ما میدانیم اسلام کاملترین دین است و آموزههایی که برای ما تعریف شده همگی در مسیر زندگی سعادتمند قرار دارد.
لذا وقتی توصیهای در دین به چشم میخورد نباید بدون تفکر و تدبر از آن گذشت. با بررسی اجمالی توصیهها و احکام ازدواج میتوان به این نتیجه رسید که در هیچ جا بحث از مقدم کردن احساسات و عواطف زناشویی بر حفظ دین و دینداری وجود ندارد.
به عنوان مثال در روایتی مردى گويد: «نزد امام صادق عليه السلام از اندك بودن فرزندان و نداشتن پسر گلايه كردم. حضرت فرمود: هنگامى كه به عراق رفتى با زنى ازدواج كن و پروا نداشته باش از اينكه سوءاء باشد. گفتم: فدايت شوم! سوءاء چيست؟ حضرت فرمود: زنى كه در او زشتى باشد چرا كه اينان فرزند بيشترى مىآورند.» میبینید که در این روایت حضرت بدون اینکه حرفی از همسر اول ایشان بزند پیشنهاد ازدواج دیگری به او میدهد که بتواند فرزند بیشتری بیاورد. اهمیت این مسئله در روایت دیگری بیان شده است: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: با زن پر مهر و پر زايمان ازدواج كنيد؛ چرا كه من با كثرت شما بر انبياء افتخار میكنم.»
بنابراین با کنار هم قرار دادن این دو روایت میتوان اینگونه برداشت کرد که کثرت فرزند از اهمیت زیادی برای پیامبر خدا برخورد دار است. در حالی که نه زیبایی زن را مورد توجه قرار داده و نه از ازدواج مجدد نهی کرده است.
حال شما تصور کنید اگر در فرض مذکور این فرد خدمت پیامبر میرسید و میگفت: همسر من بچه دار نمیشود؛ ایشان چه توصیهای میکردند؟! مسلما نمیگفتند با نداشتن بچه بسازید و سعی کنید خود را به امور دیگر مشغول کنید و …
بنابراین با این مقدمه میشود گفت:
اولا نباید زن و شوهر زود خسته شوند؛ بلکه باید هم به دعا و طلب فرزند از خدا ادامه دهند و هم اینکه مراحل درمان را طی کنند.
ثانیا وقتی بچهدار نشدنشان حتمی شد، دو حالت دارد: یا مشکل از مرد است یا از زن.
اگر مشکل از مرد بود، در صورتی که زن بداند ازدواج مجدد او با مشکل مواجه نمیشود و میتواند ازدواج کند، میتواند از همسر خود جدا شود و با فرد دیگری ازدواج کند.
این کار حق شرعی و قانونی او است. در این شرایط جدا شدن و ازدواج مجدد عاقلانه تر از ادامه این زندگی است و به نظرم ضربهای هم به مرد وارد نمیکند، بلکه حتی زندگی را برای او بهتر خواهد کرد؛ چون او بعد از جدایی از همسر خود میتواند با زنی که بچه دارد ازدواج کند.
در این صورت هیچ کدام از داشتن بچه محروم نمیشوند و میتوانند بدون دغدغه به زندگی خود ادامه دهند. بعلاوه اینکه نباید نگران عشق و علاقه فعلی بود؛ چون وقتی هر کدام از آنها دوباره ازدواج کنند، مسلما عشق و علاقه جدید جایگزین عشق قبلی خواهد شد و هر دو از زندگی جدید راضی خواهند بود؛ البته به شرطی که در انتخاب خود دقت کنند.
اما اگر مشکل از زن باشد، طبق برنامهای که دین برای ما ترسیم کرده است بهترین گزینه ازدواج مجدد مرد با زنی است که بتواند فرزند بیاورد؛ چون مسلما ادامه دادن به این زندگی با این شرایط نه تنها برای هر دوی آنها سخت خواهد بود؛ بلکه مورد رضایت دین هم نیست.
احتمالا میگویید این کار دور از جوانمردی است و به زن ضربه روحی بدی وارد میکند.
در پاسخ باید عرض کنم توصیف این کار به ناجوانمردی و حتی ضربهای که احیانا زن از این قضیه متحمل میشود؛ به خاطر نداشتن نگاه درست به زندگی و حرفهایی است که در طول زندگی در گوش این زن خوانده شده.
وگرنه اولا عشق و علاقه مرد در صورتی که فرزندی نباشد روز به روز به همسرش کمتر شده و احتمال لغزش او زیاد میشود، در حالی که اگر با رضایت همسر اولش دوباره ازدواج کند و از زندگی راضی شود و همسر اول نیز با تقویت نقاط مثبت خود نگذارد علاقه همسرش به او کم شود، حتما زندگی بهتری را تجربه خواهند کرد.
ثانیا در شرایطی که پای دین به میان میآید، هر فردی باید بتواند از خود و خواسته های خود بگذرد و سختیهایی را به جان بخرد تا بندگی خود را ثابت کند.
این مسئله فقط در مورد مشکل مذکور نیست؛ بلکه اگر بنا باشد دین ما را به هدف اصلی برساند قطعا در شرایطی نیاز به از خودگذشتیهایی وجود دارد که خالی از تحمل سختی نیست.