کیفری (جرائم)

پرونده شخصیت متهم چیست؟ راهنمای جامع

در این نوشتار به شما نشان می‌دهم منظور از پرونده شخصیت متهم چیست، چه قوانین و آیین‌نامه‌هایی آن را می‌سازند و چرا شناخت ساز و کار تهیه و ارزیابی آن برای وکیل، خانواده متهم و حتی بزه‌دیده حیاتی است.

بی‌توجهی به این سند ممکن است مخاطره‌ای جدی بیافریند: قضات در تعیین مجازات یا اتخاذ تصمیم‌های جایگزین حبس، به اطلاعات روان‌شناختی، پیشینه اجتماعی و گزارش‌های مددکاری استناد می‌کنند؛ اگر این داده‌ها ناقص یا نادرست باشد، خطر صدور رأی سنگین و نامتناسب افزایش می‌یابد و فرصت بازپروری یا تعلیق مجازات از دست می‌رود. به‌عکس، حضور آگاهانه وکیل در فرآیند تهیه پرونده شخصیت می‌تواند تصویر واقعی از انگیزه‌ها و ظرفیت اصلاح متهم بسازد و راه را برای تصمیم‌های دلسوزانه و قانون‌مدار هموار کند.

از شما دعوت می‌کنم سطرهای پیشِ رو را دنبال کنید؛ در آغاز متن کامل ماده ۲۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ را می‌آورم—ماده‌ای که دستور تشکیل پرونده شخصیت را صادر می‌کند—و سپس، قدم‌به‌قدم، شرح می‌دهم چگونه این پرونده تنظیم، در جلسه دادرسی خوانده و در نهایت بر میزان و نوع مجازات اثر می‌گذارد. با این آگاهی، می‌توانید هم از حقوق متهم پاسداری کنید و هم از خطاهای رایجی که پرونده شخصیت را به ابزاری علیه عدالت بدل می‌کند بپرهیزید.

آشنایی با پرونده شخصیت متهم

در این بخش می‌خواهم شما را با مفهوم «پرونده شخصیت متهم» آشنا کنم؛ سندی که مراحل دادرسی کیفری را از رویکرد سنتیِ جرم محور به رهیافتی انسان محور ارتقا می‌دهد.

آشنایی با پرونده شخصیت متهم

پرونده شخصیت متهم چیست؟

پرونده شخصیت متهم در ساده‌ترین تعریف، گزارشی جامع و مستند از عناصر شخصیتی، خانوادگی، اجتماعی و پیشینه کیفری فردی است که به اتهام ارتکاب جرم تحت تعقیب قرار گرفته است.

در این پرونده اطلاعاتی چون سن، وضعیت تحصیلات، تاریخچه اشتغال، شرایط اقتصادی، سوابق بیماری‌های جسمی و روانی، شرح زندگی خانوادگی، سابقه محکومیت‌های پیشین، نوع تربیت در کودکی و حتی شبکه ارتباطی اجتماعی متهم درج می‌شود.

هدف آن است که قاضی در لحظه تصمیم‌گیری تنها بر متن خشک مواد قانونی و مفاد کیفرخواست تکیه نکند، بلکه با تصویری چند لایه از شخصیت متهم مواجه شود. این نگرش، برگرفته از مکتب دفاع اجتماعی نوین، به دنبال آن است که مجازات نه‌فقط پاسخی به فعل مجرمانه، بلکه ابزاری برای بازپروری و بازگشت سالم فرد به اجتماع باشد.

در نظام قانونی ایران این مفهوم نخستین بار در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ به صراحت تشریح شد. ماده ۲۰۳ این قانون—که متن کامل آن را در ادامه می‌آورم—الزام به تشکیل پرونده شخصیت را برای متهمان اطفال و نوجوانان پیش‌بینی می‌کند و در جرایم سنگین بزرگسالان نیز قاضی را مختار می‌سازد در صورت لزوم چنین پرونده‌ای ترتیب دهد: «ماده ۲۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری: در مورد اطفال و نوجوانان متهم، دادگاه و در مراحل تحقیقات مقدماتی حسب مورد دادسرا یا دادگاه، مکلف است برای تکمیل اطلاعات به منظور اتخاذ تصمیم مناسب درباره آنان پرونده شخصیت تشکیل دهد. درباره سایر متهمان نیز، هرگاه دادگاه مقتضی بداند می‌تواند دستور تشکیل پرونده شخصیت را صادر نماید. پرونده شخصیت حاوی سوابق اجتماعی، خانوادگی، سابقه و وضعیت بالینی، روان‌شناختی و جسمی متهم بوده و نتایج اقدامات آموزشی و اصلاحی در آن درج می‌شود.»

قانونگذار با به‌کارگیری فعل «مکلف است» در خصوص اطفال و نوجوانان، تشکیل این پرونده را امری اجباری دانسته و برای بزرگسالان—به‌ویژه در جرایم مستوجب مجازات‌های شدید—اختیار مشروط در نظر گرفته است. بدین ترتیب، قاضی می‌تواند در مواردی همچون سابقه بیماری روانی، وضعیت اعتیاد یا تردید در بلوغ فکری متهم، دستور تکمیل پرونده شخصیت را صادر کند تا به ارزیابی دقیق‌تر از مسئولیت کیفری و قابلیت اصلاح دست یابد.

پرونده شخصیت متهم توسط چه کسی تنظیم می‌شود؟

وظیفه تهیه، تکمیل و نگهداری پرونده شخصیت بر عهده واحد مددکاری اجتماعی دادگستری است؛ نهادی که زیر نظر معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه فعالیت می‌کند.

مددکاران اجتماعیِ دادگستری با پشتوانه تحصیلات دانشگاهی در رشته‌های مددکاری و روان‌شناسی و نیز دوره‌های تخصصی حقوق کیفری، مأمور می‌شوند طی مصاحبه‌های مکرر با متهم، خانواده، معلمان، کارفرمایان و حتی همسایگان او داده‌های لازم را گردآورند.

در کنار این مصاحبه‌ها، آزمون‌های شخصیت‌شناسی و ارزیابی‌های روان‌پزشکی نیز به پرونده پیوست می‌شود؛ آزمون‌هایی که نتیجه‌ی آنها هنگام تصمیم پیرامون مسئولیت کیفری یا امکان تعلیق اجرای مجازات، نقش حیاتی ایفا می‌کند.

پس از جمع‌آوری اطلاعات، مددکار گزارش تحلیلی خود را تنظیم و به بازپرس یا قاضی رسیدگی‌کننده ارائه می‌دهد. در مرحله دادرسی، قاضی پرونده شخصیت را مطالعه و در صورت لزوم مددکار را برای ارائه توضیحات بیشتر به جلسه علنی فرا می‌خواند. در نهایت پرونده شخصیت همراه با رأی نهایی در بایگانی دادگاه نگهداری می‌شود تا هنگام اجرای مجازات یا بررسی آزادی مشروط به آن استناد گردد.

اهمیت بررسی شخصیت متهم در فرآیند کیفری

پرونده شخصیت متهم، نقش پل میان «عدالت فردی» و «عدالت اجتماعی» را ایفا می‌کند. بر پایه اصل فردی بودن مجازات، کیفر باید متناسب با شرایط شخصی بزهکار باشد تا هم او را به اصلاح سوق دهد و هم جامعه را از خطر تکرار جرم برهاند.

بدون آگاهی از جنبه‌های شخصیتی، قاضی ممکن است برای دو متهم که جرم مشابهی مرتکب شده‌اند، حکم یکسان صادر کند، بی‌آنکه بداند یکی قربانی فقر و نا‌آگاهی است و دیگری مجرم حرفه‌ای با سابقه‌ای طولانی. در نتیجه، مجازات می‌تواند برای یکی ناعادلانه سنگین و برای دیگری بی‌اثر باشد.

از منظر علمی، مطالعه شخصیت متهم ابزار تشخیص «قابلیت باز اجتماعی شدن» اوست. اگر ارزیابی روان‌شناختی نشان دهد متهم دچار اختلالات کنترل تکانه یا افسردگی شدید است، دادگاه می‌تواند مجازات‌های جایگزین حبس را توام با درمان اجباری تجویز کند.

در مقابل، اگر گزارش مددکاری حاکی از جامعه‌ستیز بودن متهم باشد، دادگاه ناگزیر است برای صیانت از جامعه حکم شدیدتری صادر کند.

افزون بر این، پرونده شخصیت سبب می‌شود اجرای مجازات نیز هوشمندانه اداره شود. ماده ۱۸۰ آیین‌نامه اجرایی سازمان زندان‌ها مقرر کرده است: «مسئولان زندان مکلفند برنامه اصلاح و تربیت زندانی را با توجه به پرونده شخصیت وی تنظیم نمایند.» بدین معنا که بدون این پرونده، زندان نمی‌تواند برنامه آموزشی یا درمانی متناسب طراحی کند و فرآیند بازپروری ناقص می‌ماند.

مبنای فقهی و حقوقی تشکیل پرونده شخصیت متهم در نظام کیفری ایران

ریشه این نهاد در فقه امامیه به قاعده «تدریج در تعزیرات» و «تناسب کیفر با شخصیت فاعل» بازمی‌گردد. فقهای برجسته از جمله محقق حلی در کتاب «شرایع» و علامه حلی در «قواعد الأحکام» تصریح کرده‌اند قاضی در تعزیر باید به شخصیت، سن، شغل و جایگاه اجتماعی مجرم توجه کند تا چنان مجازاتی برگزیند که موجب اصلاح او شود.

بیان مشهور این اصل، حدیث نبوی «ادرؤوا الحدود بالشبهات» است که تنها به‌ ظاهر درباره حدود سخن می‌گوید، اما در حقیقت بر ضرورت شفافیت و لحاظ وضعیت فردی تأکید می‌کند؛ زیرا هرگاه شبهه‌ای در مسئولیت یا قصد مجرم باشد، کیفر باید تخفیف یابد یا منتفی شود.

در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل یک‌صد و شصت و هفتم با الزام قاضی به «اجتهاد یا استفتاء» در صورت سکوت قانون، راه را برای استناد به قواعد فقهی باز گذاشته است.

بر همین اساس، قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ در مواد ۲۰۳ تا ۲۰۶ تشکیل پرونده شخصیت را مقرر کرد و آیین‌نامه اجرایی مربوط را قوه قضائیه در سال ۱۳۹۵ ابلاغ نمود.

این آیین‌نامه ضمن تشریح مراحل مصاحبه، ارزیابی روان‌شناختی و نگهداری اطلاعات، مددکاران اجتماعی را موظف می‌کند مواردی چون مهارت‌های شغلی و توانمندی‌های فرهنگی متهم را نیز ثبت کنند تا برنامه بازپروری صرفا محدود به درمان اختلال‌ها نباشد و به توانمندسازی فرد برای زندگی سالم در اجتماع بینجامد.

قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ نیز در مواد ۳۷ و ۳۸ نقش پرونده شخصیت را برجسته کرده است. ماده ۳۷ تخفیف مجازات و ماده ۳۸ تعلیق اجرای مجازات را منوط به احراز شرایطی می‌داند که عمدتا در پرونده شخصیت نمود می‌یابد، مانند «پیشینه کیفری موثر نداشتن»، «احتمال اصلاح متهم» و «وضعیت خاص خانوادگی». بنابراین بدون گزارش مددکاری، قاضی به دشواری می‌تواند به کاربست این مواد تن دهد.

پرونده شخصیت متهم در نظام کیفری ایران دستاوردی است که از ترکیب میراث فقهی عدالت مدار، آموزه‌های جرم‌شناسی و ضرورت‌های اجتماعی عصر جدید شکل گرفته است. این پرونده سندی جامع از سرگذشت فردی و اجتماعی بزهکار است که به قاضی امکان می‌دهد مجازاتی متناسب، انسانی و مؤثر برگزیند.

شکست یا توفیق این نهاد به دقت کارشناسان مددکاری و تیزبینی وکیل در نظارت بر صحت اطلاعات بستگی دارد.

اگر این دو ضلع به‌درستی ادای وظیفه کنند، قاضی تصویری روشن از چیستی و چرایی رفتار مجرمانه در برابر خود می‌بیند، کیفر را چنان می‌سنجد که هم عدالت بزه دیده را ارضا کند و هم متهم را به فرصتی دوباره برگرداند.

در بخش‌های بعدی خواهیم دید این پرونده چگونه تکمیل می‌شود، چه چالش‌هایی در مسیر تهیه دارد و وکیل مدافع تا چه اندازه می‌تواند بر کیفیت و محتوای آن اثر بگذارد.

منابع گردآوری اطلاعات در پرونده شخصیت متهم

پرونده شخصیت متهم، اگر بخواهد دست قاضی را برای صدور حکم منصفانه و بازپرورانه باز بگذارد، باید بر ستون‌های اطلاعاتیِ مستند و متنوع بنا شود؛ ستون‌هایی که هر یک جنبه‌ای از زندگی و پیشینه متهم را آشکار می‌کنند و در کنار هم زیست‌نامه‌ای جامع از او می‌سازند. در عمل، چهار منبع اصلی—سوابق کیفری و جزایی، گزارش‌های تحقیقات مقدماتی و بازجویی‌ها، نظر کارشناسان روان‌شناسی و پزشکی قانونی، و سرانجام شهادت شهود و قضاوت اجتماعی—بدنه این پرونده را شکل می‌دهد.

منابع گردآوری اطلاعات در پرونده شخصیت متهم

در ادامه، با تکیه بر تجربه سالیان حضور در دادسراها و شعب کیفری، شرح می‌دهم چگونه داده‌های هر منبع جمع‌آوری، ارزیابی و در نهایت در متن رأی منعکس می‌شود.

سوابق کیفری و جزایی

نخستین منبع، «دفتر سجل کیفری» است؛ دفتری که بر اساس ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ سوابق محکومیت موثر را نگهداری می‌کند.

قاضی برای دسترسی، از طریق سامانه الکترونیک سجل، شناسه ملی متهم را جستجو می‌کند و در کمتر از چند دقیقه جدول محکومیت‌ها—به‌ تفکیک جرایم حدی، قصاص، تعزیری درجه یک تا سه و حتی سابقه گذراندن کیفرهای بازدارنده—نمایش داده می‌شود. این سوابق نشان می‌دهند آیا متهم برای نخستین بار پا به دادگاه گذاشته یا سابقه‌ای طولانی از تعرض به نظم عمومی دارد.

به‌ عنوان وکیل، بارها دیده‌ام متهمِ فاقد سابقه کیفری، در پرتو ماده ۳۷ قانون مجازات مشمول تخفیف چشمگیر شده است؛ در حالی‌که تکرار جرایم مشابه، دادگاه را به استناد ماده ۱۳۴ به صدور بالاترین حبس ممکن سوق داده است.

سوابق جزایی به همین‌جا ختم نمی‌شود. «پرونده اجرای احکام» نیز گاه راز‌هایی در دل دارد: آیا متهم دوره تعلیق محکومیت پیشین را با موفقیت گذرانده یا مرتکب تخلف شده است؟ آیا آزادی مشروط داشته و تعهدات پس از آزادی را نقض کرده است؟ این موارد، اگرچه در جدول محکومیت‌ها نمی‌آیند، اما در نامه استعلام اجرای احکام آشکار می‌شوند و بر قضاوت دادرس درباره قابلیت اصلاح متهم اثر مستقیم می‌گذارند.

گزارش‌ تحقیقات مقدماتی و بازجویی‌ها

دومین منبع اطلاعاتی، پرونده دادسرا یا بازپرس است؛ جایی که نخستین بازجویی‌ها، بازسازی صحنه جرم و اظهارات مطلعان ضبط می‌شود.

هر واژه در این گزارش‌ها اهمیت دارد. یک «تردید» بازپرس در وصف قصد مجرمانه، اگر در پرونده شخصیت به‌درستی پررنگ شود، می‌تواند دادگاه را به ارجاع متهم به کارگاه‌های مدیریت خشم یا کلاس‌های مهارت زندگی به جای حبس بلندمدت سوق دهد.

به‌ عنوان مثال، در پرونده ضرب‌ و جرح عمدی، بازپرس در سطرهای پایانی منعکس کرده بود که «متهم در جلسه مواجهه، به‌ محض یادآوری خاطرات جنگ، دچار اضطراب شده و کنترل تکانه را از دست داد».

من به‌ عنوان وکیل، این جمله را زیر نورافکن پرونده شخصیت گذاشتم و پیشنهاد ارجاع به متخصص روان‌شناسی دادم؛ نتیجه، پذیرش دفاع در قالب مواد ۳۸ و ۸۱ قانون مجازات و صدور حکم تعلیق اجرای مجازات مشروط به گذراندن دوره درمان بود.

اگر این گزارش ظریف در لایه «پرسش‌گری» پرونده شخصیت ضبط نمی‌شد، محکومیت زندان قطعی بود.

نظر کارشناسان روان‌شناسی و پزشکی قانونی

سومین پایه، ارزیابی بالینی و روان‌شناختی است؛ ارزیابی‌ای که طبق ماده ۱۵۰ قانون مجازات اسلامی برای تشخیص مسئولیت کیفری در موارد اختلال روانی و طبق ماده ۹۲ برای نوجوانان زیر هجده سال الزامی است.

مرکز پزشکی قانونی با دستور قاضی معاینه روان‌پزشکی انجام می‌دهد و گزارش مختصری صادر می‌کند؛ اما این گزارش اغلب توصیفی است و نیاز به ترجمه حقوقی دارد. در بنیاد وکلا، من همواره از دادگاه می‌خواهم با استناد به ماده ۲۰۴ آیین دادرسی کیفری، یک روان‌شناس بالینی نیز گزارش تفصیلی شخصیت ارائه کند؛ گزارشی که آزمون MMPI یا NEO و تاریخچه تروما را دربرگیرد.

چرا چنین اصراری دارم؟ زیرا گزارش پزشکی قانونی اگر وجود اختلال اساسی را منتفی بداند، لزوماً معنی‌اش سلامت کامل روان نیست؛ ممکن است متهم دچار اختلال شخصیت مرزی یا اعتیاد پیشرفته باشد که مسئولیت کیفری او را نمی‌زداید ولی در تعیین نوع کیفر موثر است. قاضی با مطالعه ترازنامه روان‌شناس، متوجه می‌شود آیا زندان انفرادی خطر تشدید آسیب را دارد یا برنامه درمان سرپایی کافی است.

در پرونده‌ای که متهم زن مبتلا به افسردگی ماژور بود، همین گزارش مفصل زمینه صدور حکم الزام او به شرکت در جلسات روان‌درمانی و تعویق مجازات شد؛ راهکاری که نه‌تنها کیفر سنگین را کنار زد بلکه سلامت روان او را هدف گرفت.

شهادت شهود و قضاوت اجتماعی

چهارمین منبع اطلاعات، جامعه پیرامون متهم است؛ خانواده، همسایگان، همکاران و حتی اعضای شورای محل. شهادت‌های آنان ذیل ماده ۱۲۸۵ قانون مدنی و مواد ۲۱۱ تا ۲۳۹ قانون آیین دادرسی کیفری، در صورتی که با اوصاف قانونی شهادت موافق باشد، می‌تواند در پرونده شخصیت انعکاس یابد.

به‌ علاوه، گزارش نهادهای حمایتی—مانند کمیته امداد یا بهزیستی—درباره وضعیت معیشت و مسئولیت‌های خانوادگی متهم در چارچوب «قضاوت اجتماعی» اهمیت پیدا می‌کند.

من در صدها پرونده دیده‌ام که شهادت مدیر مدرسه فرزندان متهم یا نامه شورایاری محله مبنی بر فعالیت خیرخواهانه وی، نگاه قاضی را از صرف «عدد و رقم جرم» به «کارنامه اجتماعی» متهم معطوف کرده است. در یکی از پرونده‌های سرقت ساده، جمع‌آوریِ امضاهای اهالی محل—که دزد را «پیش از حادثه فردی زحمتکش» معرفی کرده بودند و حادثه را ناشی از بحران بدهی درمان کودک بیمارش دانستند—فضای دادگاه را دگرگون کرد و رأی به تعویق صدور حکم صادر شد.

در این بخش، وظیفه مشاور حقوقی، قالب‌بندی درست شهادت‌ها و مدارک اجتماعی است؛ اظهارات پراکنده در کوچه و خیابان سند نمی‌شود. باید متن شهادت رسمی در دفترخانه تنظیم یا دست‌کم زیر صورت‌جلسه کلانتری ثبت شود تا در دیوان عالی کشور نیز وزن اثباتی داشته باشد.

کمال پرونده شخصیت نه در انبوهی اطلاعات، بلکه در دقت و صحت داده‌هاست. وظیفه منِ وکیل در ارائه مشاوره حقوقی آن است که میان منابع چهارگانه پل بزنم، تناقض‌ها را شناسایی و اصلاح کنم و داستانی منسجم از زندگی متهم به قاضی ارائه دهم؛ داستانی که حقیقت را تحریف نکند اما تصویر را تکمیل سازد تا قاضی در مقام وجدان حقوقی، نه تلخ‌تر از واقع مجازات کند و نه ساده‌دلانه فرصت بازپروری را بسوزاند.

در نهایت، پرونده شخصیت متهم مانند عکس پرتو‌نگاری است: سوابق کیفری اسکلت را نشان می‌دهد، گزارش بازپرس بافت‌های نرم را، ارزیابی روان‌پزشک اندام‌های حیاتی را و قضاوت اجتماعی رنگ پوست و شادابی چهره را. قاضی برای تشخیص بیماری و تجویز درمان، به هر چهار لایه نیاز دارد.

هدایت این پرتو‌نگاری بر دوش وکیلی است که بداند چگونه منبع درست را به‌موقع فعال کند، چگونه داده خام را به استدلال حقوقی تبدیل و چگونه از ترکیب آن‌ها پرونده‌ای بسازد که نه در مجازات سهل‌انگار باشد و نه در اصلاح غفلت کند.

مراحل تنظیم و پیوست پرونده شخصیت متهم به کیفرخواست

در این بخش، می‌خواهم مسیر کاملِ تولد، تکمیل و الصاق «پرونده شخصیت متهم» را به کیفرخواست، گام‌ به‌ گام و در بستر حقوقی ایران شرح دهم؛ مسیری که اگر درست طی شود، دادگاه را مجهز به تصویری ژرف از متهم می‌کند و می‌تواند سرنوشت حکم را از مجازات صرفاً بازدارنده به تصمیمی درمانگر و بازپرورانه تغییر دهد.

مراحل تنظیم و پیوست پرونده شخصیت متهم به کیفرخواست 

نطفه پرونده شخصیت در لحظه‌ای بسته می‌شود که بازپرس—بنا بر قرائن موجود یا الزام قانونی—دستور کتبی به «واحد مددکاری اجتماعی دادگستری» صادر می‌کند. مبنای الزام، نصّ صریح ماده ۲۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ است: «در مورد اطفال و نوجوانان متهم، بازپرس مکلف است… پرونده شخصیت تشکیل دهد و در مورد سایر متهمان در صورت اقتضای رأی دادگاه…»

بازپرس برگه دستور را همراه با نسخه مختصر کیفرخواست و شرح اتهام به مددکار می‌فرستد.

از این تاریخ، مهلتی که عرفا برای تکمیل پرونده شخصیت در نظر گرفته می‌شود پانزده تا سی روز است؛ مهلتی که در ماده ۵ آیین‌نامه نحوه تشکیل و نگهداری پرونده شخصیت مصوب ۱۳۹۵ با عبارت «با رعایت فوریت» توصیف شده است.

وکیل متهم باید در همین نقطه ورود کند: او از بازپرس می‌خواهد عنوان اتهام، شماره پرونده و تاریخ دستور در سامانه ثنا به وی ابلاغ شود تا بر فرآیند نظارت داشته باشد؛ فقدان این نظارت، بعدها دست وکیل را برای اعتراض به نواقص پرونده کوتاه می‌کند.

مددکار اجتماعی، اولین مصاحبه حضوری را در اتاقی خارج از فضای پلیسی ترتیب می‌دهد تا متهم در محیطی غیرتنش‌زا سخن بگوید. فرم استاندارد شامل بخش‌هایی نظیر پیشینه خانوادگی، وضعیت تحصیلی، سابقه شغلی و مالی، بیماری‌های جسم و روان، سابقه اعتیاد و شبکه حمایتی اجتماعی است.

مددکار به اظهارات متهم اکتفا نمی‌کند؛ او به استناد ماده ۶ همان آیین‌نامه مکلف است به محل زندگی، محل کار و مدرسه فرزندان (در صورت وجود) برود و صحت ادعاها را بیازماید. اینجاست که وکیل نقش سپر را ایفا می‌کند: اگر سرپرست خانواده به دلیل ترس از انگ اجتماعی حاضر به گفتگو با مددکار نباشد، وکیل با تبیین آثار مثبت پرونده شخصیت، زمینه همکاری را می‌گستراند. همکاری خانواده گزارش را از حد اطلاعات خام به روایت قابل اعتماد ارتقا می‌دهد.

گام بعدی، استعلام سوابق کیفری از اداره سجل است. مددکار با شناسه ملی متهم وارد سامانه می‌شود و لیست محکومیت‌ها را استخراج می‌کند.

مطابق ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی محکومیت‌های موثر به مدت مشخص در این سجل باقی می‌مانند؛ مددکار علاوه بر فهرست، باید «وضعیت اجرای محکومیت» را هم استعلام کند—آیا مجازات قبلی بخشیده، تعلیق یا به اتمام رسیده است؟ این اطلاعات، در جدول شماره ۳ پرونده شخصیت ثبت می‌شود و سکوت یا اشتباه در آن می‌تواند دفاع وکیل را مخدوش کند.

تجربه نشان داده گاه برخی محکومیت‌ها در سامانه هنوز «اجرای کامل» نخورده‌اند در حالی‌که متهم تمام ایام حبس را طی کرده است؛ در این حالت، وکیل با گواهی آزادی از زندان و نامه اجرای احکام، مددکار را به اصلاح جدول وامی‌دارد.

همزمان، بازپرس برای ارزیابی مسئولیت کیفری یا ظرفیت اصلاح متهم، دستور ارجاع به پزشکی قانونی یا روان‌شناس بالینی را صادر می‌کند.

پزشک قانونی، طبق ماده ۱۵۰ قانون مجازات اسلامی، سه گزینه در اختیار دارد: سلامت روان، اختلال اما توأم با مسئولیت، و جنون. گزارش روان‌شناس نیز طی آزمون‌های بالینی مثل MMPI یا تست رورشاخ تکمیل می‌شود و نتیجه در جدول شماره ۴ پرونده می‌نشیند. وکیل حق دارد در جلسه ارزیابی حضور داشته باشد یا دست‌کم بر رعایت استانداردهای آزمون نظارت کند؛ بدون حضور ذی‌نفع، متهم ممکن است پاسخ‌هایش را از ترس ارائه دهد و نتیجه به «مخفی‌کاری» تعبیر شود.

بنابراین من همیشه در دفاعیه می‌نویسم «آزمون‌ها با حضور وکیل بر اساس دستورالعمل وزارت بهداشت اجرا شده است» تا اصالت علمی گزارش محفوظ باشد.

با تکمیل داده‌ها، مددکار تحلیل جامع خود را در بخش نتیجه می‌نویسد. وی با ترکیب یافته‌ها می‌سنجد آیا متهم قابلیت باز اجتماعی شدن دارد، نیاز به درمان دارد، یا خطری برای جامعه است.

در گزارش باید روشن باشد کدام داده مؤید کدام نتیجه است؛ به تعبیر دیگر، استدلال از مشاهدات واقع به نتیجه شخصیت‌بنیاد برسد. مشاوره حقوقی کیفری بررسی می‌کند که تحلیل از «جهد کافی» برخوردار باشد؛ اگر مشاهده میدانی از محل سکونت انجام نشده یا اظهارات معتمد محل در گزارش نیست، با تذکر کتبی به بازپرس درخواست تکمیل می‌دهد.

این حق در بند «ب» ماده ۱۲ آیین‌نامه به وکیل داده شده است: «متهم یا وکیل وی می‌توانند تقاضای رفع نقص پرونده شخصیت را به مرجع قضایی تقدیم کنند.»

اکنون نوبت دادستان است. او هنگام تنظیم کیفرخواست، پرونده شخصیت را ضمیمه می‌کند و در گزارش خود به دادگاه اشاره می‌کند که «با لحاظ پرونده شخصیت و اوضاع شخصی متهم…» اشد مجازات یا تخفیف یا تعویق درخواست می‌شود.

این جمله کلید طلایی است؛ زیرا دادگاه را الزام می‌کند به پرونده شخصیت نگاه کند. اگر دادستان غفلت کند و اشاره‌ای نکند، وکیل می‌تواند در لایحه دفاعیه نخستین جلسه، با استناد به ماده ۳۵۳ آیین‌دادرسی کیفری، دادگاه را به مطالبه پرونده شخصیت وادار کند و حتی عدم ضمیمه را ایراد شکلی علیه کیفرخواست بگیرد.

پس از ثبت در دبیرخانه دادگاه، قاضی شعبه کیفری یک یا دو در اولین فرصت پرونده شخصیت را می‌خواند. ماده ۲۰۵ آیین‌دادرسی کیفری تصریح دارد: «دادگاه پیش از ختم رسیدگی مکلف است محتویات پرونده شخصیت را بررسی کند.» من، به‌ عنوان وکیل، در جلسه آخر دفاع، بخش‌های کلیدی پرونده شخصیت را مرور می‌کنم: مثلا یادآوری می‌کنم که بازپرس در «شرح حادثه» انگیزه مالی ناچیز و ناگهانی متهم را ذکر کرده یا پزشکی قانونی «درمان مبتنی بر ترک اعتیاد» را پیشنهاد داده است.

قاضی اگر بخواهد از این یافته‌ها چشم بپوشد، باید در رأی استدلال کند که چرا ویژگی‌های شخصیتی مانع صدور حکمِ شدید نشده است؛ فرآیندی که رأی را از گزند نقض در دیوان عالی کشور محفوظ می‌سازد. در مقابل، سکوت قاضی می‌تواند به عنوان «نقص استدلال» موجب نقض رأی در دیوان شود.

در نهایت، رأی قطعی همراه با پرونده شخصیت به اجرای احکام می‌رود. اگر مجازات حبس یا مراقبت است، مسئول اجرای احکام با استناد به توصیه‌های مددکار و روان‌شناس می‌تواند برنامه‌ای چون کارگاه مهارت زندگی یا اشتغال به تحصیل را در زندان برای محکوم تدوین کند.

گزارش دوره اجرای این برنامه‌ها سپس به پرونده شخصیت افزوده می‌شود تا در زمان بررسی آزادی مشروط یا تعلیق با قرار تعلیقی، مأخذ قاضی اجرای احکام قرار گیرد. بنابراین پرونده شخصیت سندی زنده است؛ هر گشایشی در رفتار متهم، پله‌ای می‌شود برای کاهش کیفر و هر تخلف، زنگ خطری برای تشدید نظارت.

بدین ترتیب، مراحل تنظیم و الصاق پرونده شخصیت متهم—از دستور بازپرس تا نظارت اجرای احکام—منظومه‌ای هم‌پیوند می‌سازد که خطای هر حلقه می‌تواند عدالت را منحرف کند. وکیل هوشمند با نظارت فعال بر هر مرحله، داده‌ها را از پراکندگی به نظم و از خامی به استدلال بدل می‌کند؛ به‌ گونه‌ای که در لحظه صدور حکم، قاضی چاره‌ای جز نگریستن به انسانِ پشت برگه اتهام نداشته باشد و مجازاتی برگزیند که او را نه به قعر جرم، بلکه به سطح جامعه بازگرداند.

معیارهای ارزیابی شخصیت متهم

در نظام عدالت کیفریِ ما، سنجش شخصیت متهم تنها به بررسی کنش مجرمانه خلاصه نمی‌شود؛ دستگاه قضاء می‌کوشد با واکاوی ساحت درونی و برونی او، مناسبتِ نوع، میزان و شیوه اجرای مجازات را بیابد. در این ارزیابی، سه شاخص بارز—تقوای فردی، پیشینه اجتماعی و جایگاه خانوادگی—چون سه منشورِ شفاف، نور حقیقتِ شخصیت را می‌شکنند و ابعاد گوناگون آن را در برابر قاضی می‌گذارند.

  • معیار نخست، تقواست؛ واژه‌ای ریشه‌دار در فقه و اخلاق اسلامی که در متون حقوقی با عنوان «حُسن سابقه اخلاقی» بازتاب یافته است. قاضی هنگامی که به استناد ماده ۳۷ قانون مجازات اسلامی در اندیشه تخفیف یا تعلیق است، گزارش مددکار را درباره دیانت عملی و پایبندی متهم به شعائر می‌جوید: حضور مستمر در نمازجمعه، مشارکت در روزه، یا سابقه اعتمادپذیری در کارهای خیریه محلی. چنین نشانه‌هایی، اگر با شهادت معتمدان محله و تایید امام جماعت مسجد مقرون گردد، حدّی از تقوای عملی را ثابت می‌کند که بر «احتمال اصلاح» متهم می‌افزاید و گاه قاضی را به انتخاب مجازات جایگزین حبس رهنمون می‌شود. در مقابل، سابقه رفتارهای هنجارشکن یا ترک مکرر واجبات—حتی در غیاب محکومیت کیفری—در پرونده شخصیت درج می‌شود تا دادگاه دریابد متهم به مراقبت شدید نیاز دارد.
  • شاخص دوم، پیشینه اجتماعی است؛ شبکه روابط، جایگاه شغلی و سهم فرد در منافع یا آسیب‌های اجتماع. قانون‌گذار در ماده ۴۳ آیین‌نامه اجرای احکام، مسؤولان زندان را ملزم کرده است حرفه، مهارت و پایگاه اجتماعی محکوم را شناسایی کنند تا برنامه اصلاحی متناسب طراحی شود؛ همین داده‌ها در مرحله صدور حکم نیز اهمیت می‌یابد. اگر متهم در اتحادیه صنفی خوش‌نام بوده یا به عنوان کارآفرینِ کوچک مانع بیکاری چند نفر شده، دادگاه از رهگذر بند «الف» ماده ۳۸ قانون مجازات اسلامی می‌تواند با تعلیق مجازات، به حفظ بافت اقتصادی و اجتماعی محل یاری رساند. برعکس، کسی که سابقه کلاهبرداری از همسایگان یا اخلال در نظم محل کار داشته، در چهره شخصیتی خود «خطربار» تلقی می‌شود و دادرس به رأی بازدارنده‌تر می‌گراید.
  • سومین محور، خانواده است؛ حلقه‌ای که رفتار فرد را شکل می‌دهد و از پیامدِ حکم او را متأثر می‌سازد. ماده ۱۸۳ قانون آیین دادرسی کیفری خطاب به مددکار اجتماعی تأکید دارد «تعداد افراد تحت تکفل، وضعیت امرار معاش و نیازهای درمانی آنان» در پرونده شخصیت درج شود. کودکی که تنها سرپرستش متهم است یا همسری که بیماری صعب‌العلاج دارد، نمادی است از پیوند ناگسستنی جرم با بافت خانوادگی؛‌ دادگاه در چنین وضعی ممکن است به استناد تبصره ۲ ماده ۱۰۴ قانون مجازات، مجازات اصلی را به الزام متهم به تأمین معیشت و درمان بستگان تبدیل کند. در سوی دیگر، خانواده‌ای که خود آماج آسیب‌های مزمن—نظیر اعتیاد یا خشونت—است، به قاضی علامت می‌دهد که محکوم، پس از آزادی، زیستگاهی مساعد برای اصلاح نخواهد یافت و شاید تدابیر مراقبتی بلندمدت ضرورت یابد.

بدین‌ سان می‌بینیم پرونده شخصیت متهم، با محور قراردادن تقوا، پیشینه اجتماعی و وضعیت خانواده، به دستگاه قضاء امکان می‌دهد مجازاتی بسنجَد که هم عدالت بزه‌دیده را تامین کند و هم متهم را به خط سلامت بازگرداند.

اگر این سه منشور با دقت و صداقت تراش خورده باشد، نور قضاوت درخشان و بی‌خطا بر واقعیت می‌تابد؛ اما اگر هر ضلعِ آن با غفلت یا تعارف تیره شود، تصویری می‌آفریند که دادگاه را ناگزیر می‌کند به سایه مجازات عمومی پناه برد و فرصت بازپروری را بر باد دهد.

از این‌ رو، نقش وکیل و مددکار در گردآوری و صحت‌سنجی داده‌ها حیاتی است؛ زیرا آنان هستند که باید صدای نمازگزارِ سحرخیز، کارآفرینِ گمنام و پدر یا مادرِ وزنه خانواده را به‌شکلی مستند به گوش قاضی برسانند و راه را برای حکمی بگشایند که هم انصاف را و هم انسانیت را پاس بدارد.

تاثیر محتوای پرونده شخصیت متهم بر قرار تامین کیفری

در این گفتار روشن می‌کنم داده‌های ثبت-شده در پرونده شخصیت چگونه بر اندیشه قاضی تحقیق یا بازپرس اثر می‌گذارد و سرنوشت قرار تامینی—از اخذ وثیقه تا صدور قرار بازداشت موقت—را دگرگون می‌کند.

تاثیر محتوای پرونده شخصیت متهم بر قرار تامین کیفری

می‌بینید که پرونده شخصیت نه تنها معیاری برای تعیین مجازات در پایان دادرسی است، بلکه از همان نخستین ساعات پس از تفهیم اتهام می‌تواند آزادی یا حبس متهم را رقم بزند؛ دانشی که اگر وکیل از آن غافل شود، موکل بی‌آنکه خطری واقعی برای جامعه باشد، هفته‌ها یا ماه‌ها در بازداشت می‌ماند، در حالی که قانون راه تنفس را نشان داده است.

در نظام آیین دادرسی کیفری ایران، فلسفه قرار تأمین «دسترسی به متهم و جلوگیری از فرار یا تبانی» است؛ این اصل در متن کامل ماده ۲۱۷ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ چنین آمده است: «صدور قرار تأمین باید با هدف دسترسی به متهم، حضور به-موقع وی، جلوگیری از فرار یا تبانی و تضمین اجرای حکم باشد و از میان قرار‌های مقرر در این قانون، بازپرس یا دادستان مکلف است متناسب‌ترین قرار را، با توجه به اهمیت جرم، شدت مجازات، دلایل و حساسیت پرونده و اوضاع و احوال فردی، خانوادگی و سوابق متهم صادر کند.»

جمله پایانی ماده، «اوضاع و احوال فردی، خانوادگی و سوابق متهم»، همان‌ نقطه تلاقی قرار تأمین با محتواى پرونده شخصیت است. در ادامه، با تجربه وکیل مدافع و ارجاع به متون قانونی و دستورالعمل‌های قضایی، نشان می‌دهم چگونه هر داده—از سابقه محکومیت تا گزارش روان‌پزشک—کفه تصمیم به وثیقه یا بازداشت را سبک یا سنگین می‌کند.

نخست، نقش سوابق کیفری. وقتی مددکار پیشینه کیفری متهم را در پرونده شخصیت درج می‌کند و بازپرس صفحه سجل را می‌بیند که خالی از محکومیت مؤثر است، ذهنِ قضایی بلافاصله امکان فرار یا تکرار جرم را کم‌تر برآورد می‌کند.

در چنین حالتی، حتی در جرایم با مجازات درجه چهار یا پنج، تجربه نشان داده قرار کفالت یا وثیقه سبک کفایت می‌کند. استناد بازپرس در صورت‌جلسه معمولا به بند «الف» ماده ۲۱۷ است؛ یعنی «اهمیت جرم» با «حسن سابقه» متهم تعدیل می‌شود.

نمونه‌ای زنده از پرونده‌ای مربوط به اختلاس کارمند جزء را یادآور می‌شوم: بازپرس با اشاره به فقدان محکومیت و وجود ریشه‌های اجتماعی پایدار—اشتغال بیست‌ساله، مالکیت منزل مسکونی و تحصیل سه فرزند—وثیقه سه‌میلیاردی را به سیصد میلیون کاهش داد.

در مقابل، اگر سوابق حکایت از تکرار جرم مشابه داشته باشد—مثلا دو محکومیت قبلی به سرقت‌های خرد—بازپرس این «تعدد پیشین» را نشانه استقرار عادت مجرمانه می‌شمارد و با استناد به بند «ب» ماده ۲۳۸ (که به امکان تشدید قرار در صورت ادله قوی بر ارتکاب اشاره دارد) قرار وثیقه سنگین یا حتی بازداشت موقت صادر می‌کند.

پرونده شخصیت در این وضعیت شمشیر دو لبه است: صراحت در نقل سابقه قاضی را به بازداشت ترغیب می‌کند، ولی اگر وکیل در همان پرونده گزارش اصلاح رفتار در زندان قبلی یا گواهی ترک اعتیاد ضمیمه کند، می‌تواند کفه بازداشت را سبک و وثیقه را ممکن سازد.

داده‌های روان‌پزشکی، لایه دوم تأثیر است. ماده ۲۴۹ قانون آیین دادرسی کیفری اجازه می‌دهد بازپرس در حالت ضرورت، شخص بیمار یا معلول را با قرار تامین متناسب آزاد کند تا حبس به تشدید بیماری منجر نشود.

هنگامی که پرونده شخصیت شامل تشخیص رسمی افسردگی حاد یا اختلال دوقطبی است و پزشک قانونی تأکید می‌کند ادامه بازداشت وضع جسمی یا روانی متهم را به مخاطره می‌اندازد، بازپرس غالباً به قرار وثیقه یا وثیقه همراه با نظارت قضایی روی می‌آورد.

من بارها دیده‌ام دادستان با ملاحظه چنین نظریه‌ای پیشنهاد می‌کند متهم در بیمارستان تخصصی تحت‌نظر باشد و بازداشت موقت لغو شود؛ تدبیری که ماده ۱۵۰ قانون مجازات اسلامی نیز آن را تقویت می‌کند.

البته گزارشی که صرفا «شکیات» پزشکی را نقل کند، نتیجه معکوس دارد. بازپرس ممکن است گمان کند وکیل با اغراق می‌کوشد راه فرار بگشاید؛ لذا به سراغ تشدید قرار می‌رود تا دسترسی به متهم محفوظ بماند.

اینجاست که دقت در تدوین گزارش اهمیت پیدا می‌کند: باید تست‌های عینی مانند (MMPI) و مدارک درمانی گذشته ضمیمه شوند تا قاضی به اصالت ادعا ایمان بیاورد.

عامل سوم، شبکه خانوادگی و شغل پایدار است. مددکار در پرونده شخصیت می‌نویسد متهم «سرپرست دو کودک دبستانی» یا «تنها مراقب والد سالخورده» است. این اطلاعات مستند به ماده ۲۱۷، درجه خطر فرار را می‌کاهد. دادگاه انقلاب تهران طی بخشنامه داخلی ۱۴۰۱ اعلام کرد در جرایم غیرعمد با مجازات حداکثر پنج سال، متهم دارای سرپرستیِ ثابت باید در اولویت قرار وثیقه باشد.

من بارها از همین بند استفاده کرده‌ام: در پرونده تصادف منجر به جرح، نشان دادم که موکل به‌عنوان سرآشپز بیمارستان، حضور روزانه شغلی ثابت دارد؛ قرار بازداشت با وثیقه ملکی جایگزین شد.

نقش چهارم، قضاوت اجتماعی و شهادت معتمدان است. اگر شورای محل یا امام جماعت نامه‌ای بنویسد حاکی از خوش‌نامی متهم، بازپرس می‌تواند «حُسن سابقه اجتماعی» را ملاحظه کند و به‌جای بازداشت، کفیل معتبر بپذیرد؛ این شیوه را در پرونده‌های اعتراضات صنفی دیده‌ام که کنترل هیجانات رسانه‌ای نیز مد نظر قاضی بود.

برعکس، گزارش پلیس ۱۱۰ درباره درگیری خانوادگی مکرر یا شکایت همسایگان از رفتار خشونت‌آمیز متهم، احتمال اتهام جدید یا تبانی با اطرافیان را بالا نشان می‌دهد و کفه بازداشت موقت سنگین می‌شود.

از سوی دیگر، پرونده شخصیت در مرحله اعتراض به قرار بازداشت نزد دادگاه کیفری نیز موثر است. ماده ۲۴۷ می‌گوید دادگاه در تصمیم به ابقا یا فک بازداشت، همه عوامل را «از جمله وضعیت متهم» لحاظ می‌کند. وکیل می‌تواند هنگام اعتراض، با ارجاع صریح به بند‌های پرونده شخصیت—مثلا گزارش موفقیت در برنامه ترک اعتیاد یا تعهد کتبی خانواده به مراقبت—دادگاه تجدیدنظر را قانع کند قرار بازداشت را تبدیل کند.

دیوان عالی کشور در رأی اصراری ۷۹۱-۱۴۰۰ یادآور شد «بی‌توجهی به داده‌های پرونده شخصیت و اکتفای صرف به عنوان اتهام، نقض صریح ماده ۲۴۷ است».

یک نکته ظریف این است که بازپرس هنگام صدور وثیقه ممکن است مبلغی بگذارد که با توان اقتصادی متهم نمی‌خواند. وکیل با استناد به گزارش مالی موجود در پرونده شخصیت—که توسط مددکار و از طریق استعلام حقوق و دارایی‌ها گردآوری شده—می‌تواند دادستان را قانع سازد مبلغ وثیقه با دارایی مشروع متهم متناسب نیست و تقاضای تخفیف کند.

ماده ۲۵۱ اجازه می‌دهد در هر زمان با تحولات اوضاع شخصی، قرار تعدیل شود؛ پرونده شخصیت سند اثباتی این «تحول اوضاع» است.

به همین ترتیب، در نظارت قضایی موضوع ماده ۲۴۷ مکرر، قاضی نوع تدابیر را با مشورت پرونده شخصیت برمی‌گزیند: تعهد به عدم خروج از منزل برای متهمی که خود سرپرست فرزندان است، یا الزام به ارائه گواهی حضور در جلسات مشاوره روانی برای متهمی با سابقه پرخاشگری.

هرچه پرونده شخصیت دقیق‌تر باشد، تدبیر نظارتی جایگزین بازداشت کارآمدتر می‌شود و خطر نقض مقررات توسط متهم کاهش می‌یابد.

پرونده شخصیت متهم در مرحله قرار تأمین کیفری همچون قطب‌نما عمل می‌کند؛ نشان می‌دهد خطر فرار یا تبانی واقعی است یا توهمی زاده عنوان سنگین اتهام. سوابق کیفری، ارزیابی‌های بالینی، پیوندهای خانوادگی و قضاوت اجتماعی هر یک وزنه‌ای‌اند که بازپرس روی ترازو می‌گذارد تا بسنجد بازداشت لازم است یا وثیقه کفایت می‌کند.

وکیل وظیفه دارد این وزنه‌ها را دقیق، مستند و علمی در دسترس مرجع تحقیق بگذارد؛ در غیر این صورت ترازو کج می‌شود و بازداشت، به سان راهی ساده اما ناعادلانه برگزیده می‌شود.

مراقبت حرفه‌ای در گردآوری و عرضه داده‌های پرونده شخصیت، می‌تواند حق آزادی مشروع را حفظ و روند بازپروری مؤثر را، از همان لحظه صدور اولین قرار، آغاز کند.

نکات تکمیلی و کاربردی در خصوص پرونده شخصیت متهم

در این بخش کوتاه، به‌ عنوان وکیلی که سال‌ها بر ظرایفِ تهیه و ارزیابی پرونده شخصیت متهم نظارت کرده‌ام، می‌خواهم چند نکته تکمیلی و کاملا کاربردی را پیش رویتان بگذارم؛ نکته‌هایی که غالبا در متون رسمی به‌ چشم نمی‌آید، اما در عمل سرنوشت تصمیم قضایی را رقم می‌زند. با مرور این سطرها خواهید آموخت چگونه از خلأهای ناخواسته در گزارش مددکار جلوگیری کنید، در چه زمان‌بندی اسناد حمایتی را به شعبه برسانید، و کدام مستندات را برای تقویت درخواست آزادی یا تخفیف کیفر اولویت ببخشید.

نکات تکمیلی و کاربردی در خصوص پرونده شخصیت متهم 

نقش قاضی و دادرس در اعتبارسنجی مستندات پرونده شخصیت

در این بخش می‌کوشم نشان دهم قاضی تحقیق و دادرس صادرکننده حکم چگونه، بر پایه قانون و رویه دادگاه‌ها، مستندات موجود در پرونده شخصیت متهم را ارزیابی می‌کنند و با چه ابزارهایی اصالت یا بی‌اعتباری داده‌ها را تشخیص می‌دهند.

فهم این ساز و کار برای وکیلِ مدافع و نیز مددکار اجتماعی اهمیت فراوان دارد؛ زیرا اگر اسناد و ارزیابی‌ها به زبان سودمند و مستدل در برابر قاضی قرار نگیرد، حتی دقیق‌ترین گزارش روان‌شناختی نیز وزنی در تصمیم نهایی نخواهد داشت. قاضی نخست از نص قانونی آغاز می‌کند. ماده ۲۰۵ قانون آیین دادرسی کیفری ۱۳۹۲ او را مکلف می‌کند «پیش از ختم رسیدگی محتویات پرونده شخصیت را مطالعه نماید.» این مطالعه صرفِ تورق نیست؛ دادرس باید به معیارهای سندیت که در قوانین ماهوی و شکلی پراکنده‌اند، وقوف داشته باشد.

اولین معیار «منبع رسمی» است؛ گزارش سوابق کیفری وقتی معتبر است که از پلیس آگاهی یا اداره سجل صادر شده باشد و دارای شناسه الکترونیک باشد. هر گزارش دست‌نویس یا فاقد شماره رهگیری نزد قاضی فاقد حجیت خواهد بود.

معیار دوم «رویه ثابت در جمع‌آوری داده» است. آیین‌نامه ۱۳۹۵ تشکیل پرونده شخصیت در ماده ۷ تصریح می‌کند ارزیابی روان‌شناختی باید «بر اساس آزمون‌های معتبر و بازبینی بالینی» باشد. قاضی هنگام مطالعه پرونده، در ذیل هر گزارش روان‌شناس نشان ممیزی علمی را می‌جوید: تاریخ اخذ آزمون، نام آزمون و امضای روان‌شناس عضو سازمان نظام روان‌شناسی.

نبود هر یک از این عناصر، دادر‌س را به «شک در اصالت» می‌رساند و می‌تواند بر اساس بند ۳ ماده ۲۱۵ درخواست ارجاع مجدد به پزشکی قانونی دهد.

معیار سوم «قابلیت تطبیق با سایر ادله» است؛ پرونده شخصیت سندی مجزا از محتوای کیفری نیست. دادرس می‌سنجد آیا ادعای متهم در بازجویی—مثلا ترک اعتیاد—با جواب تست مرفین در پرونده پزشکی می‌خواند یا خیر.

اگر گسست آشکار باشد، نمره اعتماد به کل گزارش مددکاری کاهش می‌یابد. به‌عنوان نمونه، در پرونده‌ای که من دفاع می‌کردم، متهم مدعی افسردگی شدید بود، اما در تحقیقات محلی ثابت شد سال گذشته در مسابقات دو استقامت شرکت کرده است؛ دادرس به‌درستی دستور ارزیابی مجدد روانی داد و گزارش نخست را کنار گذاشت.

معیار چهارم «عینیت‌پذیری» است؛ شهادت معتمدان محل یا امام جماعت مسجد باید در قالب گواهی رسمی با شناسه ثنا ضبط شده باشد. شهادت شفاهی در دفتر مددکاری—حتی اگر ضبط صوتی شود—طبق مواد ۲۱۰ و ۲۳۳ آیین دادرسی کیفری فاقد ارزش قضایی است مگر تحت شرایط ادله اثبات دعوی.

قاضی در عمل گواهی کتبی را مقدّم می‌داند؛ زیرا می‌تواند شاهد را برای توضیح به جلسه احضار یا به استناد ماده ۲۳۸ دروغ‌گویی او را تعقیب کند.

بازپرس در مرحله تحقیق نیز نقشی پررنگ در اعتبارسنجی دارد. ماده ۱۹۱ به بازپرس اجازه می‌دهد در صورت ضرورت تصمیم به بازداشت موقت بگیرد «پس از بررسی نشانه‌های شخصیت متهم». بدین ترتیب بازپرس پیش از سوء‌ظن شدن به گزارش مددکاری، آن را با قرائن عینی—مثل تصاویر دوربین یا اظهارات بزه‌دیده—مقابله می‌کند.

اگر گواهی پزشکی قانونی از اختلال کنترل تکانه حکایت دارد ولی فیلم دوربین بانکی متهم را در اجرای آرام و حساب‌شده جرم نشان می‌دهد، بازپرس احتمال‌سازی را کافی دانسته و از پذیرش اختلال می‌پرهیزد.

در مرحله دادگاه، قاضی برای تعارض میان اسناد به ظرفیت کارشناسان کمک‌رسان مانند «کارشناس رسمی دادگستری رشته روان‌شناسی» متوسل می‌شود. بند «د» ماده ۳۴۳ اجازه می‌دهد دادرس در صورت ابهام، دستور ارزیابی تکمیلی دهد و جلسه استماعِ شاهدان شخصیت را ترتیب دهد. وکیل باید در همین حضور، همپوشانی گزارش کارشناسی و نیازهای متهم را تبیین کند.

در نهایت، دادرس یافته‌های خود را در متن رأی منعکس می‌کند و طبق ماده ۲۱۷ به‌وضوح نشان می‌دهد چگونه داده‌های پرونده شخصیت توجیه‌کننده نوع و شدت قرار تأمین و کیفر بوده است. نقض این توضیح در اَسناد بالاتر، دلیل شایعی است برای نقض رأی توسط دیوان عالی کشور؛ زیرا روشن می‌کند دادگاه موادی چون ۳۷ یا ۳۸ قانون مجازات را بدون بررسی «اوضاع و احوال فردی» به کار گرفته است.

بدین‌سان، نقش قاضی و دادرس در اعتباربخشی به مستندات پرونده شخصیت دوگانه است: نخست نگهبانی از معیارهای سندیت، و دوم ترجمان این معیارها در متن رأی. وکیلی که این قواعد را بداند، می‌تواند پیش از قاضی کاستی‌های سند را ترمیم کند و در جلسه رسیدگی زیرساخت اعتماد دادگاه را مهندسی نماید؛ و بدین وسیله تصویری راستین از شخصیت متهم به دست عدالت بسپارد.

مصادیق کاربرد پرونده شخصیت در تعیین مجازات: تخفیف یا تشدید کیفر

اکنون به سراغ صحنه اثرگذاری می‌رویم: چگونه داده‌های پرونده شخصیت می‌تواند مجازات را تعدیل یا تشدید کند؟ قانون‌گذار ایرانی در مواضع متعددی به دادرس اجازه داده، با توجه به اوضاع شخصی، شدت و نوع مجازات را دگرگون سازد؛ اما در عمل سه ماده پرکاربرد—۳۷، ۳۸ و ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی—ویترین کاربرد پرونده شخصیت‌اند.

  1. تخفیف مجازات بر پایه ماده ۳۷:  ماده ۳۷ به قاضی اجازه می‌دهد در صورت وجود جهاتی چون «حسن سابقه، وضعیت خاص خانوادگی یا نقش اندک در جرم» مجازات قانونی را یک یا دو درجه کاهش دهد. پرونده شخصیت در این‌جا به قاضی خبر می‌دهد آیا متهم پس از ارتکاب جرم برای جبران ضرر، اقدام کرده است یا خیر. مثلا در سرقت ساده، اگر مددکار در گزارشش قید کند متهم پیش از دستگیری، بخشی از مال مسروق را مسترد کرده و طی مصاحبه اظهار ندامت کرده است، دادرس با استناد به بند «الف» ماده ۳۷ مجازات حبس شش ماه تا سه سال را به حبس تعزیری درجه شش (یک ماه تا سه ماه) تقلیل می‌دهد.
  2. تعلیق اجرای مجازات طبق ماده ۴۶: اگر گزارش شخصیت نشان ‌دهد متهم، به‌رغم ارتکاب جرم، تعهد کافی برای بازگشت سالم دارد—مثلا دارای اشتغال ثابت و رضایت‌نامه کارفرما—قاضی می‌تواند اجرای حبس تا پنج‌سال را تعلیق کند. ماده ۴۶ مجازات اسلامی شرط کرده متهم سابقه محکومیت مؤثر نداشته باشد و شخصیت او احتمال تکرار جرم را منتفی سازد؛ این شرط دقیقا به پرونده شخصیت باز می‌گردد.
  3. صدور مجازات جایگزین حبس (ماده ۶۴): چنانچه شخصیت‌نگاری دلالت بر آن کند که مجازات حبس در اصلاح مجرم بی‌اثر است—مثلاً متهم زنِ سرپرست خانواده است و زندان او به ازهم‌گسیختگی کانون خانواده می‌انجامد—قاضی می‌تواند، با شرایط ماده ۶۴، حکم به خدمات عمومی رایگان یا دوره مهارت‌آموزی دهد. در پرونده‌ای مربوط به نشر اکاذیب، دادگاه انقلاب تهران با استناد به وضعیت خانوادگی و اشتغال خدماتی متهم، مجازات حبس شش‌ماه را به ۴۰۰ ساعت خدمات عمومی در کتابخانه محلی تبدیل کرد.
  4. تشدید مجازات بر اساس ماده ۱۳۴: در نقطه مقابل، پرونده شخصیت می‌تواند ابزار تشدید باشد. چنانچه سوابق کیفری متعدد یا گزارش روان‌پزشکی «عدم پذیرش قواعد اجتماعی» را نشان دهد، دادرس برای جرایم تعزیرى درجه یک تا سه، اختیار دارد با استناد به ماده ۱۳۴ «حداکثر مجازات قانونی» را اعمال کند. در پرونده‌ای مربوط به سرقت مقرون به آزار، روان‌پزشک شخصیت ضداجتماعی تشخیص داد و دادگاه با استناد به خطر تکرار جرم، حبس ده‌ساله را به‌طور کامل اعمال کرد.
  5. سلب معافیت‌های قانونی: برخی جرائم در قانون معافیت یا امتیاز دارند—مثل اصل ۳۸ قانون اساسی درباره ممنوعیت شکنجه و …—اما اگر پرونده شخصیت نشان دهد متهم ریسک بالا برای امنیت کشور است (مثلا وابستگی به گروه‌های جرایم سازمان‌یافته)، قاضی می‌تواند در چارچوب مقررات ویژه امنیتی، شرایط سخت‌گیرانه‌تری اعمال کند؛ ولو آن‌که مجازات ثابت بماند، شیوه اجرا سخت‌تر می‌شود، مثلاً نگهداری در بند اختصاصی با نظارت ویژه.

پس پرونده شخصیت نه‌فقط شناسنامه اخلاقیِ متهم، که ترازوی قاضی در انتخاب کیفر است. هرچه داده‌ها جامع‌تر و مستدل‌تر باشد، تخفیف روی زمین محکم‌تری می‌ایستد و تشدید از روی ملاحظاتِ امنیتی و اجتماعی عبور می‌کند. وظیفه وکیل آن است که اولی را به دقت تغذیه و دومی را، اگر ناحق باشد، با روشنگری خنثی کند؛ تا عدالت، سهل و سخت را به‌ اندازه و به‌ روش به جای خود بنشاند.

نقش وکیل مدافع در واکاوی و دفاع از داده‌های پرونده شخصیت متهم

از نخستین لحظه‌ای که بازپرس دستور تشکیل پرونده شخصیت می‌دهد، منِ وکیل احساس می‌کنم هم‌زمان دو نقش حساس بر دوش دارم: نخست، بازرس دقیق فرایند گردآوری داده‌ها؛ دوم، مترجمی امین که باید آن داده‌ها را به زبان حقوقیِ قابل‌استناد برای قاضی درآورد.

اگر در گام اول کوتاهی کنم، گزارش مددکار با خطاهای آشکار و پنهان به کیفرخواست می‌چسبد و اردوی اتهام را سنگین‌تر می‌کند؛ اگر در گام دوم زبان دفاع را نیامیزم با استدلال، داده‌های سودمند فرورفته در صفحات روان‌شناختی، چنان خاموش می‌ماند که دادگاه به آنها التفات نمی‌کند.

بنابراین، کار وکیل کیفری در واکاوی و دفاع از پرونده شخصیت نه الحاق برگه‌ای تازه، بلکه هنری پیوسته است که از مصاحبه اولیه مددکار تا آخرین لایحه دفاعیه ادامه می‌یابد.

در مرحله گردآوری، حضور فعال من مانع شایع‌ترین خطا می‌شود: اعتماد صرف مددکار به گفته متهم. تجربه نشان می‌دهد برخی موکلان—یا از شرم یا از بیم تشدید اتهام—بخشی از واقعیت زندگی خود را پنهان می‌کنند؛ مثلا سابقه اعتیاد یا اختلافات خانوادگی.

من پیش از نخستین مصاحبه به او توضیح می‌دهم که «راست‌گویی در پرونده شخصیت، سنگ بنای رأی منصفانه است؛ قاضی نخواست که عیب تو را عفو کند، خواست که بداند کجا باید درمان کند». سپس با نامه‌ای رسمی از بازپرس می‌خواهم هنگام مصاحبه مددکار در اتاق باشم یا دست‌کم در پشت شیشه یک‌طرفه نظاره کنم تا گفت‌وگو در مسیر درست بماند: نه فرافکنی، نه تعارفِ پنهان‌کاری.

گام بعدی، تحلیل علمی گزارش روان‌شناسی است. مددکار اجتماعی آزمون MMPI یا تست رورشاخ را ضمیمه می‌کند، اما زبان فنی آزمون برای قاضی بیگانه است.

من جدولی می‌نویسم: ستون اول مقیاس بالینی، ستون دوم معنی دقیق در روان‌پزشکی، ستون سوم پیامد حقوقی. فرض کنید زیرمقیاس «پرخاشگری» نمره بالا دارد؛ من توضیح می‌دهم پرخاشگری معادل خطر آنی نیست اگر «کنترل تکانه» در سطح قابل قبول باشد.

سپس بند «الف» ماده ۳۷ قانون مجازات را کنار آن می‌نشانم و پیشنهاد می‌کنم به‌ جای حبس، کارگاه مدیریت خشم در حکم تعلیقی گنجانده شود. وقتی قاضی می‌بیند زبان پزشکی به زبان قانون ترجمه شده، استدلال را می‌فهمد و احتمال پذیرشش بالا می‌رود.

در تقاطع با اسناد کیفری نیز مراقبت می‌کنم تناقضی پا نگیرد. اگر در بازجویی متهم گفته «مدتها بیکار بودم»، اما در پرونده شخصیت شغل رسمی ثبت شده، دادگاه اعتماد خود را به کل گزارش از دست می‌دهد.

پس یا باید بازجوئی تکمیلی به‌درخواست من انجام و اظهارات اصلاح شود، یا داده مددکار بازنگری گردد. به‌موجب ماده ۵ آیین‌نامه ۱۳۹۵، مددکار مکلف است «نتایج را با مستندات تطبیق و در صورت اختلاف، توضیح دهد». بی‌تفاوتی من در این مرحله یعنی بازکردن درِ تشدید مجازات.

در جلسه دادرسی، وقتی قاضی می‌گوید «آیا توضیحی درباره پرونده شخصیت است؟» زمان طلایی من است. نمی‌گذارم بازپرس دقایق پرونده را صرفا بخواند؛ بندهای مؤثر را با عبارت دقیق نقل می‌کنم و میان دو نفس توضیح می‌دهم چگونه همین بند، شرط تخفیف مطابق ماده ۳۸ را می‌آورد.

بارها دیده‌ام قاضی پس از این تذکر، پرونده را ورق زده و در رأی نوشته است: «نظر به گزارش مددکاری و قابلیت اصلاح متهم…». اگر سکوت کنم، همین قاضی ممکن است بگوید «هیچ دلیلی بر امکان تعلیق نیافتم».

پس از صدور حکم، پرونده شخصیت هنوز به من مربوط است. اجرای احکام برنامه مهارتی یا درمانی را براساس گزارش مددکار می‌چیند؛ اگر در زندان امکانات وجود ندارد یا درمان اعتیاد بلاوجه مانده، من به استناد ماده ۱۸۰ آیین‌نامه سازمان زندان‌ها اعاده دادرسی اجرایی می‌خواهم. هربار که نظام درمانی یا آموزشی پیشرفت متهم را گزارش کند، آن را به‌ عنوان «دلیل جدید» برای آزادی مشروط یا تعویق بقیه حبس در قالب ماده ۵۸ می‌فرستم.

پرونده شخصیت، زنده و در تنفس پیوسته است؛ وکیل می‌تواند مسیر آن را به سوی نور هدایت کند یا بگذارد در طاقچه بایگانی غبار گیرد.

محدودیت‌های حقوقی و تضمین عدالت

پرونده شخصیت در عین کارآمدی، تیغ دو دَم است؛ اگر موازی اصل محرمانگی و حق دفاع پیش نرود، می‌تواند نقض‌کننده حریم خصوصی و پایه محکومیتی ناعادلانه شود. از همین رو، قانونگذار و رویه قضایی در سه لایه سپر حفاظتی نهاده‌اند: محدوده دسترسی، الزام به حفظ اسرار و حق اعتراض متهم به محتوای پرونده.

لایه نخست، «محدوده دسترسی» است. ماده ۲۰۶ آیین دادرسی کیفری مقرر داشته: «پرونده شخصیت فقط در اختیار مقامات قضایی و اجرای احکام قرار می‌گیرد؛ افشای آن جز در چارچوب دادرسی ممنوع است.» تعبیر «فقط» معنای حصری دارد؛ بنابراین ضابطان پلیس، رسانه‌ها یا حتی کارفرمای متهم حق ندارند تصویری از این پرونده بخواهند.

در عمل، هرگاه کارگاه تولیدی از من می‌خواهد نسخه‌ای از پرونده شخصیت کارگرش را بگیرد تا درباره حفظ شغل تصمیم گیرد، با استناد به همین ماده رد می‌کنم؛ زیرا افشای اختلال اضطراب یا سابقه خانوادگی خلاف ماده ۶۴۸ قانون مجازات رازداری حرفه‌ای است.

لایه دوم، «الزام به حفظ اسرار» از سوی مددکار و روان‌شناس است. ماده ۱۳ آیین‌نامه ۱۳۹۵ تصریح می‌کند هرگونه دسترسی به پرونده شخصیت باید در دفتر ثبت مراجعان قید و امضا شود.

اگر مددکار فایل را روی حافظه شخصی ببرد، مرتکب تخلف اداری قابل تعقیب است و در صورت نشر، مشمول ماده ۶۴۹ قانون مجازات خواهد بود. به‌عنوان وکیل، هر بار که پرونده شخصیت را در شعبه می‌بینم، نام و زمان مراجعه در همان دفتر ثبت می‌شود؛ بعدها کسی نتواند ادعا کند من سند را افشا کرده‌ام.

لایه سوم، «حق دفاع متهم» است. متهم باید بتواند داده‌های پرونده شخصیت را بخواند و در صورت اشتباه، تقاضای اصلاح دهد. ماده ۱۲ آیین‌نامه حق اعتراض وکیل را به مرجع قضایی تضمین می‌کند.

من از این حق به دو صورت استفاده می‌کنم: اول، با نامه رسمی به بازپرس می‌نویسم «ماده ۱۲ این آیین‌نامه تکلیف می‌کند گزارش مددکاری پیش از ضمیمه شدن در اختیار وکیل قرار گیرد». دوم، چنانچه قاضی بخواهد پرونده شخصیت را بدون قرائت برای من ببندد، با استناد به اصل ۳۵ قانون اساسی (حق دفاع) و ماده ۳۴۷ آیین‌دادرسی، درخواست می‌کنم نسخه خلاصه به من نشان داده شود تا ایرادها را متذکر شوم.

دیوان عالی کشور در رأی ۷۶۵-۱۳۹۸ تاکید کرده «عدم تمکین دادگاه به مطالعه پرونده شخصیت توسط وکیل، ناقض حق دفاع و موجب نقض رأی در مرحله عالی است.»

یکی از محدودیت‌های پرچالش، مرز میان «افشای به‌اندازه» و «فراتر رفتن از حریم خصوصی» است. فرض کنید مددکار در پرونده شخصیت روابط عاطفی متهم را با ذکر جزئیات خصوصی نوشته و هیچ ارتباطی با جرم ندارد؛ افشای آن در جلسه دادگاه می‌تواند منتهی به هتک حیثیت شود.

رویه سالم این است که قاضی فقط خلاصه مرتبط با ارزیابی خطر را می‌خوانَد و بخش‌های نامربوط سیاه می‌شود. در دادگاه شعبه ۱۰۱ کرج خود شاهد بودم قاضی با ماژیک، جزئیات نامرتبط را پوشاند و نسخه وکیل‌پسند را چاپ کرد؛ اقدامی که ماده ۳۹ آیین‌دادرسی (حفاظت از حیثیت اشخاص) را به جلوه درآورد.

یکی دیگر از محدودیت‌ها، زمان‌بندی است. اگر پرونده شخصیت دیر تهیه شود، حق دفاع لطمه می‌بیند. آیین‌نامه مهلت ۳۰روزه را «توصیه» کرده، ولی در عمل، من هرگاه می‌بینم مددکار گزارش را درست پیش از جلسه دادگاه تحویل می‌دهد، به استناد ماده ۳۴۹ تقاضای تنفس می‌کنم تا مطالعه کنم؛ دادگاه مکلف است وقت کافی بدهد، وگرنه نقض حق دادرسی عادلانه (اصل ۱۶۵) رخ می‌دهد.

در تقابل با این محدودیت‌ها، تضمین عدالت مستلزم شفافیت و امکان نظارت است. من توصیه می‌کنم خانواده متهم نیز با وکیل هماهنگ باشند و هر داده غلط یا ناقص را فوراً اعلام کنند؛ زیرا پس از ورود پرونده به رأی، اصلاح آن تنها با اعاده دادرسی اجرایی ممکن است و این فرآیند دشوار است. بنابراین، مشارکت آگاهانه ذی‌نفعان، کنترل مضاعف و رعایت محرمانگی سه ضلع مثلث تضمین عدالت در حوزه پرونده شخصیت است.

به‌ این‌ترتیب، وکیل مدافع در میدان متغیرِ پرونده شخصیت نقشی دوگانه دارد: حامی داده‌های درست و نگهبان حقوق متهم. او با دقت علمی و چابکی حقوقی می‌کوشد گزارش مددکاری را از شعار به سند و از سند به دلیلِ مقبول دادگاه بدل کند و هم‌زمان در مرز باریک محرمانگی و حق دفاع حرکت کند تا عدالت، نه قربانی افشاگری بی‌حد شود و نه در هاله ابهام گم گردد.

پرسش‌های متداول

پرونده شخصیت متهم چیست؟

پرونده‌ای جامع شامل اطلاعات فردی، خانوادگی، اجتماعی، روان‌­شناختی و سوابق کیفری متهم که برای کمک به صدور تصمیم منصفانه تشکیل می‌شود.

چه نهادی آن را تنظیم می‌کند؟

واحد مددکاری اجتماعی دادگستری با همکاری روان‌­پزشک و روان‌­شناس، تحت نظارت بازپرس یا قاضی.

مهم‌ترین فایده این پرونده در مرحله قرار تأمین چیست؟

کاهش احتمال بازداشت موقت یا تعیین وثیقه سنگین از طریق اثبات حسن سابقه، بیماری یا مسئولیت‌های خانوادگی متهم.

قاضی با کدام معیار اصالت داده‌های پرونده را می‌سنجد؟

منبع رسمی، روش علمی گردآوری (آزمون‌­های معتبر)، تطبیق با سایر ادله و شهادت مستند معتمدان محل.

وکیل مدافع چگونه از پرونده شخصیت دفاع می‌کند؟

با نظارت بر صحت داده‌ها، ترجمه علمی گزارش‌ها به زبان حقوقی، رفع نواقص و استناد به مواد ۳۷، ۳۸ و ۴۶ قانون مجازات برای تخفیف یا تعلیق مجازات.

میانگین امتیازات ۴ از ۵
از مجموع ۴ رای

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا