
به عنوان وکیلی که سالها در دعاوی خانواده و تنظیم توافقهای پیش از ازدواج سهم داشتهام، در این نوشته روشن میکنم تهیه جهیزیه به عهده کیست؟ و مرز میان قانون و عرف کجاست. خواهید دانست جهیزیه چه نسبتی با نفقه دارد، تکلیف قانونی شوهر در تامین اثاث منزل تا کجاست، نقش توافقهای خصوصی چیست، و اگر خانواده زوجه داوطلبانه لوازمی فراهم کند، آثار مالکیتی و مسئولیتی آن چگونه تعیین میشود.
دانستن این قواعد فقط یک بحث نظری نیست؛ ناآگاهی، خانوادهها را در معرض تعهدات غیرقابلاجرا و تنشهای پرهزینه قرار میدهد: از تحمیل خریدهای خارج از استطاعت تا نزاع درباره مالکیت اقلام پس از اختلاف یا طلاق. با شناخت دقیق تکلیف قانونی نفقه از جمله اثاث منزل میتوانید از امضای برگههایی که بعدا مبنای ادعا یا انکار میشوند پرهیز کنید، جهیزیه را درست مستندسازی نمایید، و در صورت اختلاف، راه اثبات حق را کوتاه کنید.
اگر میخواهید با ظرایف عملی از نحوه تنظیم و ذکر اقلام تا شیوه اثبات مالکیت، حدود مسئولیت در نگهداری، و راهکارهای حل اختلاف برای استرداد جهیزیه آشنا شوید، از شما دعوت میکنم ادامه مقاله را با دقت بخوانید؛ در بخشهای بعد، با استناد کامل به مقررات و تجربه دادگاهی، نقشهای عملی برای تصمیمگیری مطمئن ارائه میدهم.
جهیزیه چیست؟
در زبان حقوقی ایران، جهیزیه عنوانی عرفی برای مجموعهای از اموال و اثاثی است که عموما از سوی زوجه یا خانواده او به زندگی مشترک آورده میشود از لوازم ضروری خانه تا برخی تجهیزات مصرفی و سرمایهای بیآنکه خود قانون، تکلیف مستقلی به نام تهیّه جهیزیه توسط زن یا خانواده زن مقرر کرده باشد.
به بیان دقیقتر، جهیزیه یک نهاد عرفی است که ممکن است بر مبنای تبرع (بخشش) یا تراضی (توافق خصوصی) تحقق یابد، اما در نظام حقوقی، اصل تکلیف فراهم آوردن اثاث زندگی زیر عنوان نفقه بر عهده شوهر گذاشته شده است.
بنابراین من هرگاه با پروندههای مرتبط با جهیزیه مواجه میشوم، ابتدا آن را در چارچوب قواعد عام مالکیت و نفقه مینشانم و سپس آثار عرفی و قراردادیاش را تحلیل میکنم.
از همین منظر، باید دو مفهوم را کنار هم دید: نفقه به عنوان تکلیف قانونی زوج در عقد دائم، و جهیزیه به عنوان نهادی عرفی که ممکن است جایگزین عملی بخشی از هزینههای نفقه گردد، اما تکلیف قانونی را خودبهخود جابهجا نمیکند. برای آنکه مبنا کاملا روشن شود، متن مواد قانونی مرتبط را بیواسطه نقل میکنم:
ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی: در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.
ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی: نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.
این دو ماده، شالوده تحلیل حقوقی جهیزیه را میسازند: اثاث منزل صراحتا جزئی از نفقه است و نفقه، به حکم قانون، بر ذمه شوهر قرار دارد. در نتیجه، اگر خانواده زوجه بنا به عرف یا تمایل، اثاث یا لوازمی را به خانه مشترک میآورند، این اقدام یا تبرع است که حق رجوع ندارد مگر خلاف آن شرط شده باشد یا تراضی است که آثارش تابع مفاد توافق خواهد بود.
در هیچیک از این حالات، اصل تکلیف قانونی زوج در تامین نفقه ساقط نمیشود مگر آنکه بهصورت معتبر، تعهدات میان طرفین بهگونهای دیگر تنظیم شده باشد.
برای تکمیل تصویر باید به استقلال مالی زن نیز اشاره کنم؛ قاعدهای که در دعاوی جهیزیه خصوصا هنگام استرداد اموال نقش بنیادین دارد. قانون مدنی صراحت دارد:
ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی: زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که میخواهد بنماید.
جایگاه این حکم در پروندههای جهیزیه روشن است: هر آنچه به نام زن و از مال زن تهیه و به خانه مشترک آورده شده، تحت مالکیت او باقی میماند و صرف استفاده خانوادگی یا استقرار در منزل شوهر، مالکیت را جابهجا نمیکند.
اینجاست که سیاهه جهیزیه (فهرست اقلام) و اسناد خرید اهمیت پیدا میکند؛ زیرا در مقام نزاع، دادگاه در پی تشخیص مالکیت است نه صرف حضور مال در منزل مشترک.
به زبان ساده، جهیزیه از دید حقوقی مجموعهای از اموال متعلّق به زن است که در زندگی مشترک مورد استفاده قرار میگیرد و اثبات تعلق آن به زن با دلایل عرفی و سندی انجام میشود.
اکنون اگر بخواهم تعریف کاربردی و قابل اتکا برای جهیزیه ارائه کنم، میگویم: جهیزیه مجموعهای از اموال منقول و گاه نیمهمصرفی است که غالبا پیش از شروع زندگی مشترک یا در بدو آن، توسط زن یا خانوادهاش تهیه و در منزل مشترک مستقر میشود؛ این اموال از حیث مالکیت تابع قواعد عام مدنیاند و از حیث کارکرد، میتوانند بخشی از نیازهای موضوع نفقه را پاسخ دهند، بیآنکه تکلیف قانونی شوهر را نسبت به اصل نفقه منتفی سازند.
چنین تعریفی ما را از دام اشتباه رایج نجات میدهد؛ اشتباهی که جهیزیه را وظیفه شرعی یا قانونی زن میپندارد، در حالیکه قانون مدنی ایران چنین تکلیفی را به رسمیت نشناخته است.
اما چرا در عرف ایرانی، تهیه جهیزیه از سوی خانواده دختر به یک انتظار اجتماعی بدل شده است؟ پاسخ را باید در تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران جستجو کرد. در سنتهای ایرانی بهویژه در بسیاری از مناطق جهیزیه کارکردی دوگانه داشته است: از یک سو نماد مشارکت خانواده دختر در آغاز زندگی زوجین و از سوی دیگر نوعی پشتوانه اقتصادی برای زن که در صورت بروز اختلاف، بخشی از امنیت مالی او را تضمین میکند.
در ادواری که دسترسی زنان به دارایی مستقل محدود بوده یا ساز و کارهای حمایتی مدرن مانند بیمه و نهادهای رفاهی شکل نگرفته بوده، جهیزیه بهمنزله سهم اقتصادی زن در خانه مشترک تلقی میشده است. از همین روست که در حافظه جمعی، جهیزیه هم نشانه آبرومندی و هم حائل ریسکهای آینده شمرده میشد.
با گذار به حقوق مدرن و تثبیت اصل استقلال مالی زن، کارکرد دوم جهیزیه (به عنوان پشتوانه مالکیتی زن) معنای حقوقی روشنتری یافت؛ ماده ۱۱۱۸ که نقل کردم، به زن این اختیار را داد که اموالش حتی اگر در خانه شوهر استفاده میشود زیر مالکیت مستقل او بماند و در مقام اختلاف، بتواند استرداد آن را بخواهد.
به تبع این تحول، سیاهه جهیزیه که پیشتر بیشتر یک رسم خانوادگی بود به ابزاری حقوقی تبدیل شد: فهرستی مکتوب و امضاشده از اقلامی که به خانه مشترک آورده میشود، بههمراه قرائن و اسناد خرید، تا در صورت لزوم، در دادگاه مرجع اثبات مالکیت باشد.
در عمل، دادگاهها وقتی با دعوای استرداد جهیزیه مواجه میشوند، ابتدا مالکیت زن بر اقلام را احراز میکنند با سیاهه، شهادت معتمدین، فاکتور و سایر قرائن و سپس حکم به استرداد یا پرداخت بهای روز صادر مینمایند اگر استرداد عین ممکن نباشد.
با این همه، نباید نقش نفقه را از یاد برد. جهیزیه هر قدر غنی، جایگزین تکلیف شوهر در تهیه و تامین نیازهای متعارف زوجه نیست.
به عبارت دیگر، اگر زن جهیزیهای به خانه آورد، شوهر از تامین اثاث متعارف در چارچوب نفقه معاف نمیشود مگر آنکه طرفین صریحا توافق کنند که جهیزیه زن در حکم ایفای بخشی از نفقه آینده است توافقی که از نظر حقوقی حساس و قابل مناقشه است و باید با دقت تنظیم شود.
در نبود چنین توافق روشن، آوردن جهیزیه توسط زن تبرعی تلقی میشود و شوهر همچنان مکلف به نفقه است. اینجاست که در مشاوره حقوقی پیش از ازدواج، من همواره به زوجین پیشنهاد میکنم درباره نسبت جهیزیه با نفقه، توافقی صریح و منصفانه بنویسند تا مسیر نزاعهای بعدی کوتاه شود.
از زاویه تاریخی فقهی، تفکیک میان مهر و جهیزیه نیز راهگشا است. مهر حق مالی زن بر ذمه شوهر است که بهمحض وقوع عقد (یا تا زمان تعیین مهر) تحقق مییابد و ماهیتا طلب زن از شوهر است؛ اما جهیزیه چنانکه گفتیم مال زن است که به خانه مشترک وارد میشود و ملکیت آن تغییر نمیکند.
این تمایز در عمل اهمیت زیادی دارد: مطالبه مهر مسیر و ابزار حقوقی خاص خود را دارد (از صدور اجرائیه تا تامین خواسته و تقسیط نحوه پرداخت)، در حالی که جهیزیه در زمره اموال زن است و دعوای آن عمدتا استرداد عین یا مثل و قیمت خواهد بود. بیتوجهی به این تفکیک، در برخی پروندهها موجب طرح دعاوی ناصحیح میشود و زمان و هزینه را هدر میدهد.
برخی میپرسند آیا قانون، خانواده دختر را مکلف به تهیه جهیزیه کرده است؟ پاسخ روشن است: خیر. هیچ نصّی در قانون مدنی یا قانون حمایت خانواده، چنین تکلیفی را پیشبینی نکرده است. تکلیف، همان است که در مواد ۱۱۰۶ و ۱۱۰۷ آمد: نفقه، و از جمله اثاث، بر عهده شوهر است.
آیا اگر زن جهیزیه آورد، شوهر نسبت به آن حقی پیدا میکند؟ پاسخ این است که از حیث مالکیت، خیر؛ مگر آنکه طرفین قراردادی دیگر بنویسند مثلا هبه بلاعوض به زوج که آن نیز تابع قواعد خاص خود (از جمله امکان رجوع در هبه، استثنائات رجوع و…) خواهد بود. استفاده مشترک از جهیزیه حق انتفاع ناشی از زندگی مشترک است، نه حق مالکیت.
آیا استفاده شوهر از جهیزیه، در صورت اختلاف، مانع استرداد است؟ پاسخ منفی است؛ زن مالک است و در صورت انحلال زندگی مشترک یا ضرورت جدایی، میتواند استرداد عین را بخواهد و اگر عین تلف یا ناقص شده باشد و تقصیر یا استعمال غیرمتعارف احراز شود، مطالبه مثل یا قیمت و خسارات نیز قابل طرح است.
در این نقطه، بازگشت به تاریخ اجتماعی مفید است. جهیزیه در ایران قبل از مدرن، بار سنگینی از حیث تشخّص خانوادگی و نمایش منزلت طبقاتی داشت؛ رقابتهای نابهجا در فراهم آوردن جهیزیههای گرانقیمت، گاه خانوادهها را به مرز عسرت میکشاند.
با تغییرات اقتصادی و فرهنگی چند دهه اخیر، این فشارهای نمایشی همچنان در برخی مناطق و طبقات باقی است و بهموازات آن، دعاوی استرداد جهیزیه نیز رو به افزایش گذاشته است.
در چنین فضایی، وظیفه ما به عنوان وکیل و مشاوره حقوقی استرداد جهیزیه این است که با زبان قانون و عقل معاش، راه میانهای را یادآور شویم: جهیزیه اگر تهیه میشود، باید متناسب، مستند و در چارچوب توافقهای شفاف باشد؛ و اگر تهیه نمیشود، نباید بهانهای برای فروکاستن از تکلیف قانونی زوج در نفقه گردد.
قانون مدنی در ماده ۱۱۱۴ اختیار تعیین مسکن را در حدودی به شوهر سپرده، اما این قاعده نسبت به مالکیت جهیزیه بیاثر است. اگر جهیزیه در منزل مشترک تعیینشده مستقر است، صرف تغییر یا تخلیه منزل مالکیت را عوض نمیکند و زن میتواند هنگام خروج از منزل مشترک، با صورتجلسه رسمی، اموال خود را تحویل گیرد.
اگر در دوره اختلاف، بیم تضییع جهیزیه باشد، میتوان از دادگاه خانواده یا شورای حل اختلاف با توجه به نصاب درخواست تامین دلیل یا تحویل موقت را مطرح کرد تا اموال در اختیار امن (مثلا انبار مورد وثوق یا نزد شخص ثالث امین) نگهداری شود تا تعیین تکلیف نهایی، از تلف و تفریط جلوگیری گردد.
این اقدامات هرچند در متن قانون تحت عنوان جهیزیه نیامدهاند، اما ابزارهای عمومی آیین دادرسیاند که بهخوبی از حقوق مالکانه زن نسبت به جهیزیه پاسداری میکنند.
من در مقام وکیل، همیشه توصیه میکنم پیش از ورود به زندگی مشترک، نسبت جهیزیه با نفقه، مالکیت اقلام، شیوه ثبت و نگهداری فاکتورها، و تکلیف استرداد در صورت بروز اختلاف، با زبانی روشن و عادلانه در قالب سیاهه و در صورت لزوم توافقنامهای مختصر تنظیم شود. چنین رویکردی، روح سنت را پاس میدارد و در عینحال، با تکیه بر نصوص قانونی که نقل شد، از حقوق هر دو سوی رابطه محافظت میکند؛ به گونهای که جهیزیه، آنگونه که باید، سرمایه آرامش بماند نه سرچشمه خصومت.
تهیه جهیزیه به عهده کیست؟
در این بخش، از منظر یک وکیل دادگستری، مرز روشن میان حکم قانون و انتظار عرفی را در موضوع جهیزیه ترسیم میکنم و نشان میدهم چرا پاسخ حقوقی به پرسش تهیه جهیزیه به عهده کیست؟
تمایز تکلیف قانونی زوج به نفقه با عرف تهیه جهیزیه توسط زوجه یا خانواده او
نقطه عزیمت در هر تحلیل حقوقی، نصّ قانون است. قانون مدنی با زبانی بیابهام، نفقه را بر عهده شوهر گذاشته و اثاث منزل را هم جزء نفقه شمرده است؛ یعنی همان قلمرویی که در گفتار روزمره، بخش عمدهاش با عنوان جهیزیه شناخته میشود. برای اینکه مبنا روشن باشد، متن مواد را یکجا میآورم:
ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی: در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.
ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی: نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.
وقتی قانون، اثاث منزل را در کنار مسکن و غذا جزء نفقه میداند، به زبان حقوقی یعنی تهیه و تامین حدّ متعارف آن به عنوان یک تکلیف الزامآور بر ذمه زوج قرار دارد. در برابر این حکم، آنچه در بسیاری از خانوادهها به عنوان تهیه جهیزیه توسط زوجه یا خانواده او انجام میشود، از سنخ رفتار عرفی است نه وظیفه قانونی.
عرف میتواند انگیزههای فرهنگی، اقتصادی و حتی حمایتی داشته باشد از نمایش مشارکت خانواده دختر تا ایجاد پشتوانه مالکیتی برای او اما عرف بودن، آن را به الزام قانونی تبدیل نمیکند.
در عمل، من وقتی پروندهای میبینم که خانواده زوجه جهیزیهای فراهم کردهاند، نخست آن را ذیل یکی از دو قالب حقوقی مینشانم: یا تبرّع است (بخشش و بیعوض) که در آن، آورنده حق رجوع ندارد مگر با تحقق شرایط خاص هبه و رجوع، یا تراضی است (توافق) که در آن طرفین نسبت ورود این اموال به زندگی مشترک، هدف و آثار مالکیتی و مالی آن را تعیین کردهاند.
در هیچیک از این دو فرض، اصل تکلیف زوج به نفقه ساقط نمیشود، مگر آنکه توافق صریح و معتبر، بخشی از این تکلیف را بهگونهای مجاز بازتعریف کرده باشد که درباره حدود و امکان آن در ادامه سخن میگویم.
توجه به استقلال مالی زن نیز در این تمایز نقش اساسی دارد. قانون مدنی تصریح دارد:
ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی: زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که میخواهد بنماید.
نتیجه مستقیم این حکم آن است که اموالی که زن (یا خانوادهاش به نام او) به خانه مشترک میآورد، در مالکیت خودش میماند؛ استفاده خانوادگی، مالکیت را جابهجا نمیکند.
از همینجاست که سیاهه جهیزیه و اسناد خرید در دعاوی استرداد، ستون فقرات اثبات مالکیت میشود. بنابراین، حتی اگر زن به انگیزه عرفی یا کمک به شروع زندگی اثاثی بیاورد، در ترازوی حقوق، زوج همچنان مکلف به تامین حدّ متعارف اثاث در چارچوب نفقه است و مالکیت اموال آوردهشده از آن زن باقی میماند.
عرف در برابر قانون
این پرسش، در دادگاه پاسخ روشن دارد: به عهده زوج؛ زیرا نفقه از جمله اثاث تکلیف قانونی اوست. اما در اتاقهای نشیمن خانوادهها، پاسخ دیگری شنیده میشود: جهیزیه کار خانواده دختر است. هنر وکالت این است که میان این دو فضا پلی منطقی بزنیم و جایگاه عرف را در حدّ واقعیاش بنشانیم.
قانون مدنی نسبت عرف را با قراردادها و روابط حقوقی به طور کلّی به رسمیت شناخته، ولی آن را در چارچوبی محدود نگه داشته است. دو ماده کلیدی این نسبت را سامان میدهد:
ماده ۲۲۰ قانون مدنی: عقود نه فقط متعاملین را به اجرای چیزی که در آن تصریح شده است ملزم مینماید بلکه متعاملین به کلیه نتایجی هم که به موجب عرف و عادت یا به موجب قانون از عقد حاصل میشود ملزم میباشند.
ماده ۲۲۵ قانون مدنی: متعارف بودن امری که در عقد ذکر نشده باشد به منزله ذکر در عقد است.
این دو حکم میگویند عرف میتواند فرع مبیّن باشد؛ یعنی آنجا که سکوت قراردادی هست یا جزئیات ذکر نشده، عرف مستقر همان را پُر میکند. اما عرف نمیتواند بر نصّ قانون پیشی بگیرد یا تکلیف قانونی را ملغی کند. به عبارت دیگر، اگرچه ممکن است در عرف محل، آورده جهیزیه از سوی خانواده زوجه متعارف باشد و حتی متناسب با شان اجتماعی طرفین تلقی شود، این تعارف عرفی، تکلیف قانونی زوج به نفقه را دگرگون نمیکند.
در داوری قضایی، هرگاه تعارضی میان عرف و نص باشد، نص مقدّم است؛ و هرگاه عرف با نص تعارض نداشته باشد، میتواند در مقام تفسیر و تکمیل به کار آید.
این تمایز در دعاوی عینی نمود دارد. فرض کنید خانواده زوجه جهیزیهای آورده و سپس اختلاف رخ داده است. شوهر گاه میگوید: در عرف ما، جهیزیه را خانواده دختر میآورد؛ پس من تکلیفی به خرید اثاث نداشتم. در پاسخ، من به مواد ۱۱۰۶ و ۱۱۰۷ استناد میکنم و یادآور میشوم که عرف آوردن اموال توسط زوجه هرگز سقوط تکلیف نفقه نیست.
نهایتا اگر زوج بتواند ثابت کند که به اتکای توافق صریح، جهیزیه آوردهشده به عنوان ایفای بخشی از نفقه آتی محسوب و تهاتر شده که خود بحثی دقیق و پرمناقشه است میتواند اثر حقوقی بگیرد؛ اما صرف عرف، جای نص را پر نمیکند.
از سوی دیگر، اگر زوجه هیچ جهیزیهای نیاورد، شوهر حق ندارد به استناد عرف، از تهیه اثاث متعارف خودداری کند. قانون معیار را نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن قرار داده است؛ یعنی شان خانوادگی و عرف محل در تعیین مصادیق اثاث متعارف موثر است، اما مسئول پرداخت، زوج است. پس عرف، در تعیین کمّ و کیف اثاث متعارف نقش دارد، نه در انتقال مسئولیت از زوج به زوجه.
نقش توافقات در مورد جهیزیه
تا اینجا دانستیم که قانون، تکلیف نفقه از جمله اثاث را بر عهده زوج گذاشته و عرف، فقط در تعیین حدّ متعارف و در تکمیل سکوتها نقش دارد. اکنون باید دقیقا ببینیم توافقهای خصوصی چه میتوانند بکنند و چه نمیتوانند. مبنای این بخش، اصل آزادی قراردادهاست:
ماده ۱۰ قانون مدنی: قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نمودهاند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است.
و نیز قاعده مهم دیگری در نکاح:
ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی: طرفین میتوانند هر شرطی را که مخالف با مقتضای عقد نکاح نباشد ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگر بنمایند؛ مثل اینکه شرط شود هرگاه شوهر زن دیگر بگیرد یا در مدت معینی غایب شود یا ترک انفاق نماید یا بر علیه حیات زن سوءقصد کند یا سوءرفتارهایی نماید که زندگانی آنها با یکدیگر غیرقابل تحمل شود، زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقق شرط در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه سازد.
مفاد این دو ماده به ما میگوید که طرفین میتوانند پیش از ازدواج یا ضمن عقد، درباره چگونگی تجهیز منزل، تقسیم هزینهها، تملک اقلام، یا زمان ورود لوازم، توافق کنند؛ اما نمیتوانند با توافق، اصل تکلیف قانونی نفقه را در عقد دائم از دوش زوج بردارند یا قاعده آمره را معلق کنند. به زبان ساده، توافق میتواند نحوه انجام تکلیف را تنظیم کند، نه نفی تکلیف را.
اگر خانواده زوجه قصد دارد اموالی را به عنوان جهیزیه وارد منزل کند، در متن تصریح میکنم که مالکیت اقلام از آن زوجه است و ورود آنها، به منزله اسقاط تکلیف زوج نسبت به نفقه نیست؛ مگر در حدود معین و برای دوره مشخص.
برای مثال، میتوان نوشت: زوجین توافق کردند اقلام موضوع فهرست پیوست توسط زوجه به عنوان جهیزیه به منزل مشترک آورده شود و زوج نیز مکلف است در مهلت … سایر اقلام ضروری موضوع نفقه را تهیه نماید. چنین عبارتی هم مالکیت را تثبیت میکند و هم تکلیف زوج را زنده نگه میدارد.
اگر طرفین میخواهند به طور خاص، ورود برخی اقلام توسط زوجه را تهاتر با بخشی از نفقه ماههای نخست تلقی کنند، باید این قصد را با جزئیات و سقف زمانی روشن بنویسند و مراقب باشند که از حدّ قوانین آمره عبور نکنند. هر توافقی که به صورت کلی بگوید زن همه اثاث را میآورد و شوهر هیچ تکلیفی به نفقه ندارد، در معرض بیاعتباری قضایی است؛ چون خلاف صریح مواد ۱۱۰۶ و ۱۱۰۷ است.
اما اگر توافق، صرفا تقسیط و تنظیم نحوه انجام تکلیف باشد مثلا زوجه فلان اقلام را میآورد و زوج متعهد است ظرف شش ماه اقلام الف و ب و ج را تهیه کند این تنظیم، هم عقلایی است و هم قابل دفاع.
از نظر اثباتی، مهمترین سند در دعاوی آتی، سیاهه اقلام است. من فهرست را با ذکر نوع، برند، مدل، تعداد و ارزش تقریبی در زمان ورود مینویسم و از هر دو خانواده امضا میگیرم. این فهرست، فردا در دعوای استرداد یا در محاسبه استهلاک و خسارت، داوری را آسان میکند. همچنین به موکل یادآور میشوم فاکتورهای خرید را به نام زوجه نگه دارد تا حلقه مالکیت کامل شود.
شرطهایی مانند زن مکلف است جهیزیه کامل متناسب با شان شوهر تهیه کند و در غیر این صورت، حق نفقه ندارد نهتنها مبهم است، بلکه با مقتضای عقد دائم و نص نفقه تعارض دارد و در معرض بطلان است.
در مقابل، شرطهایی مانند زوج مکلف است تا تاریخ … اثاث ضروری را فراهم کند و در صورت تخلف، زوجه حق دارد از راهکارهای قانونی برای مطالبه نفقه و تهیه مسکن مستقل استفاده کند معقول و منطبق با قانون است.
اگر توافقی مینویسید که بخشی از هزینههای تجهیز منزل را زوج میپردازد ولی اقلام به نام زوجه ثبت میشود، تکلیف بازگشت هزینهها در فرض انحلال باید روشن باشد.
میتوان نوشت: در صورت انحلال نکاح ظرف … ماه، اقلامی که زوج هزینه آن را پرداخت کرده ولی به نام زوجه ثبت شده، حسب مورد با پرداخت سهم زوج از سوی زوجه، در مالکیت زوجه باقی میماند. این قبیل بندها، تنشهای پسینی را کاهش میدهد و از اختلاف بر سر سهمالشرکه اخلاقی جلوگیری میکند.
در کنار این ضوابط، جایگاه توافقهای خانوادگی غیررسمی را نیز باید سنجید. تعارفات شفاهی از قبیل ما همهچیز را میخریم یا شما همهچیز را بیاورید اگر در سندی ننشیند، در مقام دادرسی ارزش اثباتی محدود دارد؛ آنچه کارساز است، نوشته صریح و قابل انتساب به طرفین است. حتی اگر خانوادهها بنا دارند به اتکای اعتماد پیش روند، دستکم سیاهه جهیزیه و یک تفاهمنامه کوتاه بنویسند.
رویه محاکم نشان میدهد که هرجا توافق شفاف و مکتوب بوده، اختلافها سریعتر و عادلانهتر حل شده است؛ هرجا همهچیز به حافظهها واگذار شده، پروندهها طولانی و پرهزینه شدهاند.
مالکیت جهیزیه
در این بخش از منظر حقوقی روشن میکنم جهیزیه به نام کیست، انتقال یا تحویل آن چه زمانی محقق میشود، چه ادلهای برای اثبات مالکیت کارآمدتر است، استقرار جهیزیه در منزل مشترک چه آثاری دارد، و در نهایت مسئولیت نگهداری جهیزیه در طول زندگی مشترک بر عهده چه کسی و با چه معیارهایی است.
جهیزیه به نام کیست و چه زمانی منتقل یا تحویل میشود؟
از دیدگاه قانون، جهیزیه مال زن است، نه آنکه صرف ورود به منزل مشترک، مالکیت آن را به شوهر منتقل کند. مبنای این حکم، اصل استقلال مالی زوجه است که قانونگذار آن را صریحا تضمین کرده است. متن قانون چنین میگوید:
ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی: زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که میخواهد بنماید.
به اتکای این ماده، هر مالی که به نام زن تهیه شده و به منزل مشترک آورده میشود، در مالکیت او باقی میماند؛ استفاده خانوادگی از آن، حق مالکیت شوهر ایجاد نمیکند. حتی اگر بهای برخی اقلام را زوج پرداخته باشد اما به نام زوجه و برای جهیزیه تهیه شده، اصل بر بقای مالکیت زوجه است مگر آنکه توافق معتبری، وضعی دیگر را اثبات کند (مانند هبه به شوهر یا خرید مشترک با ادله روشن).
تحقق تحویل جهیزیه رویدادی شکلی و واقعی است: زمانی رخ میدهد که اقلام از ید زوجه یا خانواده او خارج و در منزل مشترک یا محل مورد توافق مستقر شود. این تحویل، انتقال مالکیت نیست؛ صرفا انتقال ید و امکان انتفاع خانوادگی است.
از همینجا یک تفکیک مهم شکل میگیرد: انتقال مالکیت نیازمند سبب حقوقی (مانند عقد بیع یا هبه) است، اما تحویل برای استفاده یک رابطه امانی و عرفی میسازد که به ذات خود مالکیت را جابهجا نمیکند.
برای آنکه مرز میان تحویل و انتقال مالکیت روشنتر شود، به دو قاعده عام اشاره میکنم. نخست، هر انتقال مالکیت محتاج سبب است و بدون عقد یا ایقاع معتبر، صرف استقرار در منزل، ملکیت را تغییر نمیدهد. دوم، هرگاه میان زوجین درباره ماهیت آورده تردید شود، اصل بر باقی بودن ملکیت در دست آورنده است و مدعی انتقال باید دلیل ارائه کند.
در دادگاه، من همواره از شوهر که مدعی انتقال مالکیت جهیزیه به خود است، مطالبه دلیل میکنم؛ بدون سند یا توافق صریح، ادعا راه به جایی نمیبرد.
سیاهه جهیزیه، فاکتورها و قرائن مالکیت
در مقام دعوا، مالک کیست با ادله اثبات میشود؛ و در دعوای جهیزیه، کارآمدترین دلیل، سیاهه جهیزیه همراه با فاکتورهای خرید و قرائن تکمیلی است. قانون مدنی تعریف و تقسیمبندی سند را چنین آورده است:
ماده ۱۲۸۴ قانون مدنی: سند عبارت است از هر نوشتهای که در مقام دعوی یا دفاع قابل استناد باشد.
ماده ۱۲۸۷ قانون مدنی: اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک یا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مامورین رسمی، در حدود صلاحیت آنان و بر طبق مقررات قانونی تنظیم شده باشند رسمی است.
ماده ۱۲۸۹ قانون مدنی: غیر از اسناد مذکوره در ماده ۱۲۸۷ سایر اسناد عادی است.
سیاهه جهیزیه در عمل سند عادی است؛ یعنی اگر توسط طرفین (و بهتر از آن، معتمدین خانوادگی) امضا شده باشد و با فاکتورهای خرید به نام زوجه و سایر دلایل عادی پشتیبانی شود، نزد دادگاه اعتبار دارد. هرچه جزئیات سیاهه دقیقتر باشد ذکر نوع، مارک، مدل، تعداد و ارزش تقریبی در زمان ورود احراز مالکیت آسانتر خواهد بود.
اگر فاکتور به نام زوجه باشد، حلقه اثبات کاملتر است؛ اگر به نام شخص ثالث (مثلا پدر زوجه) صادر شده، با گواهی پرداخت از سوی زوجه یا اقرار آورنده میتوان رابطه تملیک به زن را نشان داد.
در کنار سیاهه و فاکتورها، قرائن نیز نقش مهمی بازی میکنند: شهادت مطلعین در زمان ورود جهیزیه، پیامها و مکاتبات خانوادگی درباره خرید اقلام، عکسهای زمان تحویل، و حتی بیمهنامهها یا گارانتیهایی که به نام زوجه ثبت شدهاند. قاضی در جمع ادله، به انطباق عرفی نیز مینگرد: آنچه عرفا در جهیزیه میآید، اگر در سیاهه است و نشانههای روشنی از ورود دارد، به نام زوجه شناخته میشود، مگر آنکه خلافش ثابت گردد.
در اینجا یادآوری یک نکته عملی حیاتی است: تاریخها. در تعارض میان اسناد، تقدم زمانی گاه تعیینکننده است. اگر فاکتور خرید جهیزیه تاریخ معاصر با ازدواج یا ورود به منزل را دارد و سیاهه نیز همزمان امضا شده، حجیت بالاتری مییابد. بههمین دلیل، من همیشه توصیه میکنم سیاهه در آستانه اسکان و با حضور طرفین امضا شود و نسخهای نزد هر دو خانواده بماند.
تحویل و استقرار جهیزیه در منزل مشترک
وقتی جهیزیه به منزل مشترک میآید، رابطهای عملی میان مالک (زوجه) و استفادهکننده (خانواده) شکل میگیرد که از منظر حقوقی بهترین توصیف آن، اذن در انتفاع است.
معنایش این است که زن، به شوهر و خانواده اجازه استفاده متعارف از اموال خود را میدهد؛ اما این اذن، ملکیت را تغییر نمیدهد و هر زمان که ادامه انتفاع ناممکن یا غیرمنصفانه شد (برای نمونه هنگام جدایی یا ترک منزل با تصمیم قضایی)، زن میتواند استرداد عین یا مثل و قیمت را مطالبه کند.
برای کاهش اختلاف در روز خروج، من همواره توصیه میکنم صورتجلسه ورود و اگر لازم شد صورتجلسه خروج تنظیم شود. صورتجلسه ورود، محل و وضعیت اقلام را ثبت میکند؛ در خروج نیز اگر برخی اموال تلف یا معیوب شدهاند، وضعیت بهروشنی قید میشود تا در محاسبه خسارت، مرجع روشن در دست باشد. هرچه ثبت وضعیت دقیقتر، احتمال نزاع کمتر.
استقرار جهیزیه در منزل مشترک ممکن است با تغییرات فنی همراه باشد نصب، راهاندازی، تراز کردن که در آینده در محاسبه استهلاک عرفی اثر میگذارد. دادگاهها در دعوای استرداد، میان استهلاک ناشی از استفاده متعارف و خسارت ناشی از تعدی و تفریط تفکیک میکنند.
استهلاک متعارف، قابل مطالبه نیست؛ اما اگر ثابت شود استعمال غیرمتعارف یا تعدی و تفریط رخ داده، امکان مطالبه خسارت وجود دارد. برای روشن شدن دو مفهوم کلیدی تعدّی و تفریط، قانونگذار چنین تعریف کرده است:
ماده ۹۵۱ قانون مدنی: تعدی تجاوز نمودن از حدود اذن یا متعارف است نسبت به مال یا حق دیگری.
ماده ۹۵۲ قانون مدنی: تفریط عبارت است از ترک عملی که به موجب قرارداد یا متعارف برای حفظ مال غیر لازم است.
این دو ماده در جهیزیه بسیار کاربردیاند: اگر شوهر یا هر استفادهکننده دیگری فراتر از اذن یا عرف از مال استفاده کند (تعدّی) یا از انجام اقدامات لازم برای حفظ مال خودداری نماید (تفریط)، در برابر خسارت، مسئول خواهد بود.
مسئولیت نگهداری جهیزیه در زندگی مشترک
نگهداری جهیزیه در زندگی مشترک یک تکلیف مشترک عقلایی است، اما از نظر حقوقی، هرکس که در اثر تقصیر یا تجاوز از حدود متعارف سبب تلف یا نقص مال شود، مسئول جبران است. قاعده عمومی مسئولیت مدنی در ایران چنین میگوید:
ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی (۱۳۳۹): هر کس بدون مجوز قانونی عمدا یا در نتیجه بیاحتیاطی به جان یا سلامتی یا مال یا آزادی یا حیثیت یا شهرت تجارتی یا به هر حق دیگری که به موجب قانون برای افراد ایجاد گردیده لطمهای وارد نماید که موجب ضرر مادی یا معنوی دیگری شود، مسئول جبران خسارت ناشی از عمل خود میباشد.
به اتکای این ماده و تعاریف تعدّی و تفریط، اگر عیب یا تلف جهیزیه ناشی از استفاده معمول و متعارف خانوادگی باشد، جای مسئولیت نیست؛ اما اگر به سبب بیاحتیاطی، بیمبالاتی یا استفاده خارج از شان و عرف اقلام رخ دهد، مسئولیت ایجاد میشود. در عمل، قاضی برای تشخیص، به عرف، نوع کالا، مدت استفاده، نحوه نگهداری، و گزارش کارشناس توجه میکند.
مثلا شکستن ظرفهای شیشهای در طول سالها زندگی عادی، استهلاک متعارف است؛ اما سوختن یک لوازم برقی تازه در اثر اتصال غیرمتعارف یا نصب غیراصولی که بر عهده استفادهکننده بوده، تفریط یا تعدّی محسوب میشود و خسارت قابل مطالبه است.
از حیث بار اثبات، زوجه باید اصل مالکیت و ورود مال را ثابت کند (با سیاهه و فاکتور و قرائن)؛ پس از احراز اصل، اگر عین موجود نباشد یا ناقص باشد، شوهر یا استفادهکننده برای رهایی از مسئولیت باید ثابت کند تلف یا عیب ناشی از قوه قاهره یا استعمال متعارف بوده است. به همین دلیل است که من در اختلافات، سریعا تامین دلیل و معاینه محل را درخواست میکنم تا کارشناس رسمی وضعیت فعلی اقلام و علل ظاهری نقص را ثبت کند؛ این مستندات در محاسبه خسارت تعیینکننده است.
نکته مهم دیگر، نسبت جهیزیه با نفقه در دوره زندگی مشترک است. آوردن جهیزیه، تکلیف نفقه را از دوش زوج برنمیدارد؛ بنابراین اگر جهیزیه زن، نیازهای اساسی را پوشش ندهد یا به مرور فرسوده شود، زوج مکلف است اثاث متعارف را در حد شان و نیاز تامین یا جایگزین کند.
در نقطه مقابل، زن نمیتواند از شوهر بخواهد اقلامی را که خود به عنوان جهیزیه آورده، دوباره برای او بخرد مگر در فرضی که توافق چنین تعیین کرده باشد یا اثبات کند تلف و عیب ناشی از تقصیر شوهر بوده است.
برخورد درست با اقلام مصرفی نیز اهمیت دارد. اقلام مصرفی مانند روتختی، ظروف یکبارمصرف، ملزومات بهداشتی و نظایر آن با مصرف از بین میروند و موضوع استرداد عین قرار نمیگیرند؛ اما اگر خریدشان به نام زوجه و با سیاهه روشن باشد، در محاسبه هزینههای مشترک و نیز در داوری عرفی، تصویر منصفانهای میسازد که در مذاکرات سازش بیتاثیر نیست.
اختلافات شایع و دعاوی مرتبط با جهیزیه
در این بخش، نقشه عملی اختلافات رایج پیرامون جهیزیه را ترسیم میکنم: از نسبت عدم تهیه جهیزیه با تکلیف قانونی نفقه، تا مطالبه جهیزیه پیش از شروع زندگی مشترک یا پس از برهمخوردن عقد؛ از انتقال جهیزیه به منزل مستقل زوجه، تا شیوه صحیح طرح دعوای استرداد، ادله و بار اثبات؛ و نهایتا ابزارهای آیینی مثل دستور موقت، تامین خواسته و ارزیابی کارشناسی.
عدم تهیه جهیزیه از سوی زوجه در برابر تکلیف نفقه زوج
در فرهنگ عمومی، جهیزیه غالبا به خانواده زوجه نسبت داده میشود؛ اما در حقوق، معیار الزام، نص قانون است نه عرف. قانون مدنی تکلیف نفقه از جمله اثاث منزل را بر عهده شوهر گذاشته است. من همیشه این دو ماده را نقطه عزیمت بحث میگذارم:
ماده ۱۱۰۶ قانون مدنی: در عقد دائم نفقه زن به عهده شوهر است.
ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی: نفقه عبارت است از همه نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زن از قبیل مسکن، البسه، غذا، اثاث منزل و هزینههای درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج به واسطه نقصان یا مرض.
بر این مبنا، عدم تهیه جهیزیه از سوی زوجه هیچ اثر حقوقی بر سقوط یا کاهش تکلیف زوج به نفقه ندارد. اگر زندگی مشترک آغاز شده و زن تمکین میکند، زوج مکلف است اثاث متعارف را متناسب با وضعیت زوجه فراهم کند حتی اگر زن هیچ جهیزیهای نیاورده باشد.
در عمل، بعضی آقایان میکوشند با استناد به عرف محل بگویند ما رسممان این است که خانواده دختر اثاث را میآورد. پاسخ حقوقی روشن است: عرف، تکلیف آمره قانون را تغییر نمیدهد. عرف میتواند در تعیین سطح متعارف اثاث موثر باشد، اما مسئول تهیه در عقد دائم، زوج است.
در مقابل، اگر زن داوطلبانه جهیزیه آورده باشد، آوردن جهیزیه تبرع یا تراضی است و مالکیت اموال در هر حال از آن زوجه میماند؛ ورود جهیزیه، زوج را از اصل تکلیف نفقه فارغ نمیکند مگر در حدود توافق صریح و معتبر. یادآوری این قاعده نیز لازم است:
ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی: زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که میخواهد بنماید.
به اتکای این ماده، جهیزیه حتی در خانه شوهر مال زن است و صرف استفاده خانوادگی، مالکیت را جابهجا نمیکند.
مطالبه جهیزیه پیش از شروع زندگی مشترک یا پس از انصراف از عقد
دو وضعیت پرتکرار در عمل رخ میدهد: اول، عقد نکاح جاری شده ولی زندگی مشترک هنوز آغاز نشده و به هر دلیل اختلاف ایجاد میشود؛ دوم، یکی از طرفین از ادامه راه منصرف میشود (فسخ، بطلان، طلاق پیش از زفاف یا حتی توافق بر انحلال).
در هر دو فرض، اگر جهیزیه به محل زندگی مشترک تحویل نشده و هنوز نزد خانواده زوجه است، تکلیف روشن است: اموال تحت ید زوجه یا خانواده او باقی است و دعوایی مطرح نیست مگر اختلافی درباره هزینههای انجامشده برای حمل، نصب یا اقلام سفارشی.
در این حالت، توصیه من این است که سیاهه اقلام و فاکتورها دقیق نگهداری شود تا اگر در آینده ادعایی درباره مالکیت یا هزینهها مطرح شد، مستند کافی در دست باشد.
اما اگر جهیزیه تحویل و در منزل مشترک مستقر شده باشد، آنگاه با برهمخوردن رابطه، پرسش استرداد مطرح میشود.
به طور عملی، حتی پیش از شروع رسمی زندگی مشترک (مثلا در فاصله عقد تا عروسی) اگر اختلافی جدی رخ دهد، زوجه میتواند با استناد به مالکیت خود بر اقلام، استرداد عین را بخواهد.
اینجا دو راه هوشمندانه دارم: یا طرفین صورتجلسهای تنظیم میکنند و اقلام بهسلامت به زوجه مسترد میشود؛ یا اگر نگرانی از ممانعت یا تخریب هست، سریعا سراغ ابزارهای آیینی (دستور موقت، تامین خواسته، تامین دلیل) میروم تا پیش از هر جابهجایی یا فروش، وضعیت تثبیت شود.
در فرض انحلال عقد (اعم از فسخ، بطلان یا طلاق)، مسیر حقوقی تفاوتی بنیادین با حالت قبل ندارد؛ جهیزیه به عنوان اموال زوجه قابل استرداد است و اگر عین موجود نباشد، مثل یا قیمت روز قابل مطالبه خواهد بود. نکتهای که در پروندههای پس از طلاق میبینم، تداخل گاهبهگاه حساب جهیزیه با حساب مهریه است؛ این دو مستقلاند: مهریه طلب زن از زوج است؛ جهیزیه مال زن نزد زوج (یا در منزل مشترک). نباید اجازه داد یکی گروگان دیگری شود مگر در قالب تهاتر توافقی و شفاف.
جابهجایی جهیزیه به منزل مستقل زوجه
وقتی اختلاف بالا میگیرد، یا زن به حکم دادگاه به منزل مستقل میرود، یا زوجین بهطور موقت جدا از هم میزیند. در این وضعیت، طبیعی است که زوجه بخواهد جهیزیه خود را به محل امن و تحت نظارت خود منتقل کند. راه درست، یا توافق و صورتجلسه تحویل است، یا اخذ دستورهای قضایی لازم برای جلوگیری از تنش و ضمانت سلامت اموال.
من معمولا با یک درخواست تامین دلیل آغاز میکنم تا کارشناس رسمی وضعیت فعلی اقلام را در محل صورتبرداری کند؛ این سند فردا در پاسخ به هر ادعای تلف یا عیب، حیاتی است. سپس، چنانچه بیم ممانعت یا تخریب وجود داشته باشد، بهموازات طرح دعوای استرداد، دستور موقت میخواهم تا موقتا نقل و انتقال یا فروش و تخریب ممنوع شود (در ادامه توضیح میدهم).
پس از آن، با هماهنگی اجرای احکام، اموال به نشانی امنی که معرفی کردهام (مثلا انبار مورد وثوق یا منزل مستقل زوجه) منتقل میشود. در همه این مراحل، صورتجلسهای دقیق با ذکر جزئیات اقلام، تعداد، وضعیت ظاهری و شماره سریالها تنظیم میکنم تا هر حلقه اثباتی کامل باشد.
تاکید میکنم که خودسری برداشت شبانه یا بدون صورتجلسه پرریسک است و فردا در دادگاه به زیان شما تمام میشود. راه امن، مسیر قضایی سریع اما مستند است.
دعوای استرداد جهیزیه
از نظر صلاحیت، دعوای استرداد جهیزیه به سبب آنکه نزاع ناشی از رابطه زوجیت است، در صلاحیت دادگاه خانواده قرار میگیرد.
از حیث محلی، قاعده عمومی محل اقامت خوانده حاکم است، اما با توجه به قواعد آیین دادرسی، امکان طرح در محل وقوع عین نیز در حدی که انتقال فوری و حفظ مال ایجاب کند قابل استدلال است.
در عمل، وقتی نگرانی از اطاله در ابلاغ به نشانی زوج دارم، ابتدا ابزارهای موقت را فعال میکنم (دستور موقت یا تامین خواسته) تا موضوع از حیث حفظ مال تثبیت شود، سپس دادخواست اصلی را در دادگاه خانواده محل مناسب ثبت میکنم.
مدارک کلیدی این دعوا سیاهه جهیزیه و فاکتورهای خرید است. سیاهه اگر به امضای زوج یا نماینده او رسیده باشد، کار بسیار آسان میشود؛ اگر امضا نشده، همچنان ارزش دارد، بهویژه اگر با شهادت مطلعین وقت ورود، تصاویر، گارانتیها و پیامهای مبادلهشده تکمیل شود.
بار اثبات مالکیت ابتدائا بر دوش زوجه است؛ با ارائه سیاهه و قرائن، اماره مالکیت شکل میگیرد و آنگاه اگر شوهر مدعی انتقال مالکیت یا هبه باشد، باید دلیل بیاورد.
من در لوایح یادآور میشوم که صرف استفاده خانوادگی یا پرداخت بخشی از هزینه نصب و حمل، سبب تملیک به زوج نیست و انتقال مالکیت محتاج سبب حقوقی است.
در فرض فقدان عین، مطالبه مثل یا قیمت روز ممکن است. دادگاه عموما با ارجاع امر به کارشناس رسمی، ارزش روز اقلام را تعیین میکند؛ من برای دقت بیشتر، هم مدل یا برند را در سیاهه برجسته میکنم و هم سابقه تعمیر یا تعویض را با مدارک ارائه میدهم تا نظر کارشناسی به واقعیت نزدیک باشد.
دستور موقت برای منع نقل و انتقال یا تخریب یا فروش اثاثیه
در بسیاری از پروندهها، سرعت مهمتر از هر چیز است. اگر بیم نقل و انتقال، فروش یا تخریب جهیزیه را بدهم، دستور موقت میخواهم. چارچوب قانونی این نهاد چنین است:
ماده ۳۱۰ قانون آیین دادرسی مدنی: در اموری که تعیین تکلیف آن فوریت دارد، دادگاه به درخواست ذینفع دستور موقت صادر مینماید.
من در درخواست، فوریت را با قرائن روشن میسازم: پیام تهدید به فروش، شکست مذاکرات، سابقه اخراج یا ورود غیر، یا حتی آگهی فروش اقلام. خواسته دستور موقت را دقیق صورتبندی میکنم: منع موقت نقل و انتقال، فروش، واگذاری، جابهجایی و هرگونه تخریب یا تغییر وضعیت جهیزیه مندرج در سیاهه پیوست تا صدور رای قطعی در دعوای استرداد.
دادگاه معمولا تامین خسارت احتمالی مطالبه میکند؛ من مبلغی معقول میسپارم تا دستور فورا ابلاغ و اجرا شود. ارزش راهبردی دستور موقت این است که صحنه را فریز میکند؛ یعنی فرصت نمیدهد دعاوی به خاطر نابودی موضوع، بینتیجه بماند.
در اجرای دستور، اخطار صریح به خوانده و الصاق نسخهای در محل نگهداری اموال مفید است. اگر نگرانی از تمرد وجود دارد، همزمان تقاضای معاضدت کلانتری میکنم تا مامور ابلاغ و نظارت در زمان صورتبرداری حضور داشته باشد. هر تخلف از دستور موقت میتواند زمینه مسئولیت مدنی و حتی تعقیب انتظامی یا جزایی حسب مورد ایجاد کند.
تامین خواسته و ارزیابی کارشناسی
تامین خواسته ابزار مکمل و بسیار کارآمدی است برای آنکه پیش از آنکه چیزی از دست برود، آن را در عمل در اختیار قانون قرار دهیم. چارچوب قانونیاش چنین است:
ماده ۱۰۸ قانون آیین دادرسی مدنی: خواهان میتواند در مواردی که بیم تضییع یا تفریط از اموال خوانده را دارد، از دادگاه تقاضای تامین خواسته نماید.
من در دعوای جهیزیه، دو الگوی تامین دارم: اگر عین جهیزیه مشخص و قابلفهرست است، توقیف عین را تا میزان خواسته میخواهم (یعنی همان اقلام سیاهه).
اگر بخشی از عین از بین رفته و ناگزیر به مطالبه قیمت روز هستم، توقیف معادل مالی از اموال خوانده را درخواست میکنم تا در زمان صدور حکم، اجرا بیدردسر باشد. تفاوت تامین خواسته با دستور موقت در ماهیت تضمینی آن است: دستور موقت منع میکند؛ تامین خواسته میگیرد و نگه میدارد.
برای دقت و جلوگیری از مناقشههای بعدی، همزمان تامین دلیل و ارجاع به کارشناس را پی میگیرم. تامین دلیل، وضعیت فعلی اقلام، کارکرد، سلامت و محل نگهداری را ثبت میکند؛ ارزیابی کارشناسی، سه گزاره کلیدی به من میدهد: ارزش روز عین موجود، امکان استرداد یا لزوم پرداخت قیمت، و افت قیمت ناشی از استعمال یا عیب.
من از کارشناس میخواهم در نظریه، علت عیب یا تلف را نیز در حد ظواهر فنی توضیح دهد تا اگر قرائن تعدی یا تفریط هست، در رای منعکس شود.
در مرحلهای که نتیجه کارشناسی آمد، مسیر مذاکره هموارتر میشود. رقم کارشناسی اغلب مبنای سازش قرار میگیرد؛ اگر طرف مقابل چانهزنی میکند، من با تکیه بر دستور موقت و تامین خواسته، اهرم اجرایی دارم تا از افتادن در بازی تاخیر و فرسایش زمان پرهیز کنم.
جهیزیه در طلاق و فسخ نکاح
در پروندههای پایان رابطه زوجیت چه به صورت طلاق رجعی یا بائن، چه به واسطه فسخ نکاح یا صدور حکم بطلان همیشه نخستین اصل را به موکل یادآور میشوم: جهیزیه مال زن است و انحلال یا تعلیق رابطه، ماهیت مالکیت را دگرگون نمیکند.
مبنای این قاعده، استقلال مالی زوجه است که قانونگذار آن را تضمین کرده است. متن قانون چنین میگوید:
ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی: زن مستقلا میتواند در دارایی خود هر تصرفی را که میخواهد بنماید.
بر پایه همین حکم، اگر پیش از جدایی، اقلام جهیزیه به منزل مشترک تحویل و مستقر شده باشد، زن حق دارد استرداد عین را بخواهد و اگر عین موجود نباشد، مثل یا قیمت روز را مطالبه کند.
در طلاق رجعی، گرچه زن در ایام عده از حیث برخی آثار در حکم زوجه است، اما این وضعیت، مالکیت او را نسبت به جهیزیه مخدوش نمیکند و دادگاه خانواده با احراز مالکیت میتواند دستور تحویل یا گذاشتن اموال در محل امن را صادر کند.
در طلاق توافقی، بهترین راه، درج بند صریح درباره تکلیف جهیزیه در صورتجلسه سازش است تا مسیر اجرا کوتاه شود. در فسخ یا بطلان نکاح نیز وضع تفاوتی ندارد: جهیزیه، تابع قواعد عام مالکیت است و بهمحض مطالبه و احراز، قابل استرداد خواهد بود.
نکتهای که در عمل اختلاف میآفریند، استهلاک متعارف در برابر خسارت ناشی از تعدی یا تفریط است. آنچه از استفاده متعارف خانوادگی مستهلک شده، بهطور معمول موضوع جبران قرار نمیگیرد؛ اما اگر نقص یا تلف، نتیجه استفاده خارج از عرف، بیاحتیاطی جدی یا نگهداری ناصحیح باشد، مسئولیت جبران ایجاد میشود.
در اینگونه موارد، من همزمان با دادخواست استرداد، تقاضای تامین دلیل و ارجاع امر به کارشناس را مطرح میکنم تا وضعیت فعلی، علت ظاهری عیب و نیز ارزش روز اقلام مستند شود.
در فرض فقدان عین، رای دادگاه بر پرداخت قیمت روز، اجراپذیر خواهد بود و اگر خوانده ادعای اعسار کند، مسیر تقسیط ذیل قواعد عمومی طی میشود بیآنکه اصل حق استرداد زیر سوال برود.
از منظر راهبردی، در لحظه جدایی، سرعت و نظم تعیینکننده است. اگر بیم نقل و انتقال، فروش یا تخریب باشد، دستور موقت میگیرم تا تا تعیین تکلیف نهایی، هر نوع جابهجایی یا تصرف مضر ممنوع شود؛ سپس با تامین خواسته، اموال مشخص را در ید قانون قرار میدهم تا در پایان رسیدگی، حکم قابلیت اجرا داشته باشد.
همزمان، اگر امکان خروج آرام وجود دارد، صورتجلسه تحویل با ذکر اوصاف، شماره سریالها و وضعیت فعلی تنظیم میکنم تا فردا مجالی برای ادعاهای بیدلیل باقی نماند.
در مذاکرات مالی پایان رابطه، گاهی طرف مقابل میکوشد حساب جهیزیه را به حساب مهریه یا نفقه معوقه گره بزند. از منظر حقوقی، این عناوین مستقلاند و تنها با توافق روشن و مکتوب میتوان تهاتر را اعمال کرد. در غیر این صورت، هر مطالبه مهریه، نفقه، اجرتالمثل و استرداد جهیزیه مسیر و ادله خود را دارد و دادگاه آنها را جداگانه میسنجد.
جنبههای کیفری مربوط به جهیزیه
پرونده جهیزیه ذاتا ماهیتی حقوقی دارد، اما در برخی رفتارها، وصف کیفری نیز ظاهر میشود و بیتوجهی به آن، ابزار کارآمد فشار مشروع و پیشگیری را از شما میگیرد.
قاعده این است: هرگاه ید شوهر یا بستگان او نسبت به جهیزیه ید امانی باشد یعنی اموال به قصد استفاده متعارف خانوادگی نزد آنان قرار گرفته و سپس بر خلاف اذن و به زیان مالک، استعمال، تصاحب، تلف یا مفقود شود، عنوان خیانت در امانت قابل بررسی است. متن قانونی معیار چنین است:
ماده ۶۷۴ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات): هرگاه اموال منقول یا غیرمنقول یا نوشتههایی از قبیل سفته و چک و قبض و مفاصاحساب و غیر آن به عنوان امانت یا رهن یا اجاره یا برای وکالت یا هر کار با اجرت یا بیاجرت به کسی داده شده و بنا بر این بوده است که اشیاء مذکور مسترد شود یا به مصرف معینی برسد و شخصی که آن اشیاء نزد او بوده آنها را به ضرر مالکین یا متصرفین آنها استعمال یا تصاحب یا تلف یا مفقود نماید به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد.
به اتکای این ماده، اگر مثلا شوهر پس از اوجگیری اختلاف، بخشی از جهیزیه را بفروشد یا عمدا مخفی کند تا از استرداد جلوگیری شود، در کنار دعوای استرداد، شکایت کیفری نیز قابل طرح است؛ مشروط بر آنکه ماهیت امانت و رفتار زیانبار بهخوبی مستند شود.
در کنار آن، هر گاه آسیبی عمدی به اموال وارد شود، عنوان تخریب موضوع ماده ۶۷۷ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) قابل استناد است:
ماده ۶۷۷ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات): هرکس عمدا اشیای منقول یا غیرمنقول متعلق به دیگری را تخریب کند یا به هر نحو کلا یا بعضا تلف نماید، به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد.
در مواردی که ربایش فیزیکی اموال رخ داده باشد برای مثال انتقال شبانه جهیزیه به انبار شخصی ثالث بدون اذن مالک عنوان سرقت تعزیری حسب اوضاع و احوال پرونده قابل بررسی است.
همچنین اگر کسی برای تقویت موقعیت خود در دعوی جهیزیه، سیاههای مجعول بسازد یا در سند موجود دست ببرد، عناوین جعل و استفاده از سند مجعول در قلمرو مواد ۵۲۳ به بعد قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) قابل طرح است.
جهیزیه در نامزدی
بخش قابلتوجهی از اختلافات جهیزیه، پیش از آغاز زندگی مشترک رخ میدهد؛ یعنی در فاصله نامزدی، عقد جاری اما هنوز بیاسکان، یا حتی در آستانه جهازبران. نقطه عزیمت در این بازه، قواعد نامزدی در قانون مدنی است. متن قانون روشن و بیپرده است:
ماده ۱۰۳۵ قانون مدنی: نامزدی وعده ازدواج بوده و ایجاد علقه زوجیت نمیکند. هر یک از نامزدها میتوانند از وصلت امتناع کنند و طرف دیگر نمیتواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کند یا از جهت صرف امتناع مطالبه خسارت نماید.
در پی همین منطق، قانون درباره هدایای نامزدی نیز تعیین تکلیف کرده است:
ماده ۱۰۳۷ قانون مدنی: هر یک از نامزدها میتواند در صورت بههم خوردن وصلت منظور، هدایایی را که به طرف دیگر یا ابوین او برای وصلت منظور داده است مطالبه نماید. اگر عین هدایا موجود نباشد، مستحق قیمت هدایای مصرفشدنی نخواهد بود مگر اینکه آن هدایا بدون تقصیر طرف دیگر تلف شده باشد.
اکنون این احکام را بر جهیزیه منطبق کنیم. تا زمانیکه جهیزیه از خانه خانواده زوجه خارج نشده و تحویل منزل مشترک نشده است، اموال نزد مالک باقی است و بر هم خوردن نامزدی یا حتی انصراف پس از عقد، موضوع استرداد جهیزیه را پیش نمیکشد؛ چرا که تحویلی رخ نداده است.
اختلافات متعارف در این مرحله، معمولا درباره هزینههای انجامشده (حمل، نصب، سفارش پرده یا کابینت) یا پیشپرداخت خریدهاست که باید با ادله مالی و قراردادهای مربوط رسیدگی شود.
اگر در این مقطع، اقلامی به طرف مقابل هدیه شده باشد برای نمونه، خانواده زوج، تلفن همراه یا سرویس طلا به زوجه داده باشند حکم ماده ۱۰۳۷ جاری است و عین هدایای موجود قابل استرداد است؛ اما جهیزیهای که زن برای زندگی خود تهیه کرده و نزد خانواده خویش نگه داشته، از جنس هدیه به طرف مقابل نیست و موضوع ماده ۱۰۳۷ قرار نمیگیرد.
اگر جهیزیه پیش از آغاز زندگی مشترک به منزل زوج حمل و مستقر شده باشد، ولی سپس وصلت بههم بخورد، وضعیت همان قواعد عام مالکیت و استرداد است: زوجه مالک است و حق مطالبه عین یا مثل و قیمت دارد.
در این حالت، به سبب حساسیت مرحله، من همواره همزمان با مذاکره سازش، ابزارهای آیینی را فعال میکنم: تامین دلیل برای ثبت وضعیت و دستور موقت برای توقف نقل و انتقال یا تخریب تا تکلیف نهایی روشن شود. اگر توافق شد که اقلام در همان زمان بازپسگیری شود، صورتجلسه دقیق با حضور معتمدین دو خانواده، بهترین راه آرام و کمهزینه است.
در پیشعقد به معنای توافقهای مقدماتی پیش از جاریشدن عقد نکاح بهتر است نسبت جهیزیه با تعهدات زوجین شفاف شود. از منظر حقوقی، قرارداد خصوصی به حکم ماده ۱۰ قانون مدنی تا جایی نافذ است که با قانون آمره تعارض نداشته باشد.
بنابراین، میتوان توافق کرد که زوجه فلان اقلام را در تاریخ مشخص آماده کند یا زوج در تهیه اقلامی که در شمار نفقه است، تا تاریخ معین اقدام کند؛ اما نمیتوان با توافق، اصل تکلیف نفقه را در عقد دائم از دوش زوج برداشت.
بهترین رویکرد در این مرحله، سیاهه مقدماتی و تعیین تکلیف مالکیت است: هرآنچه قرار است زوجه بیاورد، به نام اوست و ورود آن به منزل مشترک به معنای انتقال مالکیت نیست؛ هرآنچه زوج تهیه میکند، اگر قصد تملیک به زن ندارد، به نام خود او خریداری شود و اسنادش نگهداری گردد تا فردا محل نزاع نباشد.
در عمل، هرجا در نامزدی یا پیشعقد، خانوادهها به جای تعارفات شفاهی، سند کوتاه و روشنی تنظیم کردهاند شامل فهرست اقلام، مالکیت، زمان تحویل و شیوه حل اختلاف راه پروندهها در آینده کوتاه شده است.
هرجا اکتفا به سنت شفاهی شده، اختلافها فرساینده و پرهزینه گشته است. به عنوان وکیل استرداد جهیزیه، توصیه من این است که در این بازه حساس، هم قواعد آمره را بهیاد داشته باشید نفقه بر عهده زوج، استقلال مالی زن، عدم امکان اجبار به ازدواج و هم سند بسازید تا اگر روزی کار به دادگاه کشید، حق، آسان و سریع احراز شود.