مقررات تعدد و تجمیع (به‌ ویژه ماده ۱۳۴)، و کنترل این‌ که محکوم پیش‌تر از آزادی مشروط استفاده نکرده است (شرط مندرج در ماده ۵۸).

پس از آن، فهرست مستندات رفتاری و اصلاحی را تکمیل می‌کنم؛ گزارش رئیس زندان، ارزیابی مددکار و روان‌شناس، سوابق انضباطی، حضور در دوره‌های آموزشی و حرفه‌آموزی، و هر گواهی که پیشرفت را نشان دهد.

قاضی اجرای احکام اگر این مصالح را کافی بداند، پیشنهاد آزادی مشروط را برای دادگاه صادرکننده حکم ارسال می‌کند؛ اگر ناقص باشد، دستور تکمیل می‌دهد و عملا پرونده در همین حلقه متوقف می‌ماند.

نقش این مرجع به ارسال پیشنهاد ختم نمی‌شود. در بسیاری از شعب، قاضی اجرای احکام پیش‌نویس دستورهای مراقبتی موضوع ماده ۶۰ را نیز بر اساس وضعیت شخصیتی محکوم و ماهیت جرم پیشنهاد می‌کند؛ از الزام به معرفی‌های دوره‌ای تا شرکت در برنامه‌های درمانی یا منع ارتباط با اشخاص یا محیط‌های پرخطر.

پس از صدور حکم آزادی مشروط هم، پایش تبعیت از دستورها و گزارش هرگونه نقض به دادگاه بر عهده اجرای احکام است تا چنانچه شرایط ماده ۶۱ فراهم شد، مرجع صادرکننده تصمیم درباره تشدید نظارت یا اجرای باقیمانده مجازات را اتخاذ کند. به بیان ساده، اگر دادگاه حکم می‌دهد، اجرای احکام حیات پرونده را مدیریت می‌کند.

جایگاه دادستان و دادگاه صادرکننده

قانون به‌صراحت پیش‌بینی کرده است که پیشنهاد آزادی مشروط می‌تواند از سوی دادستان یا قاضی اجرای احکام به دادگاه ارائه شود (ماده ۵۸).

در عمل، دادستان از دو منظر پرونده را می‌سنجد: نخست، رعایت حقوق بزه‌دیده و میزان جبران یا تامین خسارات؛ دوم، ارزیابی خطر اجتماعی آزادی و سازگاری آن با سیاست‌های پیشگیرانه دادستانی.

اعلام‌نظر دادستان اعم از موافقت یا مخالفت مستدل برای دادگاه اهمیت اقناعی دارد و رویه بسیاری از شعب بر این است که بدون اخذ نظر دادستان، تصمیم نهایی نگیرند.

مرجع صالح برای صدور حکم آزادی مشروط، دادگاه صادرکننده حکم محکومیت تعزیری است. حتی اگر زندانی در حوزه قضایی دیگری نگهداری شود، معمولا یا نیابت قضایی برای تکمیل تحقیقات و استماع اظهارات اخذ می‌شود یا دادگاه بر پایه مستندات ارسالی اجرای احکام تصمیم می‌گیرد.

دادگاه در چهارچوب مواد ۵۹ و ۶۰، هم درباره مدت آزادی مشروط و هم درباره دستورهای مراقبتی تعیین‌تکلیف می‌کند و با توجه به گزارش‌های شخصیت‌سنجی و وضعیت بزه‌دیده، سطح نظارت را تنظیم می‌نماید.

اگرچه رای صادره ماهیتا قضایی است، اما به‌جهت ماهیت خاص این نهاد، بسیاری از شعب به‌جای برگزاری جلسه علنی، در هیئت قضایی پرونده را بر مبنای گزارش‌های اداری و مستندات پیوست بررسی می‌کنند و عندالاقتضاء، از محکوم یا وکیل او توضیح تکمیلی می‌خواهند.

ارزیابی‌های کارشناسی و استعلام‌های الزامی از زندان و بزه‌دیده

هیچ درخواست آزادی مشروط بدون پرونده ارزیابی از زندان به نتیجه نمی‌رسد. من پیش از هر اقدامی، اطمینان حاصل می‌کنم که گزارش رئیس زندان (دالّ بر حسن اخلاق و رفتار مستمر)، نظریه مددکاری و روان‌شناسی (دالّ بر اصلاح‌پذیری و کاهش خطر تکرار)، صورت‌جلسات کمیسیون انضباطی، و گواهی‌های آموزش، اشتغال و درمان، یکپارچه و به‌روز است؛ زیرا مطابق ماده ۵۸، همین داده‌ها باید به تایید قاضی اجرای احکام برسد تا پیشنهاد قابل طرح شود.

در پرونده‌های مرتبط با مواد مخدر یا جرایم همراه با تعارضات خانوادگی، پیوست درمانی و مشاوره‌ حقوقی عملا به یک الزام تبدیل می‌شود و فقدان آن، روایت تغییر را ناقص می‌گذارد.

از منظر حقوق بزه‌دیده، دو استعلام کلیدی مسیر را روشن می‌کند: نخست، وضعیت پرداخت یا تامین ضرر و زیان خصوصی، دیه و جزای نقدی با اخذ مفاصاحساب یا لااقل برنامه تقسیط مورد تایید اجرای احکام حقوقی بر پایه قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی ۱۳۹۴ و دوم، اخذ نظر شاکی خصوصی.

قانون، موافقت بزه‌دیده را شرط صدور قرار نداده، اما جبران یا تامین خسارت را شرط دانسته است (ماده ۵۸)؛ به همین دلیل، من همواره تلاش می‌کنم یا رضایت صریح اخذ شود یا دست‌کم توافق‌نامه پرداخت اقساطی تضمین‌شده به پیوست بیاید تا دادگاه ببیند آزادی محکوم، حقی از بزه‌دیده را بلاتکلیف نمی‌گذارد.

در جرایم مالی و اقتصادی، استعلام از اجرای احکام درباره رفع یا تداوم توقیف‌ها و تعیین تکلیف وجوه توقیفی، از الزامات عملی است.

در نهایت، دادگاه وقتی مجموعه این ارزیابی‌ها از زندان، اجرای احکام، دادستان و بزه‌دیده را کنار هم می‌گذارد، به تصمیمی می‌رسد که با فلسفه آزادی مشروط سازگار باشد: فرصتِ بازگشتِ تحت نظارت برای محکوم، همراه با تضمین‌های کافی برای جامعه و ترمیم خساراتِ خصوصی. منطق حقوقی مواد ۵۸، ۵۹، ۶۰ و ۶۱ نیز دقیقا برای همین توازن طراحی شده است.

مدارک و مستندات لازم برای درخواست آزادی مشروط

در این بخش می‌گویم پرونده آزادی مشروط را با چه مدارکی می‌سازم تا قاضی اجرای احکام و دادگاه، عناصر قانونی ماده ۵۸ را به‌ وضوح ببینند؛ از گزارش‌های انتظامی و تربیتی زندان و مستندهای اصلاح‌پذیری، تا گواهی‌های مربوط به جبران خسارت و گذشت شاکی، و نهایتا اسناد هویتی، سوابق کیفری و نشانی محل اقامت که بستر نظارت‌پذیر دوران آزادی مشروط را ثابت می‌کند.

مدارک و مستندات لازم برای درخواست آزادی مشروط

گزارش‌های انتظامی و تربیتی زندان و شرکت در دوره‌های اصلاحی

ستون فقرات هر تقاضای آزادی مشروط، بسته ارزیابی‌هایی است که از مسیر رسمیِ زندان تهیه و به تایید قاضی اجرای احکام می‌رسد.

من از همان ابتدا مطمئن می‌شوم پرونده شخصیت و گزارش‌های مددکاری و روان‌شناسی به‌روز باشد، نمرات انضباطی و صورت‌جلسات کمیسیون طبقه‌بندی پیوست شود، و هرگونه تقدیرنامه، گواهی مهارت‌آموزی، حضور در دوره‌های آموزشی، فرهنگی یا حرفه‌ای، و نیز مستند شرکت در برنامه‌های ترک اعتیاد یا مشاوره‌های رفتاری در کنار هم قرار گیرد.

فلسفه این چینش روشن است: دادگاه باید ببیند حسن اخلاق و رفتار، یک ادعای لفظی نیست، بلکه سیر مستندِ پیشرفت است؛ درست همان چیزی که ماده ۵۸ بر آن تاکید دارد.

در پرونده‌هایی که ماهیت جرم با تکانش‌گری، تعارضات خانوادگی یا وابستگی به مواد همراه بوده، من حتما پیوست درمانی را تقویت می‌کنم؛ گواهی جلسات روان‌درمانی، گروه‌درمانی، یا شرکت در برنامه‌های کنترل خشم و مهارت‌های زندگی، شواهدی است که ریسک تکرار را پایین نشان می‌دهد و راه را برای دستورهای مراقبتی متناسب در چارچوب ماده ۶۰ باز می‌گذارد.

ثبت و ارائه نتایج آزمایش‌های دوره‌ای، مشارکت داوطلبانه در کارگاه‌های کانون اصلاح، و گزارش‌های مستمر از رفتار محترمانه با کادر زندان و هم‌بندی‌ها، به روایت اصلاح‌پذیری جان می‌دهد.

اگر محکوم در برنامه‌های نیمه‌آزادی یا پابند الکترونیکی قرار گرفته باشد، گزارش‌های تبعیت از ضوابط نظارتی نیز باید ضمیمه گردد تا دادگاه ببیند آزادی تحت نظارت، پیشاپیش در عمل تجربه شده و موفق بوده است؛ نکته‌ای که با روح مواد ۶۰ و ۶۲ هم‌خوان است.

نقطه حساس دیگر، یکپارچگی اداری مستندات است. گزارش رئیس زندان باید روی سربرگ رسمی، با ذکر بازه زمانی مشخص، وضعیت مرخصی‌ها و بازگشت به‌ موقع، عدم وقوع تخلفات انضباطی موثر، و میزان مشارکت در برنامه‌ها را روشن کند. عدم تناسب تاریخ‌ها، نبود مهر و امضا، یا اشاره مبهم به تخلف جزئی می‌تواند کل پرونده را به حاشیه ببرد.

من همواره قبل از ثبت درخواست، این جزئیات را با واحد فرهنگی، مددکاری و دفتر رئیس زندان تطبیق می‌دهم تا از منظر شکلی، جایی برای ایراد باقی نماند.

گواهی جبران خسارت، گذشت شاکی و ساز و کار اخذ رضایت

رکن مالی آزادی مشروط، پیوند ناگسستنی با جبران ضرر و زیان خصوصی دارد. به حکم ماده ۵۸، دادگاه وقتی به آزادی مشروط می‌اندیشد که ببیند محکوم تا حد استطاعت خسارات مورد حکم یا مورد توافق را پرداخته یا ترتیبی مطمئن برای پرداخت آن فراهم کرده است.

این‌جاست که من به‌ جای اتکا به یک رسید پراکنده، پرونده مالی را نظام‌مند می‌چینم: مفاصاحساب یا گواهی پرداخت مرحله‌ای از واحد اجرای احکام حقوقی، ترتیبات تقسیط مصوب بر پایه قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی ۱۳۹۴، تضمین‌های معتبر برای اقساط (سفته یا چک تضمینی، ضامن با اهلیت احراز شده، یا وثیقه ملکی)، و خلاصه وضعیت توقیف‌های قضایی و تامین خواسته‌ها تا معلوم شود هیچ حق خصوصی بی‌پشتوانه رها نشده است.

رضایت شاکی شرط قانونی مستقل نیست، اما در ارزیابی خطر و آرامش بزه‌دیده نقش هسته‌ای دارد. من در عمل، یا رضایت صریح و مکتوب را از طریق اجرای احکام اخذ می‌کنم یا وقتی امکان رضایت قطعی فراهم نیست، یک توافق‌نامه پرداخت دقیق با امضای شاکی و ضامن، به‌علاوه برنامه زمان‌بندی و ضمانت اجرا را پیوست می‌گذارم.

درج سررسیدهای روشن، تعیین محل پرداخت، شرطِ حال شدن اقساط در صورت تاخیر و تصریح به حق شاکی برای تعقیب حقوقی، به دادگاه اطمینان می‌دهد آزادی محکوم، به قیمت بی‌پناه‌گذاشتن بزه‌دیده تمام نمی‌شود.

اگر موضوع پرونده دیه باشد، رسیدهای پرداخت به حساب‌های اعلامی اجرای احکام یا گواهی‌های مربوط به صندوق‌های حمایتی ذیل قانون، مدارک معتنابهی است که باید بدون کاستی ارائه شود.

در پرونده‌های اقتصادی و مالیِ کلان، که گاه قانون خاص، پیش‌شرط‌هایی مانند استرداد منافع یا تسویه جزای نقدی را برجسته کرده، من همه واریزی‌ها را با گزارش کارشناسی تطبیق می‌دهم تا شائبه منشا نامشروع پرداخت یا پرداخت صوری منتفی شود.

همین‌جا نقش دادستان برجسته است؛ اگر بسته مالی روشن باشد، اعلام‌نظر دادستان اغلب همسو با پذیرش است و قاضی اجرای احکام با اعتماد بیشتری پیشنهاد را به دادگاه می‌فرستد.

سوابق کیفری و اداری، مدارک هویتی و نشانی محل اقامت

هیچ دادگاهی آزادی تحت نظارت را بدون نقشه روشنِ کجا؟ با چه نظارتی؟ و با چه پشتوانه‌ای؟ نمی‌پذیرد. من در پرونده، نخست مدارک هویتی را کامل می‌کنم: تصویر شناسنامه و کارت ملی، و در صورت لزوم، مدارک اقامتی به‌روز برای اتباع خارجی یا کسانی که به‌تازگی محل سکونت را تغییر داده‌اند.

سپس نشانی محل اقامت پس از آزادی، مدرکی برای استقرار قانونی در آن محل از قبیل سند مالکیت یا اجاره‌نامه رسمی و تعهد به اطلاع‌رسانی هرگونه تغییر نشانی را ضمیمه می‌نمایم. اگر محل سکونت در شهری دیگر است، برنامه معرفی‌های دوره‌ای به اجرای احکام آن حوزه و امکان نظارت محلی را از پیش طراحی می‌کنم تا دادگاه ببیند ساز و کار پایش، واقعی و قابل اجراست.

سوابق کیفری نیز باید با دقت واکاوی شود. من از اجرای احکام می‌خواهم وضعیت محکومیت‌های موثر به معنای ماده ۲۵ را روشن کند، پرونده‌های مفتوح کیفری یا حقوقی مرتبط را گزارش دهد، و تصریح کند محکوم قبلا از آزادی مشروط استفاده نکرده یا در گذشته آزادی مشروط او نقض نشده است؛ نکاتی که مستقیما در چارچوب مواد ۵۸ و ۶۱ اهمیت دارد.

وجود محکومیت‌های متعددی که تحت قاعده ماده ۱۳۴ تجمیع شده، اقتضا می‌کند مجازات قابلِ اجرا و نصاب زمانی دقیق محاسبه و به‌ صورت شفاف در گزارش قید شود تا بعدا به ایرادات شکلی برنخوریم.

برای تقویت بُعد نظارت‌پذیری، من معمولا اسناد حمایتی را به پرونده می‌افزایم: معرفی‌نامه کارفرما یا پیشنهاد اشتغال پس از آزادی، گواهی حمایت خانوادگی، معرفی ضامن برای تبعیت از دستورهای مراقبتیِ موضوع ماده ۶۰، و تعهدنامه شخص محکوم مبنی بر پذیرش همه دستورها از قبیل منع رفت‌ و آمد به اماکن پرخطر، معرفی منظم، شرکت در برنامه‌های درمانی یا آموزشی و خودداری از ارتباط با شرکای سابق جرم.

هرقدر نقشه بازگشت به زندگی قانون‌مدار روشن‌تر باشد، قاضی اجرای احکام و دادگاه، ریسک آزادسازی را پذیرفتنی‌تر می‌بینند.

پرونده‌ای که این سه دسته مستندات را دقیق و بی‌نقص کنار هم بگذارد گزارش‌های اصلاحی و انضباطیِ زندان، مدارک جبران خسارت و تعامل مسئولانه با بزه‌دیده، و اسناد هویتی و اقامتی شفاف همراه با نقشه نظارت در بوته سنجش مواد ۵۸، ۶۰ و ۶۱ ایستادگی می‌کند و شانس عبور از فیلتر اجرای احکام و نیل به رای مثبت دادگاه صادرکننده را به‌طور محسوسی افزایش می‌دهد.

فرآیند عملی از درخواست تا صدور رای

در این بخش مسیر واقعیِ استفاده از آزادی مشروط را دقیق و مرحله‌به‌مرحله توضیح می‌دهم؛ از جایی که ابتکار عمل برای آغاز پرونده شکل می‌گیرد، تا نقطه‌ای که دادگاه صادرکننده حکم، با استناد به مواد ۵۸ تا ۶۱ قانون مجازات اسلامی و داده‌های پرونده شخصیت، تصمیم نهایی را اتخاذ می‌کند.

فرآیند عملی از درخواست تا صدور رای

ابتکار عمل از سوی محکوم‌علیه، وکیل، خانواده یا قاضی اجرای احکام

آزادی مشروط از دل یک ابتکارِ آغازگر متولد می‌شود. گاهی خود محکوم از بند یا از طریق سامانه مکاتبات زندان خطاب به اجرای احکام تقاضا می‌دهد؛ گاهی وکیل با لایحه‌ای مستند و برنامه‌دار پرونده را به جریان می‌اندازد؛ و در مواردی هم خانواده، با ارائه مدارک جبران خسارت و تضمین‌های لازم، موتور پیگیری را روشن می‌کند.

در عین حال قانون، نقش فعال برای قاضی اجرای احکام و دادستان نیز قائل شده است؛ به این معنا که اگر آنان احراز کنند نصاب زمانی طی شده و شرایط عینی اصلاح‌پذیری و جبران خسارت فراهم است، می‌توانند پیشنهاد آزادی مشروط را به دادگاه صادرکننده حکم ارائه دهند.

در عمل، بهترین نتایج معمولا زمانی حاصل می‌شود که هر چهار ضلع همسو حرکت کنند: محکوم، وکیل، خانواده و اجرای احکام.

من وقتی پرونده‌ای را می‌پذیرم، نخست وضعیت اهلیت شکلی را می‌سنجم. باید روشن شود که محکومیت از نوع تعزیری است، نصاب زمانی مطابق ماده ۵۸ طی شده، ایام بازداشت قبلی به‌ درستی در حکم احتساب شده و پس از اعمال قواعد تعدد و تجمیع وفق ماده ۱۳۴، مجازات قابل اجرا معلوم است.

سپس به سراغ اهلیت ماهوی می‌روم: روند انضباطی در زندان چگونه بوده؟ آیا تخلف موثری ثبت شده؟ آیا در برنامه‌های اصلاحی شرکت کرده و مدارک قابل اتکا دارد؟ پرونده مالی چه می‌گوید؟ خسارت خصوصی، دیه و جزای نقدی در چه وضعیتی است؟ این تصفیه مقدماتی به من نشان می‌دهد که آیا زمان اقدام فرا رسیده یا هنوز باید مدارکی تکمیل شود.

گاهی صلاح را در این می‌بینم که چند هفته صبر کنیم تا یک قسط کلیدی پرداخت شود، یک رضایت اخذ گردد یا یک دوره درمانی به نقطه قابل‌گزارش برسد؛ شتاب‌زدگی در این مرحله، بعدها به رد درخواست می‌انجامد.

نقش خانواده را هرگز دست‌کم نمی‌گیرم. خانواده می‌تواند مدارک هویتی به‌روز، نشانی محل سکونت پس از آزادی، معرفی‌نامه کارفرما و تضمین‌های مالی را به‌ موقع فراهم کند.

در پرونده‌های مواد مخدر، همکاری خانواده در فرایند درمان و فراهم‌کردن بستر نظارت خانگی، وزن اقناعی ویژه‌ای دارد. در پرونده‌های مالی، همان‌ها که با پذیرش یک تعهدنامه معتبر از سوی خویشاوند معتمد ممکن است کشتی پرونده را از گردنه دشوار عبور دهد، خانواده نقش ضامن عملیاتی را بازی می‌کند و دادگاه را متقاعد می‌سازد که آزادی محکوم، منافع بزه‌دیده را بی‌پناه نمی‌گذارد.

ثبت و ارجاع، تکمیل پرونده و اخذ استعلام‌ها

آغاز رسمی کار با ثبت است. اگر محکوم یا وکیل تقاضا را مطرح کرده‌اند، درخواست به اجرای احکام کیفریِ همان شعبه‌ای که حکم را برای اجرا ارسال کرده، تقدیم می‌شود.

در این مرحله، اجرای احکام ابتدا کنترل مقدماتی انجام می‌دهد: محاسبه نصاب زمانی، اطمینان از نوع مجازات، بررسی عدم استفاده پیشین از آزادی مشروط در همان پرونده، و نیز تطبیق اینکه محکوم در حال تحمل مجازات قابل اجرا است نه مجازاتی که در اثر اصلاح رای یا تجمیع تغییر کرده و هنوز اعمال نشده است. اگر این کنترل‌ها مثبت باشد، اجرای احکام بلافاصله استعلام‌های لازم را می‌فرستد.

استعلام‌ها معمولا سه محور دارند. محور نخست، زندان است؛ گزارش رئیس زندان درباره حسن اخلاق و رفتار و استمرار نظم‌پذیری، نظریه مددکاری و روان‌شناسی درباره اصلاح‌پذیری و کاهش خطر تکرار، و ریز سوابق انضباطی، آموزشی و حرفه‌آموزی. این‌ها همان داده‌هایی است که مطابق ماده ۵۸ باید تایید شود و بدون آن، پیشنهاد به دادگاه اساسا شکل نمی‌گیرد.

محور دوم، بزه‌دیده و جبران خسارت است؛ اجرای احکام حقوقی باید روشن کند که محکوم نسبت به ضرر و زیان خصوصی، دیه و در صورت وجود، جزای نقدی چه کرده است.

اگر اعسار یا تقسیطی صادر شده، مفاد و میزان پرداخت‌ها و تضمین‌ها باید در قالب صورت‌جلسات و گواهی‌های رسمی بیاید؛ اگر هنوز حکم مالی قطعی نشده، وضعیت دادرسی روشن شود تا دادگاه بتواند بفهمد تا حد استطاعت چه معنایی دارد و چگونه احراز می‌شود.

محور سوم، سوابق و هویت است؛ اجرای احکام از سجل کیفری می‌خواهد محکومیت‌های موثر موضوع ماده ۲۵ را اعلام کند، از ثبت احوال یا سامانه‌های هویتی برای تطبیق مشخصات بهره می‌گیرد و از محکوم یا خانواده او نشانی محل اقامت پس از آزادی، قرارداد اجاره یا سند مالکیت، و عندالاقتضاء معرفی ضامن را مطالبه می‌کند.

در عمل، من قبل از آنکه اجرای احکام استعلام‌ها را ارسال کند، نسخه کامل از این مدارک را آماده می‌گذارم. این کار دو فایده دارد: اول زمان را کوتاه می‌کند و دوم، روایت پرونده را یکپارچه می‌سازد. اگر قرار است در گزارش مددکاری به یک دوره درمانیِ اعتیاد استناد شود، مدارک مرکز درمانی و نتایج آزمایش‌ها کنار همان گزارش ضمیمه می‌شود.

اگر قرار است بر اشتغال پس از آزادی تکیه شود، معرفی‌نامه کارفرما، جزئیات شغل، محل استقرار و ساعات کار، پیشاپیش در پوشه موجود است. اگر بناست ساز و کار تقسیط خسارت به‌ عنوان ستون پرونده عمل کند، قرارداد پرداخت، تضمین‌ها، اهلیت ضامن، و رسیدِ اولین اقساط به‌ طور مرتب چیده می‌شود. سردرگمی در این نقطه، به‌سادگی اختیار را از دست وکیل خارج می‌کند و پرونده را در پیچ‌وخم نامه‌نگاری‌های تکراری می‌اندازد.

پس از تجمیع استعلام‌ها و مدارک، قاضی اجرای احکام جمع‌بندی می‌نویسد. این جمع‌بندی، قلب تپنده پرونده است؛ چون بر مبنای آن، پیشنهاد به دادگاه صادرکننده حکم ارسال می‌شود.

در این یادداشت، قاضی اجرای احکام معمولا نصاب زمانی را روشن می‌کند، نقایص احتمالی را می‌نویسد، سطح حسن رفتار را توصیف می‌نماید، وضعیت جبران خسارت را ارزیابی می‌کند و اگر مقتضی بداند، دستورهای مراقبتی پیشنهادی را نیز تنظیم می‌کند؛ دستورهایی که دادگاه بر اساس ماده ۶۰ اختیار دارد آن‌ها را ملزم کند.

جلسه رسیدگی، شنیدن اظهارات بزه‌دیده و دفاعیات وکیل

وقتی پرونده به دادگاه صادرکننده حکم می‌رسد، دو سناریو محتمل است. در برخی شعب، قاضی با توجه به مستندات، بدون برگزاری جلسه حضوری، رای می‌دهد؛ به‌ ویژه اگر گزارش‌های زندان و اجرای احکام یک‌صدا باشد، بزه‌دیده از حیث مالی تامین شده باشد و دادستان مخالفتی اعلام نکرده باشد.

اما در پرونده‌های حساس‌تر مانند جرایم خشونت‌بار، پرونده‌های اقتصادی با بزه‌دیدگان متعدد، یا مواردی که گزارش‌ها متعارض است دادگاه جلسه می‌گذارد تا محکوم، وکیل او و عندالاقتضاء بزه‌دیده و نماینده دادستان را بشنود.

من در جلسه رسیدگی دو کار موازی می‌کنم. نخست روایت پرونده را به زبان ساده و منظم بازگو می‌کنم: اینکه چرا نصاب زمانی طی شده، چه شواهدی از اصلاح‌پذیری داریم، ساز و کار جبران خسارت چگونه است و پس از آزادی، نظارت چگونه اعمال خواهد شد.

سپس از منظر ماده ۶۰، نقشه مراقبتی ارائه می‌دهم: محکوم چه دوره‌هایی را ادامه خواهد داد، هر چند وقت یک‌بار معرفی می‌شود، از چه محیط‌ها و اشخاصی دوری می‌کند و چه برنامه شغلی مشخصی دارد.

این نقشه در پرونده‌های مواد مخدر و خشونت‌بار کلیدی است؛ دادگاه می‌خواهد ببیند خطر تکرار چگونه مهار می‌شود، نه اینکه صرفا بشنود حسن رفتار بوده است.

صدای بزه‌دیده در این مرحله اهمیت دارد. اگر گذشت گرفته شده، من متن گذشت را همراه با توضیح درباره نحوه استیفای حقوق باقی‌مانده ارائه می‌دهم تا اطمینان خاطر شکل بگیرد.

اگر گذشت قطعی اخذ نشده، توافقِ تقسیط و تضمین‌ها را به زبان قابل فهم برای بزه‌دیده و دادگاه شرح می‌دهم و نشان می‌دهم آزادی محکوم، شرطی برای تسریع در پرداخت‌هاست نه بهانه‌ای برای تعلل.

در مواردی که بزه‌دیده نگران امنیت خود است مثلا در نزاع‌های خانوادگی یا همسایگی پیشنهاد می‌دهم دادگاه در چارچوب اختیار ماده ۶۰، دستورهای خاصی مثل منع تماس یا منع نزدیک شدن به محل سکونت بزه‌دیده را قید کند. این‌گونه پیشنهادهای مبتنی بر واقعیت‌های پرونده، قاضی را در اتخاذ تصمیم مطمئن‌تر می‌کند.

نقش دادستان نیز در جلسه یا در قالب تنظیم لایحه روشن می‌شود. دادستان از منظر نظم عمومی و حمایت از بزه‌دیده به پرونده نگاه می‌کند. اگر بسته مالی شفاف و نظارت‌پذیری قابل اتکا باشد، در بسیاری از شعب، مخالفت دادستان فروکش می‌کند.

در عوض، اگر هنوز ابهام جدی درباره امکان نظارت یا جبران خسارت باقی باشد، دادستان مخالفه می‌دهد و دادگاه یا رد می‌کند یا برای رفع نقص بازمی‌گرداند. از همین روست که من تلاش می‌کنم قبل از جلسه، با اجرای احکام و دفتر دادستانی درباره مستندات مالی و نظارتی هم‌سخن شوم تا جلسه به مجادله بی‌نتیجه بدل نشود.

صدور قرار یا رای و شیوه ابلاغ

پس از بررسی مستندات و شنیدن اظهارات، دادگاه یکی از دو مسیر را می‌پیماید: یا رای به پذیرش آزادی مشروط صادر می‌کند یا با ذکر جهات، درخواست را رد می‌نماید.

در برخی پرونده‌ها که نقصِ قابل رفع وجود دارد مانند نبودِ یک گواهی مهم یا ابهام در نشانی محل اقامت دادگاه قرار رفع نقص می‌دهد و پرونده را برای تکمیل نزد اجرای احکام بازمی‌گرداند.

اگر پذیرش باشد، دادگاه مدت آزادی مشروط را با رعایت ماده ۵۹ مشخص می‌کند و دستورهای مراقبتی مناسب را به استناد ماده ۶۰ در متن رای می‌نشاند؛ از الزام به معرفی‌های دوره‌ای و شرکت در برنامه درمانی تا منع معاشرت با افراد خاص، منع اشتغال موقت در مشاغل حساس مالی، یا اقامت در محدوده مکانی معین.

در صورت اقتضاء، دادگاه می‌تواند بهره‌گیری از سامانه‌های الکترونیکی نظارت را نیز مقرر کند که از حیث حقوقی با ماده ۶۲ سازگار است.

ابلاغ، حلقه‌ای است که گاه به‌ظاهر ساده، اما در عمل تعیین‌کننده است. رای یا قرار از طریق سامانه ثنا به وکیل و محکوم در صورت داشتن حساب کاربری و نیز به دادستان و اجرای احکام ابلاغ می‌شود. همزمان، اجرای احکام زندان را در جریان می‌گذارد تا تشریفات اداریِ آزادی انجام شود: اخذ تعهدنامه تبعیت از دستورها، ثبت نشانی و روش‌های تماس، تحویل دستبند یا پابند الکترونیکی در صورت لزوم، و تعیین زمان‌بندی معرفی‌های دوره‌ای.

اگر پرونده مالی در جریان است، اجرای احکام حقوقی نسخه رای را دریافت می‌کند تا ترتیبات پرداخت اقساط به مسیر مشخصی بیفتد. اگر رد باشد، رای با ذکر دلایل به طرفین ابلاغ می‌شود و از همان لحظه مهلت‌های قانونی برای اعتراض جریان می‌یابد.

من در این مرحله مراقب دو نکته‌ام. نخست آنکه مفاد دقیق دستورهای مراقبتی، روشن و بدون ابهام نوشته شود. ابهام در واژه‌ها بعدا بهانه عدم تبعیت یا محل اختلاف می‌شود. دوم آنکه پیوند رای با پرونده مالی به‌درستی برقرار شود؛ اگر قرار است بخشی از آزادی منوط به پرداخت قسط اول باشد، این شرط باید روشن و قابل اجرا باشد، نه شرطی که با یک تعویق بانکی ناخواسته، ناگهان برچسب نقضِ دستور بخورد.

تصمیم دادگاه و امکان اعتراض

تصمیم دادگاه در باب آزادی مشروط، اگرچه بر پایه داده‌های اداری و شخصیت‌سنجی اتخاذ می‌شود، اما ماهیت قضایی دارد و آثار جدی بر حقوق طرفین می‌گذارد. به همین دلیل، امکان بازنگری در بسیاری از شعب پذیرفته شده است.

من همواره به موکل توضیح می‌دهم که پذیرش، پایان کار نیست؛ آغاز دوره‌ای است که در آن هر تخطی می‌تواند به تشدید نظارت یا اجرای باقیمانده مجازات بینجامد. در مقابل، رد درخواست نیز مسیر بسته‌ای ایجاد نمی‌کند؛ هرگاه مانع رفع شود مثلا خسارت پرداخت گردد، نصاب زمانی تکمیل شود یا گواهی‌های اصلاحی تقویت شود می‌توان با پرونده‌ای به‌روز دوباره تقاضا را مطرح کرد.

از منظر حقوق شکلی، دادستان در مقام نگهبان نظم عمومی حق دارد به رای پذیرش آزادی مشروط اعتراض کند؛ همان‌طور که محکوم یا وکیل او نسبت به رای رد.

در رویه غالب، مرجع رسیدگی به اعتراض، دادگاه تجدیدنظر استان است و مهلت‌ها مشابه دیگر آرای کیفری محسوب می‌شود. این امکان بازنگری کمک می‌کند خطاهای ارزیابی، گزارش‌های ناقص یا سوء‌برداشت‌های موردی اصلاح شود.

من در فرآیند تنظیم لایحه تجدیدنظر، دوباره پرونده را بازخوانی می‌کنم، نقاطی را که دادگاه بدوی محل تردید دانسته با اسناد تازه تقویت می‌کنم و اگر قرار رفع نقصی صادر شده اما رفع نشده، برنامه‌ای عملی برای جبران نقص‌ها ارائه می‌دهم تا رسیدگی مرحله دوم معطّل مکاتبات تازه نماند.

در مواردی که تصمیم به پذیرش گرفته شده اما دادستان به آن معترض است، شفافیت در نقشه نظارت پس از آزادی و تقویت تضمین‌های مالی معمولا کارساز است. دادگاه تجدیدنظر اگر ببیند نگرانی دادستان پاسخ داده شده و ساز و کارهای مراقبتی و جبرانی واقعی است، حکم بدوی را تایید می‌کند.

در مقابل، اگر رای به رد صادر شده و ما معترضیم، چارچوب دفاعی من بر زوال مانع استوار است: نشان می‌دهم که اکنون وضعیت متفاوت است مثلا رضایت گرفته شده، قسط‌های معوق پرداخت شده یا گزارش‌های درمانی تکمیل شده و بر همین اساس، تجویز بازگشت پرونده برای رسیدگی مجدد را مطالبه می‌کنم.

انواع تصمیم‌ها: قبول، رد، تجدید رسیدگی

نظام تصمیم‌گیری در آزادی مشروط، سه خروجی اصلی دارد. خروجی نخست، قبول است؛ دادگاه با تعیین مدت آزادی مشروط مطابق ماده ۵۹ و قید دستورهای مراقبتی مقتضی بر اساس ماده ۶۰، رای می‌دهد و اجرای احکام بر مدار آن عمل می‌کند.

در این حالت، محکوم باید به‌ موقع خود را معرفی کند، از دستورها تبعیت نماید و در مسیر پرداخت خسارات مطابق برنامه حرکت کند. هر تخطی، با گزارش اجرای احکام به دادگاه، می‌تواند به افزایش مدت آزادی مشروط یا در صورت تکرار، اجرای باقیمانده محکومیت وفق ماده ۶۱ بینجامد.

به تجربه می‌دانم که انضباطِ روزهای نخست، تعیین‌کننده است؛ اگر شبکه حمایتی و برنامه شغلی فورا فعال نشود، لغزش‌ها سر بر می‌آورند و پرونده با اولین گزارش منفی، به چرخه‌های هشدار وارد می‌شود.

خروجی دوم، رد است؛ گاه به دلیل فقدان نصاب زمانی، گاه به علت ضعف جدی در شواهد اصلاح‌پذیری، گاه به سبب بلاتکلیفی جبران خسارت و گاه صرفا به‌دلیل تعارض‌های حل‌نشده در گزارش‌ها. رد به معنای هرگز نیست.

من در مواجهه با رای رد، به‌جای جدل لفظی، برنامه بازسازی می‌چینم: اگر مشکل مالی است، به سراغ توافق عملی با بزه‌دیده و اخذ تضمین معتبر می‌روم؛ اگر مشکل رفتاری است، دوره‌های درمانی و آموزشی را کامل می‌کنم و گواهی‌های معتبر می‌گیرم؛ اگر نصاب زمانی ناتمام است، تقویم را تنظیم می‌کنم و به محض تکمیل، با پرونده‌ای آراسته دوباره وارد می‌شوم.

بسیاری از ردها، اگر به‌جای اصرار بی‌پایه، با کار مستند پاسخ داده شود، در نوبت بعدی به پذیرش می‌رسد.

خروجی سوم، تجدید رسیدگی به معنای بازگرداندن پرونده برای رفع نقص یا مطالبه ارزیابی‌های تکمیلی است. این تصمیم نه پذیرش است و نه رد؛ فرصتی است برای اینکه پرونده قوت بگیرد. در این وضعیت، من با اجرای احکام و زندان نشست می‌گذارم، دقیقا همان نکاتی را که دادگاه محل تردید دانسته، هدف می‌گیرم و مستندات را تکمیل می‌کنم.

اگر دادگاه مثلا درباره نشانی محل اقامت پس از آزادی تردید دارد، قرارداد اجاره رسمی با کد رهگیری، معرفی ضامن صاحب‌خانه و برنامه معرفی‌های دوره‌ای را ضمیمه می‌گذارم. اگر درباره خطر تکرار جرم در نزاع‌های خانوادگی نگران است، تعهدهای مشخص دوری از بزه‌دیده، برنامه مشاوره خانواده و حتی موافقت با نظارت الکترونیکی را پیشنهاد می‌کنم تا نگرانی فرو بنشیند.

قابلیت اعتراض و مهلت‌ها از سوی محکوم‌علیه یا دادستان

حق اعتراض، ضامن دادرسی صحیح است. در پرونده‌های آزادی مشروط، هم محکوم‌علیه و وکیل او و هم دادستان نسبت به رای دادگاهِ صادرکننده، امکان اعتراض دارند.

مهلت‌ها مطابق قاعده عمومی آیین دادرسی کیفری محاسبه می‌شود و با ابلاغ در سامانه الکترونیک آغاز می‌گردد.

من در عمل، دو نکته را در استراتژی اعتراض محوری می‌دانم. نخست آنکه اعتراض بی‌دلیل، فرصت‌سوز است؛ باید با اسناد تازه و پاسخ دقیق به تردیدهای دادگاه بدوی همراه باشد. دوم آنکه وقتی دادستان معترض است، پاسخ موثر نه در شعار که در بازطراحی نقشه نظارت و ترمیم مالی است؛ اگر نگرانی او درباره خطر تکرار است، با دستورهای مراقبتی دقیق و تضمین‌های واقعی باید اقناع کرد؛ اگر دغدغه او حقوق بزه‌دیده است، با تضمین‌های معتبر و برنامه پرداخت قابل اجرا.

در هیات تجدیدنظر، رای می‌تواند تایید شود، نقض و منتهی به صدور رای جایگزین شود، یا پرونده برای رسیدگی تکمیلی نزد دادگاه بدوی اعاده گردد. در هر سه حالت، سرعت پیگیری و دقت در اجرا اهمیت حیاتی دارد. اگر رای پذیرش تایید شد، اجرای احکام باید بی‌درنگ تشریفات آزادی را آغاز کند؛ تعلل در این مرحله می‌تواند به بی‌اعتمادی و گاه اعتراض‌های تازه دامن بزند.

اگر رای رد نقض شد، باید در اولین فرصت مدارک تکمیلی و نقشه نظارتیِ ارتقا یافته را روی میز دادگاه بدوی گذاشت تا پذیرش، معطل مکاتبات بی‌حاصل نماند.

اگر پرونده برای رفع نقص اعاده شد، باید همان روز فهرست نقص‌ها را به تک‌تک واحدها زندان، مددکاری، اجرای احکام حقوقی و خانواده ابلاغ کرد و ضرب‌الاجل گذاشت؛ هر روز تاخیر، هم برای محکوم هزینه انسانی دارد و هم برای بزه‌دیده هزینه روانی و مالی.

تعهدات و شروط دوران آزادی مشروط

در این بخش روشن می‌کنم آزادی مشروط صرفا خروج زودهنگام از زندان نیست؛ مرحله‌ای است تحت نظارت که با مجموعه‌ای از تعهدات رفتاری، اجتماعی و مالی پیوند دارد. مرجع قضایی، هم بر پایه‌ اوضاع شخصیتی و نوع جرم و هم با اتکا به اختیارات ناشی از مواد ۵۹ و ۶۰ قانون مجازات اسلامی، چارچوبی برای زندگی قانون‌مدار محکوم تعیین می‌کند و اجرای احکام، پایش مستمر آن را بر عهده می‌گیرد.

تعهدات و شروط دوران آزادی مشروط

الزام به عدم ارتکاب جرم جدید و رعایت قانون

محور نخست هر حکم آزادی مشروط، الزام بدیهی به قانون‌مداری است. دادگاه با تصریح به این‌که محکوم در طول مدت آزادی مشروط حق ارتکاب هیچ جرم عمدی حتی در درجات پایین‌تر تعزیر را ندارد، سنجش وفاداری او به نظم عمومی را در معرض آزمون می‌گذارد.

این الزام، صرفا عبارت کلی نیست؛ اجرای احکام هر تماس فرد با نظام عدالت کیفری را رصد می‌کند: از تشکیل پرونده تازه تا احضار در مقام مطلع یا حتی گزارش‌های انتظامیِ منتهی به ثبت مورد در کلانتری. به موکلم گوشزد می‌کنم که ورود به هر موقعیتی که شبهه جرم ایجاد کند نزاع‌های خانوادگی، اختلافات صنفی، چک‌های بی‌محل، رانندگی پرخطر می‌تواند دست‌کم عنوان بی‌اعتنایی به دستورهای دادگاه را برای او به‌همراه آورد و زمینه تصمیم تشدیدی را فراهم کند.

تاکید دیگر، رعایت همه قوانین و مقررات مرتبط است؛ یعنی حتی اگر کنشِ خاصی عنوان جزایی نداشته باشد اما خلاف دستورهای مراقبتی تلقی شود، گزارش اجرای احکام می‌تواند موجبات افزایش مدت آزادی مشروط یا پیشنهاد لغو آن را مهیا کند.

فلسفه حقوقی این سختگیری روشن است: آزادی مشروط نوعی اعتماد حقوقی است که دادگاه به محکوم می‌دهد؛ هر رفتار لب مرزی، این اعتماد را فرسایش می‌دهد.

از همین رو من به موکلانم توصیه می‌کنم در تمام روابط و معاملات، رویکرد محتاطانه برگزینند: قراردادهای مکتوب، پرداخت‌های بانکی قابل رهگیری، پرهیز از مشارکت‌های غیرشفاف و تسویه فوری تعهداتی که احتمال شکایت مدنی یا کیفری در پی دارد.

اشتغال، اقامت در محل معین، خودداری از معاشرت‌های خاص

در اغلب احکام آزادی مشروط، دادگاه با استناد به ماده ۶۰، تکلیف اشتغال را روشن می‌کند؛ اشتغال، فقط منبع درآمد نیست، نشانگر اتصال فرد به شبکه‌های اجتماعی مسئولانه است. وقتی برنامه شغلی مشخص با نامه کارفرما، آدرس محل کار و ساعات اشتغال ارائه می‌دهم، قاضی اجرای احکام با اطمینان بیشتری می‌پذیرد که روزهای پس از آزادی قابل پیش‌بینی است.

تغییر شغل یا تعطیلی محل کار باید فورا به اجرای احکام اعلام شود؛ پنهان‌کاری در این زمینه معمولا به‌ عنوان عدم تبعیت از دستور ارزیابی می‌شود و گزارش تخلف را در پی دارد.

اقامت در محل معین نیز جزو دستورهای رایج است. هدف، ایجاد نقطه ثابتی برای نظارت و دسترسی است؛ بنابراین جابه‌جایی بدون اطلاع، حتی اگر با نیت خیر انجام شود، پرونده را در وضعیت خطر قرار می‌دهد.

من برای موکلان پرونده‌ای کوچک اما مفید می‌سازم: تصویر اجاره‌نامه رسمی یا سند مالکیت، قبوض خدماتی برای تایید محل، و معرفی دو نفر پاسخگو از میان بستگان درجه‌یک که در صورت عدم دسترسی، پاسخگو باشند.

اگر ضرورت انتقال به شهر دیگر پیش بیاید، باید از پیش، موافقت اجرای احکامِ حوزه جدید گرفته شود تا نظارت قطع نشود.

در خصوص معاشرت‌ها، دادگاه می‌تواند منع تماس با بزه‌دیده، شهود یا شرکای سابق جرم را مقرر کند؛ این دستور، به‌ویژه در پرونده‌های خانوادگی، نزاع‌های محلی و جرایم سازمان‌یافته اهمیت مضاعف دارد.

من همیشه فهرست اشخاص ممنوع‌المعامله یا ممنوع‌المعاشرت را برای موکل شفاف‌سازی می‌کنم و یادآور می‌شوم که تماس غیرمستقیم از طریق شبکه‌های اجتماعی یا پیام‌رسان‌ها هم می‌تواند نقض تلقی شود.

همین‌طور محدوده‌های مکانی مثلا منع حضور در حوالی محل سکونت بزه‌دیده یا محیط‌های پرخطر اگر در رای آمده باشد، باید با دقت رعایت شود. نقشه شهری ساده با علامت‌گذاری محدوده‌های ممنوع، ابزار عملی مفیدی است که از لغزش‌های نااندیشیده پیشگیری می‌کند.

شرکت در دوره‌های درمانی، ترک اعتیاد یا برنامه‌های بازپروری

اگر جرم با الگوی اعتیاد، تکانشگری، اختلالات خلقی یا تعارضات بین‌فردی گره خورده باشد، دادگاه معمولا شرکت در برنامه‌های درمانی و بازپروری را به‌ عنوان دستور مراقبتی قید می‌کند.

ماده ۶۰ به دادگاه اجازه می‌دهد دقیقا همان دستورهایی را که در تعویق مراقبتی می‌شناسیم، در آزادی مشروط نیز اعمال کند؛ از درمان سرپایی و گروه‌درمانی تا کارگاه‌های مهارت‌های زندگی، کنترل خشم، زوج‌درمانی یا مشاوره خانواده. اثربخشی این برنامه‌ها، وابسته به دو چیز است: استمرار و مستندسازی.

من از موکل می‌خواهم هر جلسه را با مهر مرکز درمانی یا گزارش الکترونیک ثبت کند و پرونده بالینی‌اش را برای ارائه دوره‌ای به اجرای احکام آماده نگه دارد.

در حوزه اعتیاد، علاوه بر گواهی‌های حضور در مرکز ترک، نتایج آزمایش‌های ادواری خون یا ادرار و گزارش پزشک معتمد، مدارک کلیدی‌اند.

تغییر الگوی درمان مثلا گذار از سم‌زدایی به نگهدارنده‌های دارویی باید با نظر پزشک مسئول و اطلاع اجرای احکام باشد. هر عقب‌گرد درمانی اگر بی‌توضیح بماند، به‌راحتی به‌ عنوان نقض دستور تفسیر می‌شود.

من با مراکز درمانی هماهنگ می‌کنم تا گزارش‌های ماهانه استاندارد ارائه دهند: میزان پایبندی، ارزیابی خطر عود، توصیه‌های اصلاحی و برنامه جلسات بعدی. در پرونده‌های خشونت‌بار، شرکت در دوره‌های کنترل خشم و تعارض‌زدایی، وقتی با تمرین‌های خانگی و نظارت خانواده همراه شود، نقشه اقناع کننده‌ای برای دادگاه می‌سازد که نشان می‌دهد کانون خطر در حال مدیریت است.

برنامه‌های بازپروری شغلی نیز در این زمره جای می‌گیرند. اخذ گواهی مهارت از فنی‌ و حرفه‌ای، کارورزی نزد کارفرمای معتبر یا دوره‌های کوتاه‌مدت مهارتی، علاوه بر ایجاد امکان درآمد پاک، به دادگاه نشان می‌دهد محکوم مسیر بدیلِ واقعی برای زندگی پس از آزادی دارد.

من حتی در مواردی برنامه منتورینگ حقوقی می‌چینم: یک فرد مورد اعتمادِ صنفی که ماه‌های نخست، وضعیت حضور، نظم مالی و اخلاق حرفه‌ای موکل را پایش کند و گزارش‌های مختصر اما منظم به اجرای احکام بدهد. این پلی میان نظارت قضایی و حمایت اجتماعی است و به‌ ویژه در پرونده‌های جوانان، نتایج بسیار خوبی داشته است.

معرفی دوره‌ای به مراجع نظارتی و اعلام تغییر وضعیت

ملزومات نظارتی، ستون نگه‌دارنده آزادی مشروط‌اند. دادگاه معمولا تناوب معرفی را تعیین می‌کند هفتگی، دو هفته یک‌بار یا ماهانه و اجرای احکام، ساز و کار عملی آن را مشخص می‌سازد. معرفی می‌تواند حضوری باشد یا در مواردی با تصویب مرجع نظارت، از طریق سامانه‌های الکترونیکی صورت گیرد.

ماده ۶۲ امکان استفاده از نظارت الکترونیکی و تعیین محدوده مکانی را نیز فراهم می‌کند؛ بنابراین پابند یا دستبند الکترونیکی، به‌ویژه برای کسانی که ریسک بالاتری دارند یا دستورهای مکانی مشخص برایشان مقرر شده، ابزار رایجی است. هر اختلال عمدی در دستگاه، خروج از محدوده مجاز یا قطع ارتباط، در گزارش نظارتی به‌ عنوان نقض ثبت می‌شود.

اعلام تغییر وضعیت، تکلیف دیگری است که باید جدی گرفته شود: تغییر نشانی محل سکونت، تغییر شغل، بیکاری ناگهانی، بیماری جدی، سفرهای ضروری، حتی تغییر وضعیت خانوادگی مانند ازدواج یا طلاق، باید بی‌درنگ به اجرای احکام اعلام شود.

من برای موکلان فرم اطلاع‌رسانی سریع طراحی می‌کنم: یک برگ ساده که اطلاعات اصلی تغییر را با تاریخ و امضا درج می‌کند و به شماره ثبت دفتر اجرای احکام متصل می‌شود. این فرم‌ها در پرونده نظارتی بایگانی می‌شوند و هر زمان اختلافی پدید آمد، نشان می‌دهند که فرد نه‌تنها تبعیت کرده، بلکه پیش‌قدم در ارتباط شفاف بوده است.

تکلیف به حمل مدارک هویتی و نسخه‌ای از رای آزادی مشروط در برخی شعب توصیه می‌شود؛ به‌ ویژه وقتی محدوده‌های مکانی یا ساعات تردد تعیین شده است. برخوردهای اتفاقی با ماموران انتظامی، اگر بدون مدرک توضیح‌دهنده باشد، به سوءتفاهم می‌انجامد.

نسخه‌ای دیجیتال در تلفن همراه و نسخه‌ای کاغذی در محل سکونت، خیال همه را آسوده می‌کند. در پرونده‌های دارای دستور منع تماس یا منع نزدیک‌شدن، من نقشه‌ای ساده تهیه می‌کنم که محدوده‌های ممنوع را دقیق نشان می‌دهد تا اگر مامور نظارت یا پلیس محلی پرسید، توضیح مستند درجا ارائه شود.

پیامد نقض دستورها نیز باید از ابتدا روشن باشد. مطابق ماده ۶۱، عدم تبعیت بدون عذر موجه، در بار نخست می‌تواند به افزایش مدت آزادی مشروط بینجامد و در صورت تکرار یا ارتکاب جرم عمدی مقرر، اجرای باقیمانده محکومیت را به جریان می‌اندازد.

من بر عذر موجه تاکید می‌کنم: بیماری ناگهانی، حادثه، تعطیلی اضطراری محل کار یا وقایع قهری، باید بلافاصله با مستندات قابل‌قبول اعلام شود؛ تاخیر در اعلام، معمولا به ضرر محکوم تفسیر می‌شود.

راهبرد من این است که برای هر احتمال، سند پشتیبان آماده داشته باشیم: گواهی پزشکی با تاریخ و مهر، گزارش کارگاه یا کارفرما، تصویر بلیت یا صورت‌جلسه حادثه. این‌ها نه بهانه‌جویی، که ساز و کار دفاع مشروع در برابر تفسیر سخت‌گیرانه است.

در جمع‌بندی حرفه‌ای، آزادی مشروط چتر حمایتی مشروط به مسئولیت است. هرچه نقشه اجرای تعهدات دقیق‌تر باشد از قانون‌مداریِ روزمره و معاشرت‌های حساب‌شده، تا درمان مستمر و معرفی‌های منظم ریسک فروپاشی این چتر کمتر می‌شود.

وظیفه من به‌ عنوان وکیل این است که تعهدات را به زبان ساده و قابل اجرا ترجمه کنم، برای هر بند، سند و شاهد فراهم آورم، و حلقه ارتباطی میان موکل، اجرای احکام، مراکز درمانی و کارفرما را زنده نگه دارم تا آزادی مشروط، به جای امتیازی لرزان، به مسیری مطمئن برای بازگشت مسئولانه به جامعه بدل شود.

نقض شرایط و پیامدهای آن

در این بخش به‌ عنوان وکیلی که سال‌ها در اجرای احکام پرونده‌های آزادی مشروط را تعقیب کرده‌ام، روشن می‌کنم نقض دقیقا یعنی چه، مرجع تشخیص آن کیست، چه پیامدهایی بر اساس مواد ۵۹ تا ۶۱ قانون مجازات اسلامی دارد، و اینکه با وقوع نقض، مدت آزادی مشروط چگونه در باقیمانده محکومیت اثر می‌گذارد.

نقض شرایط و پیامدهای آن

مصادیق نقض آزادی مشروط

نقض، اتفاقی کوچک و بی‌اهمیت تلقی نمی‌شود؛ آزادی مشروط بر اعتماد حقوقی بنا شده و هر رفتار ناسازگار با دستورهای دادگاه، این اعتماد را فرسوده می‌کند.

از منظر قانونی، دو طیف اصلیِ نقض وجود دارد. طیف نخست تخلف از دستورها و شروط مقرر در حکم آزادی مشروط است که بر پایه اختیارات ماده ۶۰ تعیین می‌شود.

هر جا دادگاه الزام کرده است که محکوم شاغل باشد، در محدوده مکانی مشخص اقامت کند، از معاشرت با اشخاص معین خودداری نماید، به‌ طور منظم به اجرای احکام معرفی شود، در دوره‌های درمانی و بازپروری شرکت کند، یا تحت نظارت سامانه الکترونیکی بماند، بی‌اعتنایی به هر یک از این دستورها اگر بدون عذر موجه رخ دهد نقض به حساب می‌آید.

در عمل، گزارش‌های انتظامی زندان، یادداشت‌های مددکاری، برگ‌های عدم معرفی به‌ موقع، نتیجه آزمایش‌های دوره‌ای اعتیاد، گزارش قطع عمدی پابند یا خروج از محدوده مکانی و نیز مکاتبات دادستانی درباره تماس‌های ممنوع با بزه‌دیده، همه مواد خام تشخیص نقض‌اند.

من همیشه به موکلانم می‌گویم حتی یک عدم معرفی اگر بی‌پاسخ و بی‌مدرک بماند، می‌تواند نخستین آجر فرو ریختن سازه آزادی مشروط باشد.

طیف دوم، ارتکاب جرم جدید است. معیار قانون‌گذار در ماده ۶۱ روشن است: ارتکاب جرم عمدیِ موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجه هفت، سطح واکنش را به‌ طور کیفی تغییر می‌دهد.

این بدان معناست که حتی اگر محکوم در سایر دستورها منضبط بوده باشد، اما در دوران آزادی مشروط مرتکب جرم عمدی مشمول معیار مزبور شود، صرف پیگرد جدید می‌تواند به بازگشت باقیمانده محکومیت قبلی منجر گردد.

تفاوت عملی میان این دو طیف در شدت پاسخ است: در تخلف از دستورها، قانون‌گذار ابتدا مجازات انضباطیِ کیفری‌نشده‌ای را پیش‌بینی کرده و امکان افزایش مدت آزادی مشروط را داده، اما در صورتِ تکرار یا ورود به قلمرو جرم جدید عمدی، پاسخ قضایی، اجرای باقیمانده محکومیت است.

در میان مصادیق جزئی، ترک محل اقامت تعیین‌شده جایگاه خاص دارد. وقتی دادگاه اقامت در نشانی مشخص یا محدوده شهری معین را قید می‌کند، فلسفه‌اش فقط کنترل فیزیکی نیست؛ تضمین دسترسی برای نظارت و حفاظت از بزه‌دیده نیز هست.

تغییر محل بدون اعلام قبلی و کسب موافقت اجرای احکام حتی اگر به انگیزه شغلی یا خانوادگی باشد از منظر حقوقی نقض تلقی می‌شود. همین منطق درباره ارتباط ممنوع نیز جاری است: تماس مستقیم یا غیرمستقیم با بزه‌دیده در پرونده‌های خانوادگی یا محلی، ولو به‌ظاهر مسالمت‌آمیز، عملا بی‌اعتنایی به دستور قضایی است. در پرونده‌های اعتیاد، عدم شرکت مستمر در برنامه درمانی یا آزمایش مثبت بدون ارائه توجیه و نظر پزشک معتمد نیز مصداق نقض است و به‌سرعت گزارش می‌شود.

وظیفه من این است که از روز نخست، برای هر تعهد، راهنمای اجرای عملی و اسناد پشتیبان تدارک ببینم تا کوچک‌ترین لغزش، به پرونده‌ای برای نقض تبدیل نشود.

الغای آزادی مشروط و بازگشت به زندان

فرآیند واکنش به نقض، مسیری اداری-قضایی دارد که با گزارش اجرای احکام آغاز می‌شود. اجرای احکام بر پایه مستندات نظارتی، گزارشی درباره نوع تخلف، دفعات، دلایل اعلامی محکوم و مدارک پیوست تهیه می‌کند. این گزارش همراه با نظر قاضی اجرای احکام به دادگاه صادرکننده حکم ارسال می‌شود تا مطابق ماده ۶۱ تصمیم بگیرد.

به تجربه دیده‌ام بسیاری از دادگاه‌ها، قبل از اتخاذ تصمیم، فرصت کوتاهی برای استماع توضیح به محکوم یا وکیل می‌دهند؛ این مرحله حیاتی است.

اگر ما بتوانیم عذر موجه را با سند قانع‌کننده ارائه کنیم بیماری ناگهانی با گواهی بیمارستان، حادثه کارگاهی با صورتجلسه رسمی، تعطیلی اضطراری محل کار با نامه مهر شده، یا حتی اشتباه سامانه نظارت الکترونیکی با گزارش فنی امکان دارد دادگاه عدم تبعیت را احراز نکند یا به تذکر و تداوم نظارت بسنده کند.

اما اگر دادگاه عدم تبعیت بدون عذر موجه را احراز کند، نخستین واکنشِ قهری، افزایش مدت آزادی مشروط است؛ قانون‌گذار دامنه یک تا دو سال را پیش‌بینی کرده تا به تناسب اوضاع شخصیتی، ماهیت تخلف، سابقه کلی تبعیت و خطر اجتماعی، سطح تشدید تعیین شود. این تصمیم هنوز الغای آزادی مشروط به معنای بازگشت به زندان نیست، بلکه یک اخطار حقوقی سنگین است که پرونده را وارد مرحله نظارت سختگیرانه‌تر می‌کند.

در همین نقطه است که من معمولا نقشه تعهدات را بازطراحی می‌کنم: برنامه دقیق‌تری برای معرفی‌ها، جایگزین کردن مرکز درمانی کارآمدتر، تغییر شیفت شغلی برای امکان معرفی به‌ موقع، و اگر لازم باشد پذیرش نظارت الکترونیکی که تا پیش از این اعمال نشده بود. دادگاه زمانی متقاعد می‌شود از الغا صرف‌نظر کند که ببیند ریسک نقض مدیریت‌پذیر شده است.

چنانچه تخلف تکرار شود، یا محکوم در دوران آزادی مشروط مرتکب یکی از جرایم عمدیِ مذکور در ماده ۶۱ گردد، معادله تغییر می‌کند.

در این وضعیت، دادگاه علاوه بر مجازات جرم جدید در مرجع صالح دستور می‌دهد مدت باقیمانده محکومیت قبلی به اجرا درآید. این عبارت در عمل یعنی بازگشت به زندان برای تحمل آن بخش از مجازات سابق که هنوز به‌طور حقوقی اجرا نشده است.

اجرای احکام در چنین حالتی وفق تشریفات معمول، برگ اعزام صادر می‌کند، تعهدات آزادی مشروط ملغی می‌شود، و پرونده به وضعیت پیش از آزادی بازمی‌گردد.

قاعده بر این است که پیش از صدور دستور الغا، از محکوم اظهارنظر اخذ شود؛ اگرچه قانون الزام به برگزاری جلسه علنی مقرر نکرده، اما حق دفاع و اصل تناظر اقتضا می‌کند فرصت ارائه مدارک و توضیحات فراهم گردد. رویه‌های دقیق ممکن است از شعبه‌ای به شعبه دیگر تفاوت‌های جزئی داشته باشد، ولی محور ثابت این است که تصمیم بر الغا باید بر مبنای احراز نقض و بی‌اعتباری عذر استوار باشد.

برای محکومانی که هم‌زمان با نقض، در مرجع دیگری تحت تعقیب یا بازداشت قرار می‌گیرند، همپوشانی‌ها باید مدیریت شود. اگر بازداشت جدید به‌دلیل جرم عمدی است که تحت شمول ماده ۶۱ قرار می‌گیرد، دادگاه آزادی مشروط، دستور اجرای باقیمانده را صادر می‌کند و پس از پایان بازداشت جدید، ادامه باقیمانده اجرا خواهد شد.

اگر بازداشت جدید به علت موضوعی غیرمرتبط و کوتاه‌مدت باشد، می‌توان با مستندات، آن را عذر موجه برای عدم معرفی یا تاخیر در اجرای دستورهای مراقبتی معرفی کرد تا از صدور تصمیم تشدیدی پیشگیری شود.

احتساب یا عدم احتساب مدت آزادی مشروط در باقیمانده محکومیت

پرسش مهم و همیشگی موکلان این است که اگر آزادی مشروط لغو شود، روزهایی که بیرون بودم چه می‌شود؟ پاسخ حقوقی را باید با دقت و بر پایه مواد ۵۹ و ۶۱ توضیح داد. قانونگذار در ماده ۵۹ تصریح می‌کند که مدت آزادی مشروط شامل بقیه مدت مجازات می‌شود و برای این مدت سقف و کف زمانی نیز در نظر می‌گیرد.

معنای عملیِ این حکم آن است که ایامی که محکوم در وضعیت آزادی مشروط به‌سر می‌برد، اصولا به‌ عنوان بخشی از اجرای باقیمانده مجازات محسوب می‌شود؛ به تعبیر ساده‌تر، زمان آزادی مشروط، زمانِ اجراست مگر آن‌که قانون خلافش را مقرر کرده باشد.

ماده ۶۱ هم وقتی از اجرای مدتِ باقیمانده محکومیت سخن می‌گوید، ناظر به همان بخش اجرا نشده پس از کسرِ ایام طی‌شده در آزادی مشروط است.

بنابراین اگر محکومی با آزادی مشروط پنج‌ساله از زندان خارج شده و در سال سوم نقض کرده باشد، در فرض احراز شرایط ماده ۶۱، دو سال باقیمانده از محکومیت سابق به اجرا درمی‌آید؛ نه آن‌ که سه سال سپری‌شده در بیرون سوخت تلقی شود.

البته باید به دو ظرافت توجه کرد. نخست اینکه دادگاه در ماده ۵۹ حق تنظیم مدت آزادی مشروط را در بازه یک تا پنج سال دارد، ولو آن‌که باقیمانده محکومیت بیش از پنج سال باشد. فلسفه این تنظیم آن است که باقیمانده در قالب یک دوره نظارت محدود و معقول مستهلک شود؛ در نتیجه اگر دوره مقرر با موفقیت طی شد، تکلیف باقیمانده‌ای که از پنج سال بیشتر بود، با اتمام موفق دوره تعیین می‌شود و محکوم دیگر از حیث آن پرونده تعهدی ندارد.

دوم اینکه در برخی پرونده‌ها، به‌ویژه در مواجهه با نقض‌های زنجیره‌ای یا قرائن آشکارِ فریب نظارت، ممکن است دستگاه عدالت کیفری تمایل به تفسیر سخت‌گیرانه داشته باشد. من در چنین پرونده‌هایی به صراحت بر اطلاق ماده ۵۹ و مفهوم شمول مدت آزادی مشروط در بقیه تاکید می‌کنم و اجازه نمی‌دهم تردید اداری، قاعده حقوقی روشن را تضعیف کند.

برای شفافیت بیشتر، به چند سناریو اشاره می‌کنم. اگر محکوم برای نخستین بار بدون عذر موجه در معرفی ماهانه حاضر نشده باشد و دادگاه تصمیم به افزایش مدت آزادی مشروط بگیرد، ایامی که تاکنون گذشته، همچنان جزو اجرای باقیمانده محسوب شده و فقط زمان نظارت طولانی‌تر می‌شود.

اگر محکوم پس از یک نقضِ اولیه و افزایش مدت، دوباره بر همان مسیر برود، آن‌گاه ماده ۶۱ راه را به سمت اجرای باقیمانده می‌گشاید؛ باقیمانده‌ای که با کسر همه ایام پیش‌تر سپری‌شده در وضعیت آزادی مشروط محاسبه می‌شود.

اگر در میانه دوره آزادی مشروط، محکوم به جرم عمدیِ مشمول معیار ماده ۶۱ محکوم گردد، او علاوه بر تحمل مجازات جرم جدید، باید باقیمانده پرونده سابق را نیز تحمل کند؛ اما باز هم ایام طی‌شده در آزادی مشروط از آن باقیمانده کسر می‌شود.

نکته تکمیلی درباره عذر موجه است. بسیاری از نقض‌ها با یک سند به‌ موقع قابل پیشگیری‌اند. من همواره برای موکل ساز و کار اعلام فوری طراحی می‌کنم: اگر به هر علت نتوانستید در موعد مقرر معرفی شوید یا کلاس درمانی را بروید، همان روز با گواهی پزشکی، گزارش کارگاه، یا هر سند معتبر، به اجرای احکام اطلاع دهید و رسید ثبت بگیرید.

تاخیر در اعلام، حتی اگر ریشه در عذر واقعی داشته باشد، معمولا به ضرر محکوم تفسیر می‌شود و نقض بدون عذر تلقی خواهد شد.

در پرونده‌های نظارت الکترونیکی نیز هر قطعیِ دستگاه، اگر فورا اعلام و گزارش فنی مرکز طرف قرارداد اخذ شود، به‌ عنوان نقص فنی ثبت می‌شود نه تخلف؛ اما سکوت در برابر هشدارهای سامانه، به سرعت در قالب نقض عمدی مستند می‌شود.

نکات تکمیلی در آزادی مشروط

در این بخش، ظرایفی را که پس از صدور حکم آزادی مشروط بر سرنوشت پرونده اثر می‌گذارد مرور می‌کنم؛ از شیوه‌های نظارت و کنترل پس از آزادی و امکان شخصی‌سازی دستورها، تا نسبت آزادی مشروط با سایر نهادهای ارفاقی و در پایان، نکاتی که برای صیانت از حقوق بزه‌دیده و انتظام‌بخشیدن به تعهدات مالی باید جدی گرفت.

نکات تکمیلی در آزادی مشروط

نظارت و کنترل پس از آزادی

پس از صدور حکم، مرکز ثقل پرونده از دادگاه به اجرای احکام منتقل می‌شود و منطق نظارت، پایش هوشمندِ ریسک است نه صرفا احضارهای صوری. تناوب معرفی‌ها با لحاظ شخصیت محکوم و نوع جرم تعیین می‌شود و به‌ تناسب پیشرفت یا اخطارها قابل تعدیل است.

اگر رای، دستورهایی مانند اشتغال الزام‌آور، اقامت در نشانی معین، منع تماس با بزه‌دیده یا شرکت در دوره‌های درمانی را مقرر کرده باشد، اجرای احکام بر مبنای ماده ۶۰، تحقق هر بند را مستندسازی می‌کند و در صورت نیاز از پلیس پیشگیری یا دوایر مددکاری برای راستی‌آزمایی کمک می‌گیرد.

تجربه نشان داده است که اعلام‌های به‌ موقع و مستندِ تغییرات از جابه‌جایی محل کار یا سکونت تا بیماری یا ماموریت بزرگ‌ترین سپر در برابر تلقی عدم تبعیت است.

در پرونده‌های با ریسک بالاتر، بهره‌گیری از نظارت الکترونیکی مطابق ماده ۶۲ ابزار موثری است؛ محدوده مکانی و بازه‌های زمانیِ مجاز در سامانه تعریف می‌شود و هر خروج غیرمجاز، هشدار ثبت می‌کند.

من معمولا پیشاپیش با اجرای احکام، نقشه روزِ عادی موکل را می‌نویسم: ساعات کار، مسیرهای تردد، زمان جلسات درمانی و دیدارهای خانوادگی؛ این نقشه باعث می‌شود سامانه به‌ جای تولید خطاهای پی‌درپی، رفتار واقعی را پایش کند. در کنار نظارت فنی، ارتباط انسانی با مددکار کلیدی است؛ گزارش‌های ماهانه‌ای که از پیشرفت درمان، وضعیت شغلی و تعاملات اجتماعی می‌آید، برای دادگاه معنای اصلاح را ملموس می‌کند و هرچه این تصویر روشن‌تر باشد، پرونده از دام سوء‌تفاهم و گزارش‌های آشفته دورتر می‌ماند.

اگر در مسیر نظارت، تعارضی میان دستورها پدید آید مثلا الزام به شیفت شب با تکلیف معرفی صبحگاهی تعارض پیدا کند راه حل، مکاتبه و اصلاح دستور است نه نقض ناخواسته. اجرای احکام می‌تواند با استناد به همان ماده ۶۰ پیشنهاد بازتنظیم دستورها را به دادگاه بدهد تا هم فلسفه نظارت حفظ شود و هم زندگی واقعیِ محکوم از مدار قانون خارج نگردد.

در پرونده‌های خانوادگی حساس، به‌ویژه وقتی منع تماس یا منع نزدیک‌شدن مقرر است، من پیوست عملیاتی به رای می‌افزایم: تعیین مدرسه، درمانگاه و محل کارِ آلترناتیو برای جلوگیری از برخوردهای تصادفی؛ این ظرافت‌هاست که از تبدیل یک موفقیت حقوقی به درگیری تازه جلوگیری می‌کند.

ارتباط آزادی مشروط با سایر نهادهای ارفاقی

آزادی مشروط در کنار دیگر ابزارهای ارفاقی معنا می‌یابد و نسبت آن با هر نهاد، قواعد روشن خود را دارد. تعویق صدور حکم و تعلیق اجرای مجازات که به‌ ترتیب در فصل‌های آغازین قانون مجازات اسلامی پیش‌بینی شده‌اند پیش از ورود محکوم به مرحله اجرای حبس اعمال می‌شوند؛ در تعویق، دادگاه اساسا حکم را به آینده موکول می‌کند و در تعلیق، حکم صادره اجرا نمی‌شود مشروط بر تبعیت از دستورهای مراقبتی.

آزادی مشروط اما بر بستری متفاوت قرار دارد: محکوم بخشی از حبس را تحمل کرده و اکنون با تحقق شرایط ماده ۵۸، اجرای باقیمانده در قالب دوره‌ای نظارتی و مشروط دنبال می‌شود.

از این‌ رو جمع میان تعلیق و آزادی مشروط در یک محکومیت واحد موضوعا منتفی است، هرچند دادگاه می‌تواند دستورهای مراقبتی همانند تعویق و تعلیق را در متن آزادی مشروط تحمیل کند (ماده ۶۰).

نظام نیمه‌آزادی که در مواد میانی قانون مجازات اسلامی پیش‌بینی شده نیز با آزادی مشروط خویشاوندی دارد اما ساز و کارش متفاوت است. در نیمه‌آزادی، محکوم برای فعالیت‌های حرفه‌ای، آموزشی یا درمانی از زندان خارج می‌شود و شب‌ها یا در اوقات معین به محل نگهداری بازمی‌گردد؛ یعنی هنوز در وضعیت محکوم محبوس است ولی به‌ صورت هدفمند در جامعه تردد می‌کند.

آزادی مشروط گامی فراتر است: فرد به‌ طور کامل از محیط زندان خارج می‌شود و تحت شبکه‌ای از نظارت‌ها زندگی می‌کند. در عمل، موفقیت در دوره نیمه‌آزادی می‌تواند برای دادگاه دلیلی قوی بر اصلاح‌پذیری و پذیرش آزادی مشروط باشد و من در بسیاری از پرونده‌ها این مسیر پلکانی را آگاهانه طی می‌کنم.

مجازات‌های جایگزین حبس که در فصل‌های مربوط به خدمات عمومی، دوره‌های آموزشی و جزای نقدی تنظیم شده‌اند به‌جای حبس اعمال می‌شوند و با آزادی مشروط که ناظر بر باقیمانده حبس تعزیریِ در حال اجراست تفاوت ماهوی دارند.

با این‌ حال، دادگاه می‌تواند در چارچوب اختیارات ماده ۶۰، اجزایی از منطق جایگزین‌ها را به‌ صورت دستورِ مراقبتی در آزادی مشروط وارد کند؛ برای نمونه الزام به گذراندن دوره‌های مهارتی، شرکت در کارگاه‌های آموزشی یا ارائه خدمات داوطلبانه در نهادهای عمومی.

عفو نیز چه موردی و چه مناسبت‌محور مسیرش از دستگاه قضایی جداست؛ اگر شامل حال محکوم شود، حسب مورد آثارش بر باقیمانده حبس یا جزای نقدی تسری می‌یابد و ممکن است نیاز به آزادی مشروط را منتفی یا شرایط آن را تسهیل کند، اما تصمیم درباره عفو در صلاحیت مرجع دیگری است و دادگاه صرفا آثار آن را در پرونده اجرا می‌کند.

نکته‌ای که در مشاوره حقوقی کیفری همواره گوشزد می‌کنم، تقدم و تاخر راهبردهاست. وقتی امکان بهره‌مندی از تعلیق اجرای مجازات یا مجازات جایگزین در مرحله دادرسی وجود داشته، باید همان‌جا پیگیری شود؛ اگر از این فرصت گذشته‌ایم و محکوم در مسیر تحمل حبس است، آنگاه نیمه‌آزادی، نظارت الکترونیکی و در نهایت آزادی مشروط، نقشه راه واقع‌بینانه‌ای را شکل می‌دهند.

هر قدر تصویر پیشرفت پلکانی شفاف‌تر باشد، دادگاه با اطمینان بیشتری آخرین حلقه یعنی آزادی مشروط را می‌پذیرد.

ملاحظات مالی و حقوق بزه‌دیده

فلسفه آزادی مشروط در قانون، هم‌زمان به بازپذیری اجتماعی محکوم و صیانت از حقوق بزه‌دیده نظر دارد. ماده ۵۸ شرط پرداخت یا ترتیب پرداخت ضرر و زیان تا حد استطاعت را در کانون قرار داده و آیین دادرسی کیفری نیز در ماده ۱۴ به بزه‌دیده حق مطالبه خسارات وارد آمده را داده است.

من در هر پرونده، ستون مالی را همان ابتدا می‌بندم: اگر حکم خسارت قطعی است، گواهی اجرای احکام حقوقی، برنامه تقسیط و تضمین‌های معتبر چک یا سفته تضمینی، ضمانت شخص با اهلیت یا وثیقه ملکی باید ضمیمه باشد؛ اگر هنوز پرونده حقوقی ضرر و زیان در جریان است، میزان پرداخت‌های داوطلبانه و تفاهم‌نامه‌های موقت با بزه‌دیده مسیر اقناع را هموار می‌کند.

در جرایم مالی و اقتصادی، روشن‌سازی منشا وجوه پرداختی و رفع هر شائبه‌ای از تطهیر یا پرداخت صوری اهمیت مضاعف دارد و من معمولا گزارش تطبیقیِ واریزی‌ها و آزادسازی توقیف‌ها را به پیوست می‌آورم.

حقوق بزه‌دیده فقط پول نیست؛ امنیت نیز حق اوست. اگر پرونده ماهیت خانوادگی یا خشونت‌بار دارد، من از دادگاه می‌خواهم در متن حکم آزادی مشروط دستورهای حمایتی روشن مانند منع تماس، منع نزدیک‌شدن به شعاع معین یا الزام به مراجعه به مراکز مشاوره خانواده را قید کند.

اجرای احکام نیز موظف است در صورت اعتراض یا گزارش بزه‌دیده نسبت به نقض دستورها، بی‌درنگ بررسی و در صورت احراز، گزارش قضایی تنظیم کند. از سوی دیگر، شفافیت اطلاعاتی به بزه‌دیده آرامش می‌دهد: او حق دارد بداند ساز و کار پرداخت خسارت چیست، در صورت تاخیر چه می‌شود و مرجع پیگیری کجاست.

من غالبا یک گزارش مسیر پرداخت برای بزه‌دیده می‌نویسم که تاریخ‌های سررسید، شماره حساب، ضمانت‌ها و پیامدهای تاخیر را روشن می‌کند تا محلی برای اختلاف‌های فرسایشی باقی نماند.

در پرونده‌های دیات، هماهنگی میان اجرای احکام کیفری، اجرای احکام حقوقی و در موارد مشمول، صندوق‌های حمایتی مرتبط ضروری است؛ هر پرداخت باید در هر سه مرجع همخوان ثبت شود تا فردا روز، ادعای عدم پرداخت صرفا به‌ خاطر اختلاف دفترها، آزادی را تهدید نکند.

وقتی پرداخت‌ها بر عهده ضامن است، احراز اهلیت ضامن پیشاپیش انجام شود؛ ضامنی که خود در معرض ورشکستگی یا محدودیت‌های قضایی است، پشتوانه مطمئنی برای آزادی مشروط نیست و دادستان به‌ درستی به آن ایراد می‌گیرد.

اگر محکوم توان پرداخت اقساط را ندارد، طی مسیر قانونی اعسار و تقسیط مطابق قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی ۱۳۹۴، تنها راه مشروع است؛ توافق‌های شفاهی یا وعده‌های غیرمستند، نه دادگاه را قانع می‌کند و نه بزه‌دیده را آرام.

پرسش‌های متداول

آزادی مشروط چیست و چه فرقی با تعلیق و عفو دارد؟

ساز و کاری قضایی پس از تحمل بخشی از حبس تعزیری است (مواد ۵۸ تا ۶۱). تعلیق، پیش از اجرای حبس است؛ عفو، غیرقضایی و خارج از روند دادگاه.

چه کسانی واجد شرایط‌ آزادی مشروط‌اند؟

محکومان حبس تعزیری که حداقل یک‌سوم، و در حبس‌های بالای ده‌سال نصف مجازات را گذرانده‌اند، با حسن رفتار، اصلاح‌پذیری و جبران یا تأمین خسارت، و بدون استفاده قبلی.

روند تصمیم‌گیری چگونه است؟

من یا محکوم/خانواده تقاضا می‌دهیم؛ قاضی اجرای احکام پرونده و استعلام‌ها را تکمیل و پیشنهاد می‌کند؛ دادستان اظهارنظر می‌کند؛ دادگاه صادرکننده حکم رأی می‌دهد و امکان اعتراض وجود دارد.

نقض شروط چه پیامدی دارد و ایام آزادی چگونه محاسبه می‌شود؟

بار اول ممکن است مدت آزادی مشروط یک تا دو سال افزایش یابد؛ در تکرار یا جرم عمدی، آزادی لغو و باقیمانده حبس اجرا می‌شود (ماده ۶۱). زمان طی‌شده در آزادی مشروط اصولا جزء اجرای مجازات محسوب می‌شود (ماده ۵۹).

میانگین امتیازات ۵ از ۵
از مجموع ۲ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا