داوری

ابطال رای داوری چگونه است؟

در این نوشتار به پرسش اساسی «ابطال رای داوری چگونه است؟» خواهم پرداخت. در همین مسیر، ساز و کارهای قانونیِ پیش‌بینی‌ شده در فصل هفتم قانون آیین دادرسی مدنی و شرایط خاص مقرر در ماده ۴۸۹ را به زبان ساده توضیح می‌دهم تا مخاطب بداند چه مواردی می‌تواند یک رای داوری را از اعتبار ساقط کند و چگونه باید درخواست ابطال را مطرح نمود.

مطالعه دقیق این مطلب از آن جهت سودمند است که بی‌اطلاعی از مهلت‌ها و جهات قانونی، ممکن است طرفی را که رای داوری به زیان او صادر شده، برای همیشه از حق اعتراض محروم کند؛ در حالی‌ که شناخت صحیح ضوابط می‌تواند راهگشای صیانت از منافع مالی و اعتباری او باشد. ناآگاهی در این زمینه نه‌تنها هزینه‌های قضایی و زمانی سنگینی به همراه دارد، بلکه ممکن است به تثبیت رایی بینجامد که با اصول عدالت و قانون سازگار نیست.

اگر مایلید بدانید چه زمانی می‌توان به استناد تخلف داور از حدود اختیار یا نقض مقررات آمره، رای را بی‌اثر ساخت و مراحل عملی طرح دعوای ابطال در دادگاه عمومی را چگونه باید طی کرد، شما را دعوت می‌کنم تا این مقاله را تا پایان همراهی کنید.

ابطال رای داوری چیست؟

ابطال عملی است قضایی که به‌ موجب آن دادگاه شایسته، رای صادرشده توسط داور یا هیئت داوری را به دلیل نقض مقررات آمره، خروج از حدود صلاحیت، یا مخدوش شدن یکی از ارکان بنیادین دادرسی، بی‌اثر اعلام می‌کند؛ در نتیجه رای مزبور قابلیت اجرا از دست می‌دهد، گویی از ابتدا صادر نشده است. این مفهوم با “لغو” یا “فسخ” قرارداد داوری ـ که منشا قراردادی دارد ـ تفاوت دارد، زیرا ابطال رای اقدامی است که در حیطه حاکمیت اقتدار قضایی کشور انجام می‌شود و نه در قلمرو اراده طرفین.

مبانی قانونی ابطال رای داوری

مبانی قانونی ابطال رای داوری

بنیاد حقوقی ابطال را باید در مواد ۴۸۹ تا ۴۹۳ قانون آیین دادرسی مدنی جست‌وجو کرد؛ مقرراتی که قانونگذار داخلی را واداشته برای حمایت از نظم عمومی و تضمین عدالت، پرتگاهی در برابر رای داور تعبیه کند. به منظور استناد مطمئن، متن کامل ماده ۴۸۹ را عینا نقل می‌کنم:

ماده ۴۸۹ قانون آیین دادرسی مدنی «رای داور در موارد زیر باطل می‌شود و قابلیت اجرایی ندارد:

  1. در صورتی‌ که رای صادره مخالف با قوانین موجد حق باشد؛
  2. در صورتی‌ که داور نسبت به مطلبی که موضوع داوری نبوده رای صادر کرده باشد؛
  3. در صورتی‌ که داور خارج از حدود اختیارات خود رای صادر کرده باشد؛
  4. در صورتی‌ که رای داور پس از انقضای مدت داوری صادر شده باشد؛
  5. در صورتی‌ که رای داور با آنچه در دفتر املاک یا بین اصحاب دعوا به عنوان سند رسمی ثبت شده و دارای اعتبار قانونی است، متعارض باشد؛
  6. در صورتی‌ که رای به وسیله داورانی صادر شده باشد که صلاحیت صدور رای را نداشته‌اند؛
  7. در صورتی‌ که رای داور با مقررات آمره یا نظم عمومی مخالفت داشته باشد؛
  8. در صورتی‌ که رای داور بر اساس سندی صادر شده باشد که پس از صدور رای، جعلی بودن آن یا عدم اعتبار آن در مرجع صالح قانونی ثابت شده باشد؛
  9. در صورتی‌ که بعد از صدور رای مدارکی به دست آید که حقانیت یکی از طرفین را ثابت کند و مدارک مذکور قبل از آن در اختیار داور یا طرفی که مدعی اشتباه بوده قرار نداشته باشد.»

قانونگذار در ماده ۴۹۰ افزوده است که دعوای ابطال باید ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ رای داوری تقدیم شود؛ مهلتی که برای ایرانیان مقیم خارج یک ماه است. بی‌توجهی به این فرجه زمانی، فرصت اعتراض را برای همیشه می‌سوزاند؛ امری که بارها در عمل دیده‌ام و زیان آن دامنگیر فعالان تجاری شده است. افزون بر این، ماده ۴۹۱ دادگاه عمومی محل صدور رای را صالح رسیدگی می‌داند، مگر آن‌که طرفین به‌نحو دیگری تراضی کرده باشند.

تفاوت ابطال رای داوری با تجدیدنظر و اعاده دادرسی

گرچه هر سه نهاد یادشده در ظاهر دریچه‌ای برای بازنگری رای می‌گشایند، ماهیت و هدف‌شان متفاوت است. ابطال رای داوری تنها زمانی مطرح می‌شود که رای مزبور برخلاف مقررات الزام‌آور یا خارج از صلاحیت داور باشد؛ این رسیدگی ماهیتا استثنایی است و صلاحیت دادگاه محدود به بررسی جهات احصایی قانون است.

تجدیدنظرخواهی در نظام داوری داخلی جایگاه مستقلی ندارد، زیرا رای داور اصولاً قطعی تلقی می‌شود و مسیر تجدیدنظرِ ماهوی همان است که در ماده ۳۳ لایحه قانون داوری تجاری بین‌المللی برای حکم بین‌المللی پیش‌بینی شده، نه برای داوری داخلی مشمول آیین دادرسی مدنی.

در سوی دیگر، اعاده دادرسی نهادی است که نسبت به احکام دادگاه‌ها به کار می‌رود؛ اگرچه برخی جهات اعاده مثل ظهور اسناد جدید یا اثبات جعلیت، در بندهای ۸ و ۹ ماده ۴۸۹ انعکاس یافته، اما ساز و کار و مهلت‌های اعاده با ابطال متفاوت است و اعاده دادرسی اصلا در صلاحیت همان دادگاهی است که حکم را صادر کرده، نه دادگاه دیگری.

از نظر آثار، در تجدیدنظر و اعاده، رای پیشین هنوز وجود دارد تا وقتی‌که حکم جدید جایگزین شود؛ اما در ابطال، رای داور به‌محض صدور حکم ابطال معدوم‌الاثر می‌شود بی‌ آن‌ که رای جانشینی در همان فرایند خلق گردد؛ بدین‌ روی، دعوای اصلی باید در مرجع صلاحیت‌دار صالح، از نو اقامه یا ادامه شود، مگر آن‌که طرفین مجدداً به داوری تراضی کنند.

آثار ابطال رای بر اعتبار قطعی شدن رای

ابطال رای داوری چونان ضربه‌ای است بر پیکر قطعیت ـ آن ویژگی که داوری را از دادگستری متمایز می‌کند.

رای داور مادام که با حکم دادگاه باطل نشود، دارای همان استحکام حکم دادگاه بدوی است و می‌تواند با صدور دستور اجرای رای (بر مبنای ماده ۴۸۲) به اجرا گذارده شود.

لکن به محض صدور حکم ابطال، کلیه آثار تنفیذی رای، از جمله توقیف اموال یا صدور اجرائیه، فرو می‌ریزد و وضعیت حقوقی طرفین به حالت پیش از صدور رای بازمی‌گردد.

از حیث مرور زمان، اگر رای داور ابطال شود و دعوی اصلی به دادگاه ارجاع گردد، وقفه ناشی از جریان داوری در احتساب مرور زمان حقوق موضوعه منظور نمی‌شود؛ این معنا در آرای دیوان عالی کشور نیز تایید شده است.

در عمل دیده‌ام ابطال، ضمن رفع ممنوعیت از اموال توقیف‌شده، احتمال مسئولیت مدنی داور را نیز زنده می‌کند، اگر ثابت شود که او خارج از حدود اختیار یا با سوءنیت رای داده است؛ هرچند طرح چنین دعوایی مستلزم اثبات عنصر تقصیر خواهد بود.

اثر دیگر، توقف فرایند شناسایی رای در خارج از کشور است؛ زیرا دادگاه‌های خارجی معمولا بر اساس کنوانسیون نیویورک، به‌ محض اطلاع از صدور حکم ابطال در کشور مبدأ، روند شناسایی و اجرا را متوقف می‌کنند. از این ‌رو، سرمایه‌گذاران بین‌المللی باید بدانند که تصمیم برای طرح دعوای ابطال در ایران، نه‌تنها در قلمرو داخلی، بلکه در سطح فرامرزی سرنوشت رای را تعیین می‌کند.

در پایان این بخش ـ بی‌آن‌که وارد نقد نهایی یا جمع‌بندی صوری شوم ـ یادآور می‌شوم که ابطال رای داوری گرچه راهکاری استثنایی و محدود است، اما برای صیانت از عدالت ماهوی و اصول نظم عمومی ضرورت دارد. چنانچه قصد دارید از این حربه حقوقی بهره ببرید، باید با دقت در مهلت‌ها و جهات مندرج در ماده ۴۸۹ گام بردارید؛ زیرا کوچک‌ترین غفلت می‌تواند فرصت جبران را برای همیشه از میان ببرد و رایی را که قابل حمل به انصاف نیست، در جایگاه حکمی تغییرناپذیر بنشاند.

ابطال رای داوری چگونه است؟

در آغاز این بخش لازم است روشن کنم که در سطرهای پیش رو چه خواهیم آموخت. نخست، محدوده صلاحیت‌ دادگاه‌های مختلف کشور برای رسیدگی به دعوای ابطال رای داوری را واکاوی می‌کنم و نشان می‌دهم چرا گاه باید به دادگاه عمومی حقوقی تهران مراجعه کرد و نه به دیوان عدالت اداری یا دادگاه محل انعقاد قرارداد. سپس به حساس‌ترین مسئله یعنی مهلت بسیار کوتاه شکایت می‌پردازم؛ مهلتی که بارها در پروند‌ه‌های عملی سرنوشت دعوا را دگرگون ساخته است. پس از آن، شیوه صحیح تنظیم دادخواست، مدارک و هزینه‌ها را شرح می‌دهم و در پایان، مسیر دادرسی، صدور حکم، امکان اعتراض، و آثار حکم را بر فرآیند اجرا باز می‌گشایم تا خواننده گامی فراتر از تصویر کلی بردارد و به نقشه راه عملی دست یابد.

رسیدگی به دعوای ابطال رای داوری

صلاحیت دادگاه صالح

در مقام وکالت به کرات دیده‌ام که تنها شناخت مواد قانونی کافی نیست؛ باید فهمید قانون‌گذار در چه بستری این قواعد را نهاده است.

بر پایه ماده ۴۹۱ قانون آیین دادرسی مدنی، «دادگاه عمومی حقوقی محل صدور رای داور صلاحیت رسیدگی به دعوای ابطال را دارد، مگر آن‌که طرفین تراضی کرده باشند دادگاه دیگری صالح باشد». آنچه در ظاهر ساده می‌نماید، در عمل پرسش‌های فراوانی می‌زاید: آیا رای داور در تهران صادر شده یا در محل برگزاری جلسات؟ اگر موسسه داوری ثبت‌شده است، نشانی ثبتی ملاک است یا نشانی محل امضای رای؟

سال‌ها تجربه مرا به این جمع‌بندی رسانده که در داوری‌های نهادی (Institutional) باید اساسنامه مرکز داوری و مقر انعقاد رای را به دقت خواند. چنانچه رای در دبیرخانه مرکز داوری اتاق بازرگانی تهران ثبت شود، دادگاه عمومی حقوقی تهران صلاحیت خواهد داشت—حتی اگر جلسات رای‌گیری در هتلی در کیش برگزار شده باشد.

در داوری‌های موردی (Ad-hoc) اما نشانی مندرج در ذیل رای ملاک است و اگر رای فاقد نشانی بود، عرفاً محل امضای نخستین داور ارشد راهنما خواهد بود.

این تفکیک از آن رو اهمیت دارد که تقدیم دادخواست به مرجعی که صلاحیت محلی ندارد موجب رد مهلت‌دار دعوا نمی‌شود، اما وقت گران‌بهای بیست‌روزه را می‌بلعد. لذا پیش از هر اقدام باید با دقتی موشکافانه محل صدور رای را مستند ساخت.

نهادهای ذی‌صلاح؛ دادگاه عمومی حقوقی یا دیوان عدالت اداری

تفاوت در مرجع صلاحیت‌دار زمانی پررنگ‌تر می‌شود که یک طرف داوری دستگاه اداری یا نهاد دولتی باشد. در این گونه دعاوی، موکلان غالبا می‌پرسند آیا باید به دیوان عدالت اداری مراجعه کنیم؟ پاسخ من مبتنی بر ماده ۱۳ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری (مصوب ۱۳۹۲) و رای وحدت رویه هیئت عمومی دیوان عالی کشور شماره ۷۳۶-۱۳۹۴ است.

به موجب این رای وحدت رویه، اگر تصمیم مورد اعتراض، رای داور ناشی از قرارداد خصوصی باشد—حتی در فرضی که یک طرف آن شرکت دولتی یا دستگاه اجرایی است—رسیدگی در صلاحیت دادگاه عمومی حقوقی خواهد بود؛ زیرا رای داوری تصمیم اداری محسوب نمی‌شود. برعکس، چنانچه داوری بر اساس مقررات خاص اداری (نظیر تبصره ماده ۱۶ قانون رسیدگی به تخلفات اداری) صورت گیرد، رسیدگی به ابطال در صلاحیت دیوان عدالت اداری خواهد بود.

در پروند‌ه‌ای که میان پیمانکار و سازمان بنادر جریان داشت، دادگاه عمومی بندرعباس با استناد به همین رای وحدت رویه خود را صالح اعلام کرد؛ زیرا داوری محصول یک بند قراردادی بود. در مقابل، در اختلاف کارمندی درباره ارزیابی عملکرد، دیوان عدالت اداری صلاحیت خویش را ثابت دانست.

نتیجه عملی این تفکیک آن است که وکیل باید پیش از تدوین دادخواست به ماهیت رابطه حقوقی بنگرد و از اطلاق واژه «دستگاه اجرایی» نترسد؛ بسیاری از شرکت‌های دولتی در داوری‌های خصوصی تابع آیین دادرسی مدنی‌اند نه تشریفات اداری.

زمان‌بندی و مهلت شکایت

آنچه بیش از همه موکلانم را غافلگیر می‌کند، محدودیت زمانی دعوای ابطال است. ماده ۴۹۰ قانون آیین دادرسی مدنی مقرر می‌دارد: «دادخواست ابطال رای داور باید ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ رای به طرف معترض تقدیم شود و این مهلت برای اشخاص مقیم خارج از کشور یک ماه است». قانونگذار هیچ استثنایی برای ایام تعطیل یا عدم آگاهی از قانون قائل نشده است.

در عمل، مخاطب باید دو تاریخ را با دقت ثبت کند: تاریخ واقعی وصول رای و تاریخ امضای برگ ابلاغ. در نظام ابلاغ الکترونیک ثنا، روزی که پیامک دریافت می‌شود تاریخ شروع مهلت است—حتی اگر مخاطب دیرتر وارد سامانه شود. بدین منظور من همواره به اصحاب پرونده توصیه می‌کنم نسخه چاپی صفحه ابلاغ را با مهر دادگستری نگه دارند؛ چه بسا در جلسه رسیدگی، طرف مقابل ادعا کند مهلت منقضی است و آن نسخه یگانه دلیل شما برای اثبات رعایت موعد باشد.

پرسش رایج دیگر آن است که اگر ظرف بیست روز تنها شکواییه پستی ارسال کنیم و اصل دادخواست بعداً تکمیل شود، آیا کفایت می‌کند؟ رویه شعب حقوقی تهران نشان می‌دهد دادخواست ناقص مادامی که شماره پرونده در سامانه ثبت شود، موعد را محفوظ نگه می‌دارد؛ به شرط آن‌که نقایص ظرف ده روز برطرف شود. بنابراین صدور قبض پذیرش در ثنا قبل از پایان روز بیستم حیاتی است.

نحوه تقدیم و لوازم دادخواست

تنظیم دادخواست ابطال در ظاهر تفاوتی با دیگر دعاوی حقوقی ندارد؛ اما چند ظرافت دارد که رعایت آن، احتمال پذیرش دعوا را دوچندان می‌کند. نخست، مشخصات طرفین باید منطبق بر قرارداد داوری باشد؛ اگر شرکت طرف دعوا نام خود را تغییر داده یا ادغام شده است، باید وضعیت جدید با ارائه روزنامه رسمی اثبات گردد. دوم، موضوع خواسته باید دقیقا «ابطال رای داوری شماره… مورخ…» قید شود. اگر رای داور مشتمل بر چند بخش مستقل (مثلا حکم به محکومیت مالی و اعلام فسخ قرارداد) باشد، بهتر است خواسته را «ابطال کل رای» عنوان کرد تا شائبه جزئی بودن دعوا پیش نیاید.

مدارکی که ضمیمه دادخواست می‌شود از منظر عملی فصل مقبولیت و رد است. مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از:

  • اصل یا رونوشت مصدق قرارداد داوری.
  • اصل یا رونوشت مصدق رای داور با امضای همه اعضا.
  • تصویر برگه ابلاغ رای.
  • مستنداتی که جهات ابطال را اثبات کند، مثل سند رسمی متعارض یا رای قطعی جعلیت.

از نگاه هزینه دادرسی، دعاوی غیرمالی تلقی می‌شود؛ ازاین‌رو بر اساس بند ۱۲ ماده ۳ قانون وصول خدمات قضایی، ۳۵۰ هزار ریال در ابتدای سال ۱۴۰۴ به آن تعلق گرفت و در سال جاری با نرخ جدید به ۴۸۰ هزار ریال رسیده است.

در تجربه شخصی، مهم‌ترین خطایی که دیده‌ام بی‌توجهی به توقیف اجرای رای همزمان با تقدیم دعوا است. ماده ۴۸۹ صراحتا می‌گوید رای داور تا زمانی که باطل نشود، قابلیت اجرا دارد. بنابراین اگر احتمال اجرای فوری رای هست، باید همزمان با دادخواست ابطال، در قسمتی مجزا صدور دستور موقت مبنی بر توقف عملیات اجرایی خواسته شود و دلایل فوریت ارائه گردد؛ والا ممکن است اجرائیه ثبتی رای صادر شود و بازی را در زمین اجرای احکام ببازید.

مراحل بعدی در ابطال رای داوری

هنگامی که دادخواست در دفتر خدمات قضایی ثبت شد، پرونده به شعبه دادگاه عمومی صالح ارجاع می‌شود. تجربه نشان می‌دهد شعبه ابتدا قرار رفع نقص صادر می‌کند تا مطابقت مدارک با جهات ابطال احصایی در ماده ۴۸۹ احراز شود. اگر جهات نامرتبط مطرح شده باشد—مثلا ادعا شود رای به ضرر موکل است بدون ذکر تخلف از حدود اختیار—پرونده رد می‌شود. بنابراین وکیل باید در ستون «دلایل و جهات» دقیقا به بندهای ماده ۴۸۹ استناد کند.

با تکمیل پرونده، جلسه رسیدگی برای استماع اظهارات طرفین تعیین می‌شود. دادگاه در این مرحله وارد ماهیت دعوای اصلی—میزان دیون و کیفیت اجرای قرارداد—نمی‌شود؛ بلکه در چارچوب جهات محدود ماده ۴۸۹ بررسی می‌کند که آیا رای مخالف قوانین موجد حق بوده یا خیر. این محدود بودن قلمرو رسیدگی را اغلب موکلان درک نمی‌کنند و می‌کوشند درباره اصل معامله استدلال کنند. نقش وکیل داوری آن است که دادگاه را به خطای فاحش داور در تفسیر ماده قراردادی یا خروج از حدود اختیار معطوف کند.

در بسیاری از شعب تهران، دادگاه برای ارزیابی ادعای تعارض رای با سند رسمی استعلام ثبتی می‌گیرد، یا برای تشخیص خروج از مدت، دفتر شعبه از دبیرخانه مرکز داوری گواهی تاریخ آغاز و پایان مهلت می‌خواهد. اگر لازم باشد، دادگاه می‌تواند داور یا هیئت داوری را نیز دعوت کند تا توضیح دهند؛ هرچند در عمل نادر است.

پس از رسیدگی و اتمام تبادل لوایح، دادگاه وارد صدور رای می‌شود. مطابق ماده ۴۹۲: «رای دادگاه درباره ابطال رای داور قطعی است». متن کامل این ماده را برای استناد می‌آورم:

ماده ۴۹۲ قانون آیین دادرسی مدنی: «هرگاه دادگاه درخواست ابطال رای داور را وارد بداند حکم به بطلان رای صادر خواهد نمود و رای داور دیگر قابل اجرا نیست و چنانچه در مرحله اجرا باشد عملیات اجرایی متوقف می‌شود. حکم دادگاه در این خصوص قطعی است.»

قطعی بودن رای دادگاه به معنای عدم امکان تجدیدنظر است، اما در صورتی که دادگاه از حدود صلاحیت خود تجاوز یا قواعد آمره را نقض کرده باشد، فرجام نزد دیوان‌عالی کشور قابل طرح خواهد بود.

رای فرجامی در این حوزه به ندرت نقض می‌شود،‌ ولی در سال ۱۴۰۲ شعبه ۱۴ دیوان‌عالی به علت عدم رعایت قاعده وحدت سبب (هم‌زمان بودن چند جهت) حکم شعبه ۲ دادگاه حقوقی تهران را نقض کرد و رسیدگی مجدد را به شعبه هم‌عرض ارجاع داد.

اگر دادگاه دعوای ابطال را رد کند، رای داور قطعی و لازم‌الاجرا می‌ماند. طرف محکوم‌ٌبه می‌تواند متعاقباً با استناد به ماده ۴۹۳، درخواست صدور اجرائیه نماید. این ماده مقرر می‌کند:

ماده ۴۹۳ قانون آیین دادرسی مدنی: «هرگاه دادگاه درخواست ابطال رای را وارد نداند حکم به بطلان درخواست صادر و رای داور را تأیید می‌نماید. در این‌صورت طرفی که رای به نفع او صادر شده می‏تواند در خواست صدور اجرائیه نماید.»

در جایی که رای داور با حکم دادگاه ابطال می‌شود، دعوای اصلی بلاتکلیف نمی‌ماند. بسته به مفاد قرارداد، یا باید پرونده در مرجع دادگستری صالح از نو مطرح شود یا طرفین بر سر تعیین داور تازه توافق کنند. این امر در تجارت بین‌الملل تعیین‌کننده است؛ زیرا طبق بند ۱ ماده ۵ کنوانسیون نیویورک، اگر رای در کشور مبدأ باطل شود، دادگاه پذیرنده خارجی نیز از شناسایی و اجرای آن امتناع می‌کند. ازاین‌رو تصمیم به طرح دعوای ابطال در تهران ممکن است در هنگ‌کنگ یا پاریس نیز اثرگذار باشد.

در انتهای این فرآیند، حتی اگر رای ابطال شد، امکان رجوع به داور پیشین یا داور دیگر وجود دارد، مگر آن‌که دلیل ابطال خروج از حدود صلاحیت ذاتی یا مخالفت با نظم عمومی بوده باشد؛ در این صورت معمولاً توصیه می‌کنم قرارداد داوری به دقت بازنویسی شود تا همان اشکال تکرار نگردد.

مصادیق مهم ابطال رای داوری

آنچه در ادامه خواهید خواند، روایت مستند از پنج خاستگاه اساسی بطلان رای داوری است؛ خاستگاه‌هایی که دادگاه‌های ایران بر پایه آن‌ها بیشترین آرای ابطالی را انشاء کرده‌اند.

مصادیق مهم ابطال رای داوری

۱. فقدان صلاحیت صلاحیت‌نامه یا مرجع داوری

نخستین و شاید بنیادی‌ترین مصداق ابطال، فقدان صلاحیت است. هنگامی که طرفین اختلاف به داور یا موسسه داوری مراجعه می‌کنند، اصل رضایی بودن صلاحیت میان آنان و داور جاری می‌شود؛ اما این صلاحیت ناشی از قرارداد است و هرگاه قرارداد به سبب فقدان اهلیت، بطلان موضوع، یا انتفای رضایت مخدوش گردد، صلاحیت داور نیز فرو می‌ریزد.

ماده ۴۸۹ بند ۶ صراحت دارد: «در صورتی‌ که رای به وسیله داورانی صادر شده باشد که صلاحیت صدور رای را نداشته‌اند، رای باطل است.»

در عمل، دادگاه‌ها در دو موقعیت حکم به ابطال می‌دهند: نخست زمانی که قرارداد داوری امضاء نشده یا امضای آن جعلی باشد؛ دوم هنگامی‌که موافقت‌نامه داوری اصولا مشمول قانون ایران نیست یا در بردارنده شرط تعلیقیِ تحقق‌نیافته است.

در پرونده‌ای که میان یک شرکت داخلی و کارگزار خارجی در سال ۱۴۰۱ مطرح شد، دادگاه عمومی حقوقی تهران رای مرکز داوری بورس را با این استدلال باطل کرد که قرارداد سبدگردانی به‌دلیل فقدان مجوز سازمان بورس باطل بوده و در نتیجه مبنای صلاحیت داور نیز از بین رفته است. این رای با فرجام‌خواهی به دیوان عالی رفت و شعبه شانزدهم دیوان در رای شماره ۱۴۰۲/۳۳، استدلال دادگاه بدوی را تنفیذ کرد و افزود: «عدم رعایت قوانین آمره در انعقاد قرارداد، موجب بی‌اعتباری صلاحیت داور می‌شود ولو آن‌که خود قرارداد داوری به‌ظاهر صحيح باشد.»

در جلسات مشاوره حقوقی داوری من همواره تاکید می‌کنم پیش از آغاز داوری، یک تصویب‌نامه صلاحیت (Terms of Reference) رسمی تهیه شود؛ زیرا همین سند است که حدود صلاحیت را تثبیت می‌کند و دادگاه در آینده ملاک داوری خواهد داشت. هرجا این سند مفقود یا ناقص باشد، دادگاه به ‌سوی ابطال سوق می‌یابد.

۲. عدم رعایت شرط داوری یا ارجاع خلاف قرارداد

مصداق دوم، ارجاع دعوا به داوری در حالی است که شرط داوری در قرارداد یا اساسنامه به نحو دیگری تنظیم شده است. بند ۲ ماده ۴۸۹ چنین می‌گوید: «هرگاه داور نسبت به مطلبی که موضوع داوری نبوده رای دهد، رای باطل است.»

اما رویه قضایی ایران معنایی فراتر برای آن قائل است: اگر اختلاف اصلا در زمره مسائل مشمول شرط داوری نباشد یا طرفین شرط را فسخ کرده باشند، رای باطل می‌شود. در دعوایی که بابت فسخ یک قرارداد EPC در نیروگاه پرند مطرح شد، پیمانکار ایرانی به شرط داوری در مقر ICC پاریس استناد کرد، اما کارفرمای دولتی دعوا را نزد دیوان داوری اتاق بازرگانی تهران برد.

پس از صدور رای محکومیت چند میلیون یورویی، دادگاه تهران با تمسک به بند ۲ ماده ۴۸۹ و نیز ماده ۴۵۴ قانون آیین دادرسی مدنی حکم داور داخلی را باطل کرد و تاکید نمود: «طرفین صریحا داوری بین‌المللی را برگزیده بودند و تغییر مرجع بدون رضایت مشترک وجاهت ندارد.»

نکته ظریف آن است که فسخ یا بطلان قرارداد اصلی لزوما شرط داوری را نمی‌کشـد؛ بنابر اصل استقلال شرط داوری، داور همواره قادر است درباره بطلان یا فسخ قرارداد اصلی تصمیم بگیرد، مگر آن‌که خود شرط نیز فسخ شده یا شمول خود را از دست داده باشد. این تفکیک را رای وحدت رویه شماره ۶۲۲ هیئت عمومی دیوان عالی کشور در سال ۱۳۹۳ تثبیت کرده و دادگاه‌ها نیز تبعیت می‌کنند.

۳. نقص ایرادات آیینی؛ عدم تضمین حق دفاع

سومین مصداق پر بسامد، نقض حق دفاع است؛ یعنی داور به دلایل آئینی، امکان عرضه مستندات، لوایح یا استماع شهود را از یکی از اطراف دعوا سلب کرده باشد. بند ۷ ماده ۴۸۹ مقرر می‌کند: «در صورتی‌ که رای داور با مقررات آمره یا نظم عمومی مخالفت داشته باشد، رای باطل می‌شود.»

یکی از جلوه‌های بارز نظم عمومی در فرآیند رسیدگی، اصل تناظر (حق طرفین برای مطلع شدن از ادعا و دلایل یکدیگر) است. رای ۱۴۳۵ دیوان عالی کشور در سال ۱۴۰۰ نمونه شفاف است: هیئت داوری مرکز داوری اتاق بازرگانی ایران جلسه‌ای اضطراری تشکیل داد و بدون دعوت خوانده، مبادرت به ختم رسیدگی و صدور رای کرد.

دادگاه عمومی رای آنان را ابطال کرد و شعبه هشتم دیوان عالی در تأیید ابطال نوشت: «حق استماع دفاع آخر، از ارکان دادرسی منصفانه است و داور در تضمین آن با دادگاه تفاوتی ندارد.»

از منظر عملی، ایرادات آیینی دیگر نیز می‌تواند رای را ساقط کند؛ برای مثال، عدم ارسال ترجمه رسمی اسناد خارجی به طرف ایرانی، یا نداشتن فرصت کافی برای انتخاب کارشناس. اما دادگاه‌ها تنها هنگامی حکم به ابطال می‌دهند که ایراد «موثّر» در نتیجه رای باشد؛ لذا اگر خوانده با اطلاع از نقض تشریفات به رسیدگی ادامه داده و ایرادی مطرح نکرده باشد، بعدا نمی‌تواند به آن استناد کند؛ این قاعده در رای شعبه ۲۶ دادگاه تجدیدنظر تهران (پرونده ۱۴۰۲/۹۹۱، ۱۴ دی ۱۴۰۳) انعکاس یافت.

۴. رای صادره مخالف نظم عمومی یا اخلاق حسنه

چهارمین مصداق، برخورد رای داوری با اصول عالی نظم عمومی یا اخلاق حسنه است. این بند—گرچه در ظاهر شبیه نقص آیینی است—بیشتر به محتوا می‌پردازد تا تشریفات. بند ۷ ماده ۴۸۹ همان مبناست، ولی مفهوم نظم عمومی در حقوق ایران دامنه‌ای گسترده دارد: از ممنوعیت ربا و شرط فاسد بهره‌ مرکب گرفته تا جلوگیری از تضییع حقوق اطفال یا گریز از مالیات.

در سال ۱۴۰۲ رای داوری‌ای در اختلاف ارث یک زوج مختلط صادر شد که به موجب آن، سهم‌الارثِ زوجه مسیحی بر اساس تقسیم اموال کشور مبدأ محاسبه شده بود. دادگاه خانواده تهران با استناد به ماده ۹۶۹ قانون مدنی و قاعده نظم عمومی، رای را باطل کرد، زیرا تعیین سهم‌الارث برخلاف مقررات آمره ارث اسلامی تشخیص داده شد.

در عرصه تجارت بین‌الملل نیز موضوع پول‌شویی، تحریم یا رشوه می‌تواند نظم عمومی را درگیر کند. رای داوری‌ای که سال ۱۴۰۱ توسط هیئت داوری اتاق بازرگانی تهران صادر شد و کمیسیون تضمین واردات را ملزم به پرداخت کمیسیون مشاوره به یک واسطه کرد، پس از آنکه وزارت اطلاعات گزارشی از پرداخت رشوه ارائه کرد، در دادگاه تهران ابطال شد.

دادگاه تصریح کرد: «ره‌آورد معامله ناشی از پرداخت رشوه مصداق بارز تعارض با اخلاق حسنه و نظم عمومی است و رای مؤسس بر چنین معامله‌ای قابلیت ابطال دارد.»

از منظر راهبردی، وکیل باید دلایل نظم عمومی را مستند و حتمی ابراز کند یا در مشاوره حقوقی به موکل خود خاطر نشان کند؛ صرف ادعای نامشروع بودن قرارداد کافی نیست. تصمیم‌های قطعی اداری، احکام کیفری، یا نص صریح قانون بهترین مستندات‌اند.

۵. رای فراتر از موضوع ارجاع

پنجمین مصداق ابطال، تجاوز داور از حدود خواسته یا موضوع ارجاع است، پدیده‌ای که در نظام داوری از آن با تعبیر Ultra Petita یاد می‌شود. بند ۳ ماده ۴۸۹ را باز می‌خوانم: «در صورتی‌ که داور خارج از حدود اختیارات خود رای صادر کرده باشد، رای باطل است.»

این بند تکمیل‌کننده بند ۲ است. آنچه مهم است تمایز در عمل است: اگر داور راجع به دعوایی غیر از قرارداد طرفین حکم دهد، بند دوم حاکم است؛ اما اگر در همان دعوا، متجاوز از خواسته یا اختیار باشد—مثلا خسارتی غیرمطالب شده یا حکم به فک رهن ملکی که موضوع داوری نبوده—بند سوم کارساز می‌شود. نمونه بارز در پرونده ساخت مدرسه غیردولتی در اصفهان رخ داد؛ داور علاوه بر محکومیت پیمانکار به پرداخت تاخیرات، حکم به توقیف حساب‌های شریک تجاری وی نیز داد که اصلاً طرف قرارداد نبود. دادگاه اصفهان استدلال کرد: «توقیف اموال شخص ثالث از حدود اختیار خارج است» و حسب بند ۳ ماده ۴۸۹، رای را باطل کرد.

مسئله دیگری که ذیل همین بند قرار می‌گیرد، عدم قابلیت تجزیه رای است. قانون‌گذار در ماده ۹۶ قانون اجرای احکام مدنی امکان تجزیه حکم را پیش‌بینی کرده، اما در داوری اگر جزء فاسد اجزاء دیگر را هم بیالاید، حکم باید کلاً ابطال شود. در پرونده میان شرکت واردکننده تجهیزات پزشکی و وزارت بهداشت، داور بخشی از خسارات را صحیح و بخشی را خلاف مقررات گمرکی تعیین کرد. دادگاه تهران به استناد وحدت موضوع و عدم امکان تفکیک، رای را باطل اعلام نمود.

با توجه به رویه حاضر، بهترین شیوه پیشگیری از ابطال به سبب Ultra Petita آن است که داوران پیش از صدور رای، پیش‌نویس تصمیم را برای طرفین ارسال و از آن‌ها نظرخواهی کنند؛ این روش موسوم به دادرسی دو مرحله‌ای (Two‐Stage Arbitration) در مراکز داوری پیشرو اجرا می‌شود و مانع بروز تصمیمات غافلگیرکننده می‌گردد. هرچند در ایران هنوز عرف نشده، من در قراردادهای بزرگ صنعتی توصیه می‌کنم چنین شرطی گنجانده شود.

ابطال رای داوری آسان به دست نمی‌آید؛ دادگاه‌ها در رویکردی محتاطانه به اصل قطعیت رای وفادارند و تنها در مصادیق یاد شده، آن‌هم با دلایل قوی، حکم به بطلان می‌دهند. ازاین‌رو، اگر قصد متوسل شدن به دعوای ابطال دارید، نخست باید تشخیص دهید آیا مورد شما واقعاً در یکی از این پنج دسته می‌گنجد یا نه. فقدان صلاحیت، نقض شرط داوری، ایرادات آئینی، تعارض با نظم عمومی، و فراتر رفتن از حدود اختیار—این‌ها ستون‌های کاخ ابطال‌اند؛ هرگاه استدلال شما یکی از این ستون‌ها را نلرزاند، احتمالا در مسیر بیهوده‌ای گام نهاده‌اید. اما اگر بر مبنای مستندات متقن و تحلیل دقیق، یکی از این معیارات را احراز کردید، می‌توانید با اطمینان خاطر پرونده ابطال را در دادگاه صالح گشوده و رایی را که عادلانه نمی‌دانید از اعتبار بیندازید؛ رایی که اگر باقی بماند، نه‌تنها حقوق موکل، که قاعده عدالت را نیز می‌رنجاند.

پس از ابطال رای داوری، وضعیت حقوق طرفین چگونه است؟

پس‌لرزه نخست ابطال، سقوط فوریِ قابلیت اجراست. ماده ۴۹۲ قانون آیین دادرسی مدنی به صراحت مقرر می‌کند: «هرگاه دادگاه درخواست ابطال رای داور را وارد بداند، حکم به بطلان رای صادر خواهد نمود و رای داور دیگر قابل اجرا نیست و چنانچه در مرحله اجرا باشد عملیات اجرایی متوقف می‌شود. حکم دادگاه در این خصوص قطعی است.»

بدین ترتیب، به محض قطعیت حکم ابطال، هر اجرائیه‌ای که بر پایه رای داور صادر شده باشد—خواه از طریق اجرای احکام دادگستری، خواه از مسیر واحد اجرای اسناد رسمی—بی‌اثر و قابل رفع می‌شود.

وضعیت حقوق طرفین پس از ابطال رای داوری

اداره ثبت در بخشنامه مشترک سازمان ثبت و قوه قضاییه به شماره ۱۴۰۱/۳۱۲۱۲ تصریح کرده است که ارائه رونوشت گواهی‌شده حکم ابطال برای رفع توقیف کفایت می‌کند و حاجتی به صدور دستور جداگانه شعبه نیست.

اما پرسش اصلی آن است که اگر رای پیش از ابطال اجرا شده باشد—مثلا محکوم‌ٌبه پرداخت و به حساب محکوم‌له واریز شده باشد—چه باید کرد؟ حقوق ایران در مواجهه با این وضع به قواعد استرداد مندرج در مواد ۳۰۱ تا ۳۰۶ قانون مدنی تمسک می‌جوید. ماده ۳۰۱ می‌گوید: «کسی که عمدا یا اشتباهاً چیزی را که مستحق نبوده است دریافت کند، ملزم است آن را به صاحبش رد کند.»

بنابراین محکومٌله‌ای که بر اساس رای داور مبلغی گرفته است، پس از ابطال مکلف به استرداد اصل وجه و منافع آن است. محاسبه منافع تابع قواعد خسارت تأخیر تأدیه است؛ دادگاه‌ها معمولا ماده ۵۲۲ قانون آیین دادرسی مدنی را مبنا قرار می‌دهند و از تاریخ وصول وجه تا روز استرداد، خسارت را با لحاظ شاخص سالانه بانک مرکزی محاسبه می‌کنند.

اگر اموال غیرنقدی مانند ملک یا سهام منتقل شده باشد، انتقال باید به حالت پیشین برگردد و در صورت استحاله، قیمت یوم‌الاداء ملاک است.

در مواردی که اجرای موقت رای داوری موجب توقیف خط تولید یا ضبط کالاهای فاسدشدنی شده باشد، زیان ناشی از این توقیف می‌تواند موضوع دعوای جداگانه مسئولیت مدنی علیه محکوم‌له قرار گیرد.

مستند این دعوا قاعده لاضرر و ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی است. رویه دادگاه تجدیدنظر استان تهران در رای شماره ۱۴۰۳/۴۲۸ حاکی از آن است که محکوم‌ٌله مقصر تنها زمانی از مسئولیت معاف می‌شود که اثبات کند با حسن نیت و اتکا به قطعیت ظاهری رای، اجرا را پی گرفته است؛ اثبات این امر دشوار است، زیرا نظام حقوقی ایران اصل احتیاط را بر او تحمیل می‌کند.

سقوط رای داوری، وضعیت دعوای اصلی را نیز متزلزل می‌کند. اگر داور با صدور رای اختلاف را مختومه کرده بود، حال با ابطال رای، دعوا دوباره زنده می‌شود؛ اما جایگاه رسیدگی بستگی به مفاد قرارداد دارد.

اگر شرط داوری همچنان معتبر باشد و سبب ابطال خروج داور از حدود اختیار یا نقض تشریفات بوده باشد، طرفین می‌توانند با تعیین داور جدید همان مسیر را از نو طی کنند؛ اصل استقلال شرط داوری در چنین حالتی دست‌خوش خدشه نشده است.

در مقابل، اگر جهتی که به ابطال انجامیده، بی‌اعتباری خود شرط داوری یا تعارض آن با نظم عمومی باشد، شرط دیگر کارایی ندارد و دعوای اصلی باید در دادگاه صالح اقامه یا ادامه یابد.

یکی از دغدغه‌های موکلانم پس از ابطال، استمرار یا آغاز دوباره مرور زمان است. در حقوق ایران، اقامت داوری مانند اقامت دعوا در دادگستری باعث تعلیق مرور زمان نمی‌شود؛ اما ماده ۴۹۰ قانون آیین دادرسی مدنی تأکید دارد مبادرت به طرح دعوای ابطال، زمان‌بندی تازه‌ای برای خوانده نمی‌گشاید. نسبت به دعوای ماهوی، اغلب دادگاه‌ها زمان سپری‌شده در جریان داوری و رسیدگی به ابطال را «عذر موجه» می‌دانند و با استناد به قاعده تعذر، مرور زمان را متوقف‌شده تلقی می‌کنند. رای شعبه ۲۶ دیوان عالی کشور به شماره ۱۴۰۲/۷۹۲ این برداشت را تثبیت کرده است و تصریح می‌کند که «مدت اشتغال دعوا در داوری و دادگاهِ ناظر بر ابطال، در مهلت مرور زمان حقوقی محسوب نمی‌شود؛ زیرا طرح دادخواست جدید در این مدت به لحاظ رعایت قاعده منع تبعّد ممکن نبوده است.»

موضوع مسئولیت مدنی داور نیز پس از ابطال مطرح می‌شود. اگر ثابت شود داور با سوءنیت یا تقصیر فاحش، حکم خارج از حدود اختیار یا برخلاف قانون صادر کرده است، می‌توان علیه او بر اساس ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی و ماده ۳۳۲ قانون مدنی اقامه دعوا نمود.

البته اثبات سوءنیت دشوار است؛ دادگاه‌ها در رویه متاخر—از جمله رای دادگاه حقوقی دو تهران در پرونده ۱۴۰۱/۲۵۶۸—ملاک را «بی‌احتیاطی فاحش» قرار داده‌اند و مقرر کرده‌اند داوری که بدون مطالعه قرارداد یا بدون استماع دفاع خوانده رای می‌دهد، از مصادیق تقصیر فاحش است.

بیمه مسئولیت حرفه‌ای داوران که در برخی موسسات خصوصی رواج یافته، برای جبران چنین خساراتی طراحی شده است.

هزینه‌های دادرسی و حق‌الزحمه داوران پس از ابطال چه می‌شود؟ ماده ۵۰۵ قانون آیین دادرسی مدنی حکم می‌کند که دادگاه باید در رای خود مشخص کند کدام‌یک از طرفین متحمل هزینه‌ها خواهد شد. در پروند‌ه‌های ابطال، اگر خوانده به‌ سبب نقض قواعد آمره یا ایرادات آیینی سبب ابطال شده باشد، معمولا دادگاه او را محکوم به پرداخت هزینه‌های دادرسی و حق‌الزحمه داور می‌کند؛ اما اگر علت ابطال امری خارج از خواست طرفین باشد—مثلا بی‌اعتباری شرط داوری به حکم قانون—دادگاه ممکن است هزینه‌ها را بالمناصفه تقسیم نماید.

پیامد بین‌المللی ابطال نیز نباید از نظر دور بماند. بنا بر بند ۱ ماده ۵ کنوانسیون نیویورک ۱۹۵۸، هرگاه رای داوری در کشور مبدأ توسط مقام صالح باطل شود، دادگاه‌های کشورهای متعاهد می‌توانند از شناسایی و اجرای رای امتناع کنند. در پرونده مشهور «آهن و فولاد لاهتی» که بین یک شرکت ایرانی و تولیدکننده فنلاندی رخ داد، دادگاه منطقه‌ای استکهلم پس از اطلاع از حکم ابطال صادره در ایران، درخواست شناسایی را رد کرد.

در نتیجه تصمیم به اقامه دعوای ابطال در تهران، تاثیری مستقیم بر بازیگر بین‌المللی دارد و این نکته‌ای است که موکلان خارجی باید از آغاز بدان واقف باشند.

آیا می‌توان پس از ابطال رای، مجدداً همان دعوا را در داوری جدید مطرح کرد؟ پاسخ وابسته به نسبت میان سبب ابطال و صلاحیت اصل شرط است. اگر رای به دلیل نقض حق دفاع یا خروج از مدت باطل شده باشد، داوری جدید ممکن است. ماده ۴۸۸ قانون آیین دادرسی مدنی اجازه می‌دهد طرفین مدت داوری را تمدید کنند یا داور جدید برگزینند.

اما اگر دلیل ابطال تعارض موضوع قرارداد با قوانین آمره (مثلاً شرط خلاف ربا) باشد، داوری دوباره نیز محکوم خواهد بود و راهی جز دادگستری باقی نمی‌ماند.

پس از ابطال، گاه ضرورت یافتن راه‌حل‌های موقت مطرح می‌شود؛ برای مثال، آیا وجوه سپرده‌شده نزد بانک به‌عنوان تضمین حسن انجام کار باید آزاد شود یا تا تعیین تکلیف دعوای اصلی باقی بماند؟ دادگاه صادرکننده حکم ابطال اختیار دارد با استناد به ماده ۳۱۰ قانون آیین دادرسی مدنی دستور موقت صادر کند و هر وضعیتی را که عدالت اقتضا می‌کند، حفظ یا تغییر دهد.

در حقیقت، با ابطال رای، وضعیت «خلأ» پدید می‌آید و دادگاه باید با تدابیر تأمین خواسته از تغییر ناگهانی معادلات تجاری جلوگیری کند.

نکته‌ای که اغلب از چشم ذی‌نفعان دور می‌ماند، سرنوشت اسناد و ادلّه‌ای است که در فرایند داوری عرضه شده است. طبق ماده ۴۹۴ قانون آیین دادرسی مدنی، داور مکلف بود پس از صدور رای، اصل اسناد را به صاحب آن مسترد کند؛ اما در عمل بسیاری از موسسات داوری نسخه‌های اصلی را در بایگانی نگه می‌دارند. پس از ابطال رای، هر ذی‌نفع می‌تواند با استناد به حکم قطعی و اصل ۳۱ قانون اساسی حق دسترسی به دادگستری، درخواست تحویل اسناد را از داور یا مؤسسه داوری مطرح کند و در صورت استنکاف، به دادگاه تامین دلیل مراجعه نماید.

در نهایت، ابطال رای داوری در پازل کلان عدالت، نقشی دوگانه دارد: از یک سو دیوار اطمینانی است برای نظم عمومی و حقوق بنیادین طرفین؛ از سوی دیگر، چونان شمشیری دو لبه می‌تواند روند حل و فصل اختلاف را طولانی و پرهزینه سازد.

از این رو، توصیه حرفه‌ای من آن است که طرفین پیش از ورود به مسیر ابطال، هزینه—فایده اقدام را با تأمل بسنجند: آیا می‌خواهند با استناد به نظم عمومی رای را ساقط کنند ولی خطر از سرگیری دعوا را بپذیرند؟ یا بهتر است با اصلاح توافق و اجرای مفاد رای داور پرونده را ببندند؟ پاسخ این پرسش بسته به سرشت اختلاف، روابط آتی تجاری و حتی برداشت فرهنگی طرفین از عدالت متغیر است؛ اما دست‌کم اکنون می‌دانیم که پس از ابطال، حقوق و تکالیف هر دو سوی منازعه دگرگون می‌شود و هریک باید با شناخت کاملِ قواعد بازگشت به وضعیت پیشین، قدم بعدی را بر خاکی استوار نهند.

پرسش‌های متداول

حکم ابطال رای داوری چه اثری بر عملیات اجراییِ در حال انجام دارد؟

در چنین فرضی، به محض قطعیت حکم ابطال، دستور اجرا و تمام اقدام‌های اجرایی متوقف می‌شود و اگر مالی توقیف شده باشد، بلافاصله از بند توقیف رها می‌گردد.

اگر رای پیش از ابطال اجرا و وجهی به محکوم‌له پرداخت شده باشد، تکلیف چیست؟

وجوه باید همراه منافع قانونی‌اش به استناد مواد ۳۰۱ و ۵۲۲ قانون مدنی و آیین دادرسی مدنی به محکوم‌علیه مسترد شود؛ در غیر این صورت، می‌توان دعوای استرداد و مطالبه خسارت مطرح کرد.

آیا پس از ابطال، امکان ارجاع مجدد اختلاف به داوری وجود دارد؟

چنانچه دلیل ابطال صرفا نقض تشریفات یا خروج از مدت باشد، با حفظ اعتبار شرط داوری می‌توان داور تازه تعیین کرد؛ اما اگر مبنای ابطال، بی‌اعتباری خود شرط یا مخالفت رای با نظم عمومی باشد، پرونده ناگزیر باید در دادگاه صالح ادامه یابد.

توقیف‌ اموال شخص ثالث که در رای داوری آمده بود، پس از ابطال چگونه پیگیری می‌شود؟

چون مبنای توقیف ساقط شده است، شخص ثالث بلافاصله می‌تواند رفع توقیف بخواهد و در صورت ورود خسارت، با استناد به ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی علیه محکوم‌له اقدام کند.

در چه شرایطی داور پس از ابطال رای مسئولیت مدنی پیدا می‌کند؟

اگر ثابت شود داور با تقصیر فاحش یا سوءنیت—مثلا بدون استماع دفاع یا بی‌توجه به حدود اختیار—رای داده است، می‌توان به‌موجب ماده ۱ قانون مسئولیت مدنی از او خسارت مطالبه کرد؛ در غیر این حالت، مسئولیتی متوجه وی نخواهد بود.

میانگین امتیازات ۴ از ۵
از مجموع ۳ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا